در همین رابطه «فرهیختگان» در گفتوگویی با «دکتر ابراهیم رزاقی»، کارشناس مسائل اقتصادی و استاد اقتصاد دانشگاه تهران به گفتوگو پرداخته است. رزاقی معتقد است: «بودجه 97 براساس قانون اساسی و اقتصاد مقاومتی نبوده و این بودجه براساس سیاستهای سرمایهداری نوشته شده و به نفع وارداتکنندگان و دلالان است.» متن کامل این گفتوگو در ذیل میآید.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی طی روزهای گذشته به لایحه بودجه 97 و مواردی چون افزایش قیمت بنزین انتقاد داشته و میگویند افزایش قیمت حاملهای انرژی غیرکارشناسی است و باعث گرانی کالاهای اساسی و افزایش تورم میشود، نظر جنابعالی در اینباره چیست؟
من فکر میکنم یکی از کارهایی که دولت باید انجام دهد که تاکنون انجام نداده و به نظر میرسد قصد انجام آن را نیز ندارد، این است که دلار ارزان به واردکنندگان ندهد، چراکه وقتی واردکننده به دلار ارزان دسترسی داشته باشد، به دنبال وارد کردن همه چیز به کشور است. در صورتی که اگر نرخ دلار افزایش یابد، به نوعی از تولید داخلی حمایت میشود. مساله بنزین نیز همینطور است. در ایران بیش از 20 میلیون خودرو وجود دارد و به همان نسبت آلودگی هم بیشتر شده است. باید گفت یکی از دلایل بروز این مسائل بنزین ارزان و قاچاق آن است. بنزین ما در منطقه ارزانترین قیمت را دارد، لذا باید تدابیری بیندیشیم و با افزایش وسایل حملونقل عمومی و توسعه آن بدون ایجاد اختلال در حملونقل عمومی اجازه هدررفت منابع کشور را ندهیم. دولت با دلار ارزان به واردات اتومبیل کمک میکند. اخیرا 600 خودرو بنز و پورشه با دلار ارزان وارد کشور شده است. شاید اگر دلار گران بود 100 یا 200 خودرو وارد میشدند. دلیلی ندارد مردم اینقدر خودرو سوار شوند یا به دنبال داشتن خودروهای گرانقیمت باشند و در کنار آن بنزین ارزان هم داشته باشند. به نظر من افزایش قیمت بنزین پدیدهای غیرکارشناسی نیست و باید بیشتر هم افزایش پیدا کند. اما باید مسائل دیگر را هم در کنارش در نظر گرفت. ببینید، وقتی قیمت بنزین را افزایش دادیم، باید برای قشرهای فقیر جامعه تدابیری بیندیشیم و به اینها یارانه بدهیم. مثلا با ایجاد یک نظارت دقیق به مسافرکشها بنزین ارزان بدهیم.
یکی از اشکالات این است که دولت فکر میکند همه مردم ایران در یک سطح مادی هستند، در صورتی که ما نزدیک 30 تا 40 میلیون فقیر و حدود 13 تا 14 میلیون بیکار داریم. معلوم است که اینها تفاوت درآمدی و تفاوت ثروت بالایی با دیگر اقشار جامعه دارند. پس باید شناخت لازم را داشته باشیم. هرچند حدود 30 سال است که تفکر و اقتصاد سرمایهداری در کشور پیاده شده و آدمهای این جامعه از نظر دولتیها در یک سطح هستند.
آمریکاییها به فقرا و گرسنگانشان کارت غذا میدهند، اما ما چهکار کردهایم؟ حتی همان کار را هم نکردهایم. ضمن اینکه آمریکاییها از تولید داخلی خود دفاع میکنند و تعرفههای وارداتی وضع کرده و نمیگذارند به تولیدشان آسیب وارد شود، اما ما هیچکدام از این کارها را انجام نداده و تولید داخلی را تعطیل کردهایم.
وقتی
دولت اینگونه عمل میکند، حداقل خود را مسئول بداند. قرار بود مسئولان ما
نوکر و خدمتگزار مردم باشند، ولی به راحتی نفت خام و پتروشیمی را
میفروشند. مسئولان ما فکر میکنند همین مختصر یارانهای که به ملت
میدهند، از جیب خودشان پرداخت میکنند، اما توجه نمیکنند که این مردم
انقلاب کردهاند. مسئولان ما باید وامدار مردم باشند، ولی مدام به طبقات
بالا فکر میکنند. این نرخ بنزین را که میخواهند بالا ببرند، باید فکر
کنند که برای طبقات پایین چه کاری انجام دهند و چه تسهیلاتی قائل شوند تا
این طبقه آسیب نبیند.
