صراط: «محمدجواد اخوان» نوشت:
آقای روحانی رئیسجمهور برای دومین بار طی چند ماه اخیر در سخنان خود تلویحاً به مسئله اسلامی سازی علوم پرداخته و مطابق نقل رسانهها، در سخنرانی خود در اختتامیه جشنواره خوارزمی گفت: «قطعاً علم اسلامی و غیراسلامی شبیه همدیگر است و تفاوتی میان آنها وجود ندارد، بلکه اهداف فرق دارد. » جالب اینجاست که او برای اثبات این ادعا مثال «خودرو را زد» و چنین افزود: «ما نمیتوانیم بگوییم فلان خودرو اسلامی است و آن یکی نیست. اینکه شما یک قرآن در داشبورد خودرو بگذارید که خودروی اسلامی نمیشود. »
شاید در نگاه اول مثالی که آقای روحانی بر زبان میآورد، این سؤال را بر ذهن مخاطب میآورد که چه کسانی به دنبال پدیدههایی از قبیل «خودروی اسلامی» هستند و نکند واقعاً چنین ایدهها و طرحهایی در برخی افراد و نهادهای مؤثر کشور وجود دارد که آقای رئیسجمهور، غلط بودن آن را تذکر میدهد.
اما کمی که دیگر قرائن را بررسی میکنیم روشن میگردد که نه مسئله چیز دیگری است و خودروی اسلامی تنها مثالی برای نفی ایده دیگری است.
به یک ماه و نیم پیش برمیگردیم که رئیسجمهور در اختتامیه نهمین دوره جشنواره بینالمللی فارابی جملاتی شبیه به همین مضمون را در قالبی دیگر بیان داشته بود: «علوم انسانی باید جامعه را هدایت کند و این در حالی است که ما تصور میکنیم، چند نفر در یک اتاق باید علوم انسانی را هدایت کنند درحالیکه علوم انسانی هدایتگر جامعه است... تحول در علوم انسانی نیز با مهندسی ممکن نیست. علوم انسانی را نمیتوان مهندسی کرد، علوم انسانی با پول پیشرفت نمیکند و با سفارش متحول نمیشود. »
در کنار اینها، این روزها یکی از چهرههای علمی شناختهشده کشور که سالها مسندهای مهمی را در انقلاب فرهنگی و نهادهای مرتبط با آن داشته از به نتیجه رسیدن «علوم انسانی اسلامی» اعلام ناامیدی میکند و رسانههای حامی دولت اظهارات او را در کنار دیدگاههای اخیر رئیسجمهور پوشش میدهند.
پس روشن است که مسئله اصلی، «تحول در علوم انسانی» و «اسلامی سازی آن» است و خود آقای روحانی که تحصیلکرده علوم انسانی و اسلامی است، به نیکی میداند که مثالی همچون «خودرو» برای اسلامی سازی علوم کاملاً بیربط و در واقع یک مغالطه آشکار است.
بیتردید نقد و یا ناامیدی از «تحول» در علوم انسانی در فضای نظری و آزادفکری ایرادی نداشته و حتی به صواب نیز نزدیکتر است. اما طرح مکرر این ایده آن هم با چنین مغالطاتی توسط یک مقام اجرایی در جلسات مختلف دارای معنا و اثرات ویژهای است که نبایست از کنار آن بهآسانی گذشت.
