صراط: اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد.
به گزارش افکارنیوز، قسمت و تقدیر جایگاه ویژه ای در بین ما ایرانیان دارد. هر زمان که حادثه ای برای ما رخ می دهد و ما دلیل و علتی برای آن پیدا نمی کنیم، سریع به سراغ آسان ترین راه، یعنی نسبت دادن آن اتفاق به قسمت و تقدیر الهی می کنیم. گاهی وقت ها هم پیش می آید که قسمت و تقدیر را پیش می کشیم تا خطا و اشتباه خودمان را پشت آن پنهان کنیم.
اما باید دید دین چه رویکردی درباره این پندار ما ایرانیان به خصوص متدینین دارد. برای فهم بهتر این موضوع لازم است شناختی هم از معنای قضا و قدر پیدا کنیم.
قضا و قدر
تقدیر در لغت به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معین ساختن است و قضا به معنای گذراندان و به پایان رساندن و یکسره کردن و حتمیت است.[1]
درباره تقدیر می گویند:
«هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا جماد به گونه ای اندازه گیری شده و نبات و حیوان به گونه ای دیگر»[2]
و درباره قضا گفته شده:
«قضا به معنای قطعیت وجود شی است. مسلما قطعیت یافتن وجود شی بر اساس نظام علت و معلول و در گرو تحقق علت تام آن شی است.»[3]
بنا بر این می توان نتیجه گرفت که معنایی که مردم از قضا و قدر می فهمند معنای صحیحی نیست. چرا که آن ها وقتی از قضا و قدر یا قسمت سخن می گویند، منظورشان این است که حادثه رخ داده تحت اراده آن ها نبوده، بلکه خداوند آن را اراده کرده است و حال آنکه این معنا صحیح نیست.
تقدیر الهی یعنی هر موجودی را خداوند به گونه ای خاص خلق کرده، یکی را انسان و یکی دیگر حیوان خلق کرد است. و قضای الهی هم به معنای بی دلیل بودن اشیاء نیست، بلکه همه حوادث عالم دارای علت است؛ فقط وقتی علت چیزی آمد با اراده خداوند آن فعل حتمی می شود.
آثار منفی اعتقاد عرفی قسمت و سرنوشت
بی مسئولیت شدن
اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند. در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد و خودش را تبرئه می کند.
اهمیت ندادن به وعده ها و قول و قرارها
بعضی ها زمانی که به کسی قول می دهند و یا وعده کاری را می دهند، می گویند اگر قسمت باشد این کار را انجام می دهم. بعد وقتی به هر دلیل کار را انجام نداد می گوید خب قسمت نبود که انجام بدهم.
توقف و ایستایی و سد مسیر پیشرفت
هستند آدم هایی که فعالیت نمی کنند و زندگی ساکن و ثابتی دارند، وقتی هم که از آن ها سوال می کنیم چرا حرکتی نمی کنند؟ پاسخ می دهند که قسمت ما همین است.
نتیجه گیری
بهتر است در مواجهه با حوادث ناگهانی به دنبال علت وقوع آن حادثه برویم.. اگر در حادثه ای تلخ کم کاری داشتیم، آن را بپذیریم و اگر علت یک واقعه ای را نمی دانستیم، به جای انتساب آن به ما وراء الطبیعت، علت واقع شدنش را در همین طبیعت پیدا کنیم، چراکه همه اتفاقات عالم، علت مادی مخصوص به خودش را دارد و خداوند بدون وسیله کاری را انجام نمی دهد.
«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ [4] خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب»
پی نوشت ها:
[1]آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی، ج 2، ص 442
[2] منشور عقائد امامیه، ص 86
[3] همان
[4] بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6، ح