، تنابنده با پایان فصل پنجم «پایتخت» نوشت:
میگن توی شهر یه چشمی ها همه یا چشم چپ داشتند یا چشم راست،یه چشم همه نابینا بود اونایی که چشم راست داشتند سمت راست شهر زندگی میکردند و اونایی که چشم چپ داشتند سمت چپ شهر،،چپیا و راستیا مدام با هم در جنگ بودند ،سرهمه چی ،حتی سر هیچی یه روز دعوا انقدر بالا گرفت که با سنگ افتادند به جون هم بارانی از سنگ از چپ به راست واز راست به چپ بارید انقدر زیاد شد که خورد به چشمهای سالمشون و اهالی هر دو طرف به کل کور شدند و همه نابود،،
بیایید همدیگه رو کور نکنیم ما که دو چشم سالم نداریم حداقل یه لامپی کنار هم ادامه بدیم.
ممنون و خداحافظ
فدایی دارین
نقی یه لامپی