نخستین سؤال از آقای رئیسجمهور این است که ایشان چه وقت به این نتیجه رسیدند که تحول و اسلامی سازی علوم انسانی ممکن نیست. تنها برای قضاوت دقیق مخاطبان، کافی است به چهار سال پیش برگردیم و به سخنان وی در آخرین جلسه شورای انقلاب فرهنگی در سال 1392 نگاهی بیندازیم که گفته است: «انقلاب ما انقلابی اسلامی است و باید با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب در خصوص اسلامی شدن علوم انسانی، در این مسیر گام برداریم. بیشتر مقالات علمی و تألیفات مطرح دانشمندان و اندیشمندان کشور در حوزه علوم تجربی و ریاضی بوده است. همسو با تحولات رخداده در حوزه علوم انسانی نسبت به تولید فکر و اندیشه تدوین کتب و تربیت استاد و دانشجو اقدامات مؤثری انجام دهیم. » اینکه ایشان قبلاً خود در جلسهای در یک اتاق (!) از لزوم تحول و اسلامی سازی علوم انسانی سخن میگوید و طی چهار سال اکنون خود منتقد این رویکرد میشود، جای سؤال بسیار دارد.
کتابی چندجلدی در بازار وجود دارد تحت عنوان «اندیشههای سیاسی اسلام» و روی جلد این کتابها نام نویسنده «دکترحسنروحانی» درج شده است. شاید لازم باشد از آقای دکترحسنروحانی نویسنده کتاب «اندیشههای سیاسی اسلام» درخواست شود تا ملاقاتی با آقای حسنروحانی رئیسجمهور داشته باشد و توضیح دهد که مثلاً چگونه ممکن است اندیشههای سیاسی اسلام با غرب فرق داشته باشد؟!
دومین سؤال این است که اگر بر فرض، آقای روحانی از رویکرد 40 سال اخیر خود عقبنشینی کرده و سیاست راهبردی انقلاباسلامی در حوزه علم انتقاد دارد، آیا طرح چنین ایدهای در یک سخنرانی رسانهای است یا محلی همچون صحن «شورای عالی انقلاب فرهنگی». البته میدانیم با وجود اندیشهوران مبرّزی که در این شورا عضویت دارند، طرح مغالطاتی همچون «خودروی اسلامی» به آسانی ممکن نیست!
سؤال پایانی اما مهمتر است. فرض کنیم طرح چنین ایدهای در فضای رسانهای بلااشکال بوده و مثالی همچون «خودروی اسلامی» مغالطه نباشد؛ آیا نباید پرسید در شرایطی که کشور از سوءمدیریتهای بزرگی رنج میبرد که پیامدهای آن بر گرده مردم محروم و مستضعف سنگینی میکند و نارضایتی عمیقی را نسبت به کارنامه اقتصادی مسئولان اجرایی سبب شده، آیا وظیفه رئیسجمهور نظریهپردازی در چنین موضوع تخصصی است؟ اگر واقعاً دلمشغولی این روز و شبهای آقای روحانی «امتناع» علوم انسانی اسلامی است تا حدی که در چند سخنرانی آنرا طرح میکند و رسانههای حامی وی ناامیدی فلان فیلسوفی که سالهاست بر سر سفره انقلاب فرهنگی نشسته است را در کنار این دلمشغولیهای رئیسجمهور «تیترِ یک» میکنند، پس چه کسی باید برای کوچک شدن روزبهروز سفره خانواده ایرانی، به تأخیر افتادن مکرر پرداخت حقوق کارگر ایرانی، بیکار ماندن جوان تحصیلکرده ایرانی، بر باد رفتن سرمایه هزاران خانوار ایرانی در مؤسسات بیاعتبار، شرمساری پدر ایرانی در مقابل خانوادهاش به جهت عدم تهیه معاش مناسب و رشد آسیبهای اجتماعی ناشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی غصه بخورد؟
به نظر میرسد طرح چنین انگارههایی در فضای رسانهای البته کارکردهای خاصی نیز داشته باشد. «خودروی اسلامی» اگرچه وجود خارجی و بلکه موجودیت ذهنی نیز نداشته و ندارد اما ابزار خوبی برای موجسواری رسانهای و کمتر شنیده شدن صدای ناله مظلومان است. گویا تا مدتها افرادی در چنین خودروهایی در فضای رسانهای کشور سوار خواهند بود!
منبع: رونامه جوان