بحث دیگر موضوع هدفمندی یارانهها و حذف 30
میلیون نفر از دریافت یارانه است. اگرچه در گذشته در رابطه با این مساله
صحبتهایی مطرح شده، اما این موضوع هرگز عملیاتی نشده است. به نظرتان دولت
پولی را که از حذف یارانهها به دست میآورد، باید در کجا هزینه کند؟
چیزی حدود 1400 هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور وجود دارد. اگر این نقدینگی به درستی استفاده شود، طبیعتا باید بعد از چند سال حتی یک نفر بیکار نیز در ایران نباشد، اما باید پرسید از این نقدینگی چه استفادهای میشود؟ متاسفانه این پولها صرف برجسازی، خرید خانههای متعدد و واردات و احتکار کالا میشود و برای تاثیرگذاری منفی روی آدمها رسانههای قلابی به وجود میآورند. نکتهای که وجود دارد این است که وقتی میخواهیم یارانه بدهیم، باید بدانیم قرار است این یارانهها به چه صورت پرداخت شود که گام اول آن شناسایی است.
اول باید پولدارها و پردرآمدها را بشناسیم. در آمریکا حساب کردهاند که دهک ثروتمند آنها بیش از 100 برابر دهک فقیر درآمد دارد، اما در ایران احتمالا ثروتمندان 200 یا 300 برابر درآمد دارند، ما در ایران این موارد را محاسبه نمیکنیم. با اینکه کار سختی هم نیست و همه امکانات اطلاعاتی و قانون هم برای این کار وجود دارد.
قانون «از کجا آوردهای؟» باید پیگیری و اجرا شود و تمام وزرا باید ثابت کنند اموال و داراییهای خودشان را از کجا آوردهاند، اما متاسفانه برخی از نمایندگان مجلس هم با اینها یککاسه شده و دولت را مجبور نمیکنند که این ثروتمندان را شناسایی کند، بنابراین وقتی دولت اقدامی برای شناسایی ثروتمندان جامعه نمیکند، آن وقت در زمان پرداخت یارانه همه فرم اعلام نیاز برای دریافت یارانه پر میکنند تا شناخته نشوند و دولت هم علاقهای به شناسایی ندارد، چون خودش هم جزء همین طبقه اجتماعی پولدار است. در حالی که اگر حضرت علی(ع) را الگو قرار دهند، قطعا نباید اینگونه رفتار کنند.
بنابراین
خیلی راحت میتوان فقرا را شناخت و یارانه ثروتمندان را حذف کرد و به
فقیران به جای 45 هزار تومان، 200 هزار تومان یارانه داد. از همه مهمتر
این است که در قانون اساسی ما آمده که شأن انسان باید حفظ شود. انسانی که
صدقه میگیرد، احساس شأن نمیکند. باید کاری برایش به وجود بیاید تا با
کارش زندگی کند. نباید 60 درصد افراد جامعه زیر خط فقر باشند. عدالت باید
بهگونهای باشد که همه بتوانند حداقلهایی را داشته باشند. عدهای کشور را
بهگونهای اداره میکنند که میگویند هرچه مزد کمتر باشد، سود برای
سرمایهدار بیشتر است. هرچه شخص فقیرتر و بیمارتر باشد، فکر مسائل سیاسی
جامعه را نمیکند و درد مردم را نمیفهمد، چون خودش درد دارد و سکوت
میکند. ناامید و معتاد میشود. شما میبینید که اروپاییها و آمریکاییها
این کار را کردهاند و ما هم داریم همین کار را میکنیم.
به نظرتان
اگر طبق برنامهای که دولت دارد، یارانه این 30 میلیون نفر حذف و منابع
حاصل از آن به افراد فقیر داده شود، این موضوع به نفع اقتصاد ایران است؟
حتی
با این اتفاق هم اقتصاد ما به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد. همانطور که
گفتم 1400 هزار میلیارد تومان نقدینگی بخش خصوصی است، هیچ معلوم است این
نقدینگی کجاست و با این نقدینگی چه کار میکنند؟ خب طبیعتا این نقدینگی به
سمت تولید نمیرود. در موضوع یارانه هم با حذف 20 یا 30 میلیون نفر از
دریافت یارانه اتفاقی نمیافتد. آنهم وقتی به طبقه ثروتمند وامهای نجومی،
حقوقهای نجومی و زمینهای نجومی میدهند. وقتی اینطور است، نمیتوان
انتظار داشت با حذف 30 میلیون نفر از دریافت یارانه اتفاق خاصی رخ دهد.
