دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰

«اموال نامشروع» از کجا کلید خورد؟

ریشه تفکرات ثروت اندوزی و کسب اموال نامشروع برخی مسئولان در واقع به دهه ۷۰ و نوع تفکرات اشرافی گرایانه حاکم بر کشور برمی گردد.
کد خبر : ۴۰۵۲۷۱

صراط: طرح دو فوریتی «اعاده اموال نامشروع مسئولان» که در کانون توجهات رسانه ها قرار گرفته، در همان نقطه شروع مخالف ها و موافق هایی را به همراه داشته است.

به گزارش تسنیم، این طرح به طور حتم به ضرر آن گروه از افرادی تمام می شود که طی 40 سال گذشته در سمت های مختلف در جمهوری اسلامی مسئولیت داشته اند و از محل هایی مرتبط با مسئولیت شان شامل رانت های اطلاعاتی، تسهیلات و پاداش های نجومی و ... پولی روی پول گذاشته و امروز به ثروت های زیادی رسیده اند.

طبق طرح 2 فوریتی «اعاده اموال نامشروع مسئولان» که توسط جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تدوین شده، در صورت تصویب، هیئتی متشکل از نهادهای نظارتی، امنیتی و قضایی وظیفه بررسی اموال مسئولان در دهه‌های گذشته را در دستور کار خود قرار دهند و پس از بررسی‌ها درصورت حصول اطمینان از نامشروع بودن این اموال، آنها را به بیت المال باز گرداند.

هدف اصلی این طرح دو فوریتی که  برپایه اصل 49 و 142 قانون اساسی تدوین شده، طبق اذعان طراحانش، جراحی اموال مسئولان در سال‌های گذشته است.

* اثرات مخرب ترویج اشرافی گری مدیران دولتی بر کشور

یکی از ریشه های کسب اموال نامشروع در ایران و سایر کشورها، خوی اشرافی گری است؛ زمانی که میل به اشرافی گری و اسراف در جامعه ای بالا رفت به دنبال آن مسیرها برای دستیابی به اموال نامشروع و حرام نیز هموار می شود.

نکته قابل تامل در این بین اهمیت و البته اثرات مخرب ترویج خوی اشرافی گری در مسئولان است؛ اگر این سبک زندگی در بین مدیران بالای یک نظام باشد به طور حتم آنها نمی توانند با حقوق دولتی به خواسته های خود برسند و از همین رو به سراغ کسب اموال و دارایی های نامشروع می روند که البته این مهم برای افرادی که در رأس امور هستند به مراتب آسان تر از مدیران میانی و کارمندان جز است.

امام خامنه ای تیرماه سال 95 در نماز عید فطر یکی از علل وقوع پدیده زشت حقوقهای نامشروع را آسیبهای ناشی از «مستی اشرافی‌گری» دانستند و تأکید کردند: هنگامی که در جامعه، «اشرافی‌گری، اسراف و تجمل»، ترویج می‌شود، نتیجه آن بروز پدیده‌های زشتی همچون دریافتهای نامشروع است.

حقوق های نجومی یکی از مصداق های بارز ترویج تجمل و اشرافی گری در دولت هاست؛ مسئولانی که خانه های چند صد میلیاردی در شمال تهران و لواسانات دارند و خودروهای لوکس زیر پای خود و خانواده هایشان است حتماً نمی توانند مشکلات اجاره نشین ها و بعضاً بی خانمان هایی را درک کنند که برای کسب روزی حلال حاضرند ساعت ها بی وقفه کارگری کنند تا بتوانند حقوق ناچیزشان را بر سفره خانواده هایشان ببرند.

در اهمیت رسیدگی به اموال مسئولان میلیاردی شکی نیست ولی سوال مشخص این است که چطور شد برخی مدیران و مسئولان جمهوری اسلامی بعد از انقلاب و سختی هایش و گذراندان روزهای پر التهاب جنگ، امروز به جایی رسیده اند که ثروت های میلیاردی دارند و همین اختلاف طبقاتی فاحش صدای اعتراض مردم را نیز به همراه داشته است؟!

