صراط: این روزها شورای عالی اصلاح طلبان با این استدلال که تهران، ویترین سیاست ایران است و هر شکستی در خیابان بهشت میتواند موقعیت اصلاحات را در انتخابات آینده با خطر جدی مواجه کند؛ خروج شهرداری تهران از وضعیت کنونی و ورود به بازی ای کم هزینه تر را دنبال می کند.
به گزارش فارس، از انتخاب محمد علی نجفی به شهرداری تهران نزدیک هفت ماه می گذرد؛ انتخابی که با رأی جناح اصلاح طلب رقم خورد. با این حال در مدت این قریب هفت ماه ، به طور محسوسی شاهد « بی عملی» شهردار تهران هستیم و حال آن که در مدت مشابه از انتخاب شهردار پیشین، اقدامات عمرانی و خدماتی قابل توجهی آغاز و عملی شده بود.
اگر این بی عملی شهردار تهران به منزله ایجاد فرصت برای بررسی و برنامه ریزی باشد، خواه و ناخواه این پرسش مطرح می شود که مگر وی با ارائه برنامه ای مدون به شورای شهر و با استناد به همان برنامه شهردار نشده است؟
روشن است که در این صورت، مکلف به اجرای برنامه تقدیمی به شورای شهر تهران است و فرصت سوزی به بهانه برنامه ریزی از وی پذیرفته نیست؛ مگر آن که بپذیریم برنامه مزبور« صوری» و انتخاب وی نیز صرفا سیاسی و فارغ از هرگونه برنامه عملیاتی برای بهبود شرایط کلانشهر تهران بوده است.
البته انتصاب های سیاسی و حزبی نجفی در شهرداری تهران که سازمانی عمومی و خدماتی است، بر احتمال دوم می افزاید. به خصوص که برخی از این انتصاب ها بدون کمترین محاسبه مدیریتی و در فضایی کاملا هیجانی صورت گرفته و چنان لطمه ای به کارنامه شهرداری در دوره جدید زده است که جبران آن به این آسانی ها میسر نخواهد شد . از جمله این انتصاب ها، انتصاب صالحی امیری، وزیر شش ماهه فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم به معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران بود؛ همان وزیر ی که برای ارزیابی درک و دانش فرهنگی او کافی است به عبارت مشهورش در صف انتخابات ریاست جمهوری و خطاب به خبرنگاران اشاره کنیم که گفته بود:«اگر کاندیداها( ی رقیب روحانی) به ما پیغام می دادند، حتما تعدادی هنرمند به منظور تبلیغ برایشان می فرستادیم»!
چنین فردی با چنین نگاهی به مقوله فرهنگ –که البته واکنش های تند و عتاب آلود بسیاری از از اهالی فرهنگ را برانگیخت( از جمله واکنش رضا کیانیان ، بازیگر سینما که گفته بود « هنرمندان، مطربان آماده به خدمت نیستند که به اشاره ای خوشرقصی کنند») –گزینه نخست نجفی برای مدیریت فرهنگی و اجتماعی شهر تهران شد! چنین انتصابی وقتی معنادار تر می شود که به یادآوریم، گفتمان سازی و رویکرد ذهنی و نرم افزاری به هویت شهری، بیشترین حجم شعارها و وعده های نجفی را از روز انتصاب به این سو تشکیل داده است.
... اما مسأله به همین جا ختم نمی شود؛ صالحی امیری که به تعبیر نجفی آمده بود «تا روح تازه ای در کالبد تهران بدمد» در کمتر از دو ماه از دمیدن این روح فارغ شد و به کمیته ملی المپیک رفت. نفر پس از وی « ولی الله شجاع پوریان» بود که از قضا مهمترین سابقه فرهنگی در کارنامه او ریاست «هیأت ورزش های همگانی» است.
در رأس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز «سعید اوحدی»، رییس سابق سازمان حج و زیارت قرار گرفت.
انتصاب های نجفی در خارج از حوزه فرهنگ نیز از همین جنس است؛ برای مثال «محسن پور سید آقایی»، معاون حمل و نقل و ترافیک وی، همان مدیر عامل سابق شرکت راه آهن است که به دلیل سانحه حریق دو قطار مسافر بری تبریز – مشهد و جان باختن شماری از هموطنانمان از سمت خود استعفا کرده بود!
نتیجه آن گونه مدیریت و این گونه انتصاب ها، عملکرد در خور انتقاد شهرداری در کار معمول و ساده ای چون برف روبی تهران، مهار دیرهنگام حریق طولانی مدت و خسارت بار ساختمان وزارت نیرو، عدم مدیریت بهنگام زلزله و نیز ناکارآمدی در نظارت بر انضباط مالی مؤسساتی چون همشهری است که حتی انتقادات جدی اصلاح طلبان و اذعان مدیر عامل این مؤسسه را در خصوص خرید خودروهای اشرافی و گران قیمت به دنبال داشته است.
اکنون باید از محمدعلی نجفی پرسید در شش ماه گذشته چه کرده و در آستانه سال نو چه کارنامه ای برای تهران به جا گذاشته است؟ آیا برگزاری جشنواره انتصابات جناحی با ذکر حزب متبوع منصوب شدگان(!) اولویت شهرداری تهران بوده یا حذف طرح ترافیک خبرنگاران؟ آیا گران سازی طرح ترافیک با پوشش و عنوان جدید که به تشدید شکاف طبقاتی و احساس تبعیض در شهروندان می انجامد ، برای تهران اولویت داشته است یا اقدامات نمایشی و پوپولیستی همچون بازی هفت سنگ با سالمندان در بازار تهران و یا قدم زدن و عکس انداختن در خیابان « تهران» در پکن؟
بی تعارف باید گفت که شهردارتهران در این قریب هفت ماه جز تخطئه دوران پیش از خود و ناله و ضجه از حجم بدهکاری ها به پیمانکاران شهرداری و گلایه از اصحاب رسانه، کار مفید چندانی نکرده است. بارش برف در تهران در بیش از حدود یک ماه پیش نشان داد که وی توانایی مقابله با این رویداد ساده آب و هوایی را ندارد، نمونه دیگر این ناکارآمدی، نوع مواجهه با زلزله در تهران بود که در این زمینه شهروندان تهرانی نسبت به عدم آمادگی شهردار انتقادات شدیدی داشتند.
اخبار یا شایعاتی نیز که هر چند وقت یکبار و به خصوص در مقاطعی از قبیل برف و زلزله درباره سفر و اقامت نجفی در کیش شنیده می شود، حتی اگر مقرون به واقع نباشد، بی تردید نتیجه همین «بی عملی» ها و دست روی دست گذاشتن ها ست؛ آش آنچنان شور بوده است که محسن هاشمی، رییس اصلاح طلب شورای شهر نیز در ارزیابی عملکرد شهرداری تهران در جمع رسانه ها می گوید:
«باید معترف بود در 6 ماه سپری شده از دوران مسئولیت شورای پنجم و شهردار منتخب آن، انتظار عمومی از تحول در مدیریت شهری برآورده نشده است و آنگونه که باید، مدیریت شهری در انجام وظایف خود فعال عمل نکرده است» .
اکنون با نگاهی کوتاه به وادادگی، توقف و خط ممتد اینرسی سکون در مدیریت شهری تهران، فرصت چندانی برای اصلاح وضع موجود متصور نیست؛ اما ای کاش اصلاح طلبان دست کم در انتخاب بعدی، صدای مردم تهران و دردمندی های آنان را بشنوند و لااقل از دریچه منافع جناحی خویش هم که شده، نظری به خواست و نیاز این شهروندان بیندازند.
کرم رضا پیریایی