ظاهرا دولت در لایحه بودجه 97 بنا دارد کمبودهای بودجهای خود را با
افزایش هزینههایی چون عوارض خروج از کشور، مالیات و... از مردم تامین کند.
از طرف دیگر گفته میشود که خصوصیسازی تنها راه موجود برای کاهش
هزینههای جاری کشور است. اما این موضوع در بودجه 97 مانند بودجههای سنوات
گذشته لحاظ نشده است. آیا این اتفاقات به معنای حرکت دولت به سمت خلق
درآمدهای ناسالم و غیرپایدار نیست؟
همانطور
که گفتم، مسئولان از دید ثروتمندان به جامعه نگاه میکنند. حال آنکه قانون
اساسی اینها را مسئول کرده و گفته باید خادم مردم باشند. مسئولان باید
احساس کنند در جمهوری اسلامی ایران نوکر مردم هستند، لذا مسلم است که دولت
در حال حمایت از طبقه ثروتمند است، وگرنه خیلی راحت میشود عمل کرد. مگر
کشورهای دیگر چه کار میکنند، خیلی از کشورها نفت ندارند که بفروشند.
مالیات از ثروتمندان میگیرند و کشورشان را اداره میکنند. بودجه سال 97
براساس قانون اساسی و اقتصاد مقاومتی نیست، بلکه این بودجه براساس
سیاستهای سرمایهداری نوشته شده و به نفع واردکنندگان و دلالان است. آیا
ما نمیتوانیم مالیات بگیریم؟ اگر میتوانیم چرا این کار را نمیکنیم؟ خب
راهحلی که پیدا کردیم این است که بیاییم فشار بیشتری بر ضعفا وارد کنیم.
فشار بیشتری بر مصرف بیاوریم. از جمله مصرف بنزین که از نظر من جزء کالاهای
اساسی نیست، ولی همین مساله روی طبقات پایین تاثیر میگذارد.
اصلا اینکه 1400 هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور هست و باز هم این
سرمایهها در بخش خصوصی هستند نشان میدهد که ثروتها به سمت عدهای خاص
میرود و فشار بیشتری بر مردم فقیر میآید. از طرفی دولت هم وضعیت موجود را
تایید میکند. دولت کارهایی میکند که آسان و ضد مردم فقیر است. یعنی شیر
و گاز را گران میکند، اما مبلغ یارانهها را تغییر نمیدهد.
به نظر میآید هیچ امیدی نیست و بعید است دولت فعلی مثل دولتهای قبلی تغییری به وجود بیاورد که به نفع فقیران و مستمندان باشد. شما برجام را ببینید که اینها چقدر به آن افتخار میکنند. اینها افتخار ایران را در صنایع هستهای نابود کردند. شما تصور کنید ما این همه نیروی انقلابی داریم که میتوانیم صنایع صنعتیکننده و صنایع تبدیلی در ایران به وجود بیاوریم و هیچ ماده خامی از نفت تا صنایع پتروشیمی و مواد معدنیمان را خام نفروشیم. اما سوال این است که چرا مسئولان این کار را نمیکنند، درحالی که کشورهای دیگر این کار را کردهاند و در سطح سرمایهداری هم این کار را کردهاند. خود آمریکاییها و آلمانیها و ژاپنیها این کار را کردهاند. دولت و مسئولانشان از تولید داخلی حمایت کردهاند، اما ما دائما با امکانات نفتیمان ضد تولید داخلی عمل کردهایم. بنابراین باتوجه به وضعیت موجود میتوان گفت دولت در حال حاضر به سمت خلق درآمدهای ناپایدار و ناسالم حرکت میکند. حضرت امام میفرمایند ثروت اگر مشروع هم باشد که اکثر این ثروتها مشروع نیست و با استفاده از امتیازات و وامها، دزدی و چپاول و واردات به دست آمده، لذا اگر مشروع هم باشد باید برود در کارخانه و مزرعه. اصل 43 قانون اساسی میگوید نباید تکاثر ثروت انجام شود. یعنی نباید سرمایهداری لیبرالی صورت بگیرد و دولت هم نباید کارفرمای مطلق باشد، اما در حال حاضر دولت به معنای واقعی کارفرمای مطلق است و هرکار دوست دارد، انجام میدهد و تمام کسانی را که مخالفش حرف میزنند، ساکت میکند.