البته ما منکر آن نیستم که باید شایسته سالاری در جامعه ترویج داشته و مدیران براساس صلاحیت و توانمندی هایشان حقوق بگیرند ولی آنچه در سال های گذشته برای مردم نمایان شد چیزی فراتر از حقوق براساس توانمندی های یک مدیر بوده و است!

آنچه برای مردم اهمیت دارد، این است که دولت و رئیس جمهور و روسای سایر قوا اگر ادعای مبارزه با اشرافی گری را دارند چرا جلوی آن را نمی گیرند و به جای بستن مسیر برای افراد سودجو راه را برای مدیران خود هموارتر می کنند.

این خط مشی درحالی بین برخی مسئولان وجود دارد که اساساً امام و رهبری از ابتدا مخالف آن بوده اند، امام خمینی (ره) در همین ارتباط فرموده بودند: «خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند. معاذ اللَّه که این با سیره و روش انبیا و امیر المؤمنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 341)

«ثروتمندان هر گز به خاطر تمکن مالى خود نباید در حکومت و حکمرانان و اداره کنندگان کشور اسلامى نفوذ کنند و مال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتکشان، افکار و خواسته‏هاى خود را تحمیل کنند.» (صحیفه امام، ج‏20، ص: 340)‏

* روحیه اشرافی گری مدیران از کجا آمد؟

تحلیل گران سیاسی معتقدند روحیه اشرافی گری از دوران سازندگی در دولت ها شکل گرفته است؛ دورانی که رئیس جمهور وقت به طور رسمی در تریبون  نمازجمعه از ضرورت «مانور تجمل» سخن به میان آورد. 

هاشمی رفسنجانی در18 آبان 1368در خطبه نماز جمعه معروف خود که بعدها به خطبه مانور تجمل معروف شد، گفت:« اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل»روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان «ملتی مفلوک» جلوه نکنیم لازم است تا «جلوه هایی از تجمل» در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود»

اما این تمام ماجرای نقطه آغاز اشرفی گری در کشور نیست چراکه در همان دوره سازندگی رسما اظهار شد که «ایرادی ندارد اگر عده‌ای زیر چرخ‌های توسعه لِه شوند.» همین اظهارات و پیگیری عملی این سیاست ها توسط دولت سازندگی سبب گردید تا فرهنگ مصرف‌گرایی و تجمل در جامعه پررنگ شود، اختلاف طبقاتی زیادتر شده و به موازات این وضعیت، اوضاع اقتصادی کشور نیز به دلیل تورم شدید و شکست طرح‌های دولت در حوزه‌ اقتصاد به وخامت گرایید که بیشترین فشار را بر گروه‌های کم‌درآمد و مستضعف جامعه وارد می‌کرد.

ابراهیم رزاقی اقتصاددان درباره دوران سازندگی و تاثیر آن بر اقتصاد کشورمان با انتقاد از مدیران تکنو کرات دهه 70 می گوید: مدیرانی که بعد از دوران جنگ انتخاب شدند تکنوکرات بودند که الگوی سرمایه داری لیبرال را مطرح کردند. این مدیران قانون اساسی را نادیده گرفتند. هرچند این مدیران کارهای زیادی انجام دادند اما توجه نمیکردند این کار را در کجا و با چه هدفی انجام می دهند.  

رزاقی با انتقاد از تبلور فرهنگ اشرافی گری در دوره هاشمی رفسنجانی نیز گفت: تبلور فرهنگ اشرافی گری از دوره مدیریت آقای هاشمی آغاز شد. در سال 67 درآمد نفتی کشور حدود 7میلیارد دلار بود. از این عدد، حدود 4میلیارد دلار هزینه جنگ بود و کشور در آن برهه با درآمدی معادل 3 میلیارد دلار اداره می‌شد. در آن دوره، بحرانی وجود نداشت، چرا که همه، خودشان را با شرایط وفق می دادند. اما در سال 70 ایران با درآمد 15 میلیارد دلاری و با اخذ وام چند ده میلیارد دلاری از بانک جهانی حدود 30میلیارد دلار واردات انجام داد. این واردات سبب شد که فرهنگ مصرف گرایی در زندگی مردم وارد شود و پولدارها به زندگی لوکس و تجمل گرایش پیدا کنند. در حالی که دولت می‌توانست به‌جای واردات چند ده میلیارد دلاری با تزریق این پول‌ها کارخانه بسازد و تولید مولد را آغاز کند.  

به گزارش تسنیم، دولت سازندگی شروع کار خود را  با انتقال دولت به کاخ سعدآباد و دکورهای چندمیلیونی برای وزارتخانه ها آغاز کرد. بعد از آن کاخهای شاه معدوم یک به یک به تصرف دولتی ها درآمد.

آیت‌الله محسن حیدری نماینده استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری وامام جمعه موقت اهواز در گفت وگو با تسنیم با اشاره به اینکه روحیه اشرافی‌گری که از دولت سازندگی آغاز شد با ارزشهای انقلاب اسلامی سازگاری ندارد و دولت اسلامی باید خودش را از آن دور کند، متذکر شد: حقوقهای نجومی نیز معلول همین روحیه اشرافی‌گری است. اگر این روحیه بر دولت حاکم نباشد کسانی پیدا نمی‌شوند که حقوق نجومی بگیرند و مایه بدبینی مردم به دولت و نظام شوند.

هرچند دولت روحانی کاخ سعدآباد را برای مقر ریاست جمهوری انتخاب نکرد ولی با بستن کابینه ای متشکل از وزرای میلیاردی موجب شد تا روح سرمایه داری و اشرافی گری در دولت یازدهم و دوازدهم حاکم شود.

به اعتقاد برخی تحلیل گران سیاسی، اینکه حقوق های نجومی سر از آستین این دولت بیرون می آورد، طبیعی ترین رخدادی است که باید بدان نگریست چرا که تفکر حاکم بر دولت یازدهم ملهم از تفکر کارگزارانی است که در دولت یازدهم رفاه و مانور تجمل را در دستور کار خود قرار داده است.

در این تفکر فاصله طبقاتی امری طبیعی است و حلقه مفقوده دولت، سطوح پایین دست و فرودست جامعه است که در اقتصادی فلاکت زده، زندگی را سپری می کنند و دم بر نمی آورند و آنگاه وزرایی که در جامعه اسلامی باید خادمان ملت باشند خود در رفاه عالی به زندگی خود ادامه می دهند.

با این حساب رئیس جمهور اگر بخواهد حداقل در فرصت باقی مانده از عمر دولتش،  "عدالت" را در کشور برقرار کند، باید با اشرافیت که در قالب‌ها و شکل‌های مختلف درحال گسترش است برخورد کند.

برقراری عدالت در جامعه با توجه به وضعیت فعلی اشرافی گری، هزینه هایی را به طور حتم برای مدیران سرمایه دار خواهد داشت ولی این جراحی بزرگ می‌تواند بیماری "اشرافیت گرائی" را از جامعه ما ریشه‌کن سازد.

همه می دانند که راه عدالت از اشرافیت نمی گذرد از همین رو دولت محترم یازدهم و وزرا و همچنین مسئولان سایر قوا باید بدانند اگر شعار برقراری عدالت را به مردم می دهند باید مستندات آن (مبارزه با اشرافی گری) را هم برای مردم علنی کنند.

امام خمینی در همین ارتباط جملات مهمی دارند که در ادامه مرور می کنیم؛

امام خمینی: دولت‌ها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده‏های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده‏های کذا باشد و مبلهای کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غار‌ها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخست‏وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی‌‏توانید اصلاح کنید. (15/12/1357)

امام خمینی: ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»‌ها و «سلطنه»‌ها و «سلطنتی»‌ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‌‏ماند. آن روزی که هر یک از شما‌ها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط می‌‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‌‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‌‏دهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، همۀ این‌ها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. (سخنرانی در حسینیه جماران)

سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد

امام خمینی: سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می‌‏کنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و این‌ها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت می‌‏دانستند، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌‏دانستند، به قدرتهای دیگر می‌‏دانستند، در مقابل قدرت بالا‌تر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.

این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌‏شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن‏ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آن‌ها، از باب اینکه می‌‏دیدند آن‌ها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم می‌‏کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‏ای بزند، مقابل او لنگ می‌‏انداختند و همه جور تواضعی می‌‏کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.( 07/06/1361)