متولد تبریز است. وقتی انقلاب اسلامی به ثمر نشست، جوان بود و علاقمند به مسائل سیاسی. سید محمدرضا میرتاج الدینی میگوید برای پذیرش معاونت پارلمانی دولت دهم بعد از دو هفته مشورت کردن با افرادی از حوزه انتخابیه اش، بالاخره تصمیم به کوچ از بهارستان به پاستور میگیرد.
وی معتقد است که مردم با کسی عهد اخوت نبستهاند و هرکسی از انقلاب فاصله بگیرد، آنها نیز از او فاصله خواهند گرفت و این طور نیست که اگر کسی را مدتی قبول داشتهاند، برای همیشه او را بپذیرند.
میرتاج الدینی در سال های 1382 تا 1386 در دورههای هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم آذرشهر، اسکو و تبریز در خانه ملت حضور یافت و پیش از آن هم رئیس سازمان تبلیغات اسلامی شهر تبریز بوده است.
وی علت تغییرش از معاونت پارلمانی احمدی نژاد را نامشخص میداند و میگوید: تغییراتی در چند معاونت ایجاد و معاونت جدیدی تحت عنوان معاون اجرایی قانون اساسی ایجاد کردند و مسئولیتش را به اینجانب دادند.
هفته گذشته حجتالاسلام میرتاجالدینی مهمان باشگاه خبرنگاران جوان بود در ادامه گفتوگوی ما با وی را میخوانید.
آقای میرتاجالدینی بفرمائید که این روزها به چه فعالیتی مشغول هستید؟
میرتاجالدینی: بنده کارمند نهاد ریاست جمهوری و به عنوان مشاور، مامور به فعالیت در صداوسیما هستم. این روزها سرگرم انجام اقدامات فرهنگیام البته فعالیتهایی هم در زمینههای اجتماعی دارم.
در حوزه سیاست چطور؟
میرتاجالدینی: در حوزه سیاسی با نیروهای انقلابی و ارزشی اصولگرا در برنامههای مختلف همکاری دارم. ناگفته نماند که فعالیتهای آزاد هم انجام میدهم. یعنی در سخنرانیها و گفتگوهای سیاسی شرکت میکنم.
از چه زمانی وارد سیاست شدید؟
میرتاجالدینی: زمانی که انقلاب اسلامی شکل گرفت، بنده جوان بودم و هم پای انقلاب حرکت کردم. اول نظری را در دبیرستان فردوسی تبریز خواندم و در سال 56 هم وارد حوزه شدم. بعد از پیروزی انقلاب، تحصیلات حوزوی را در قم تا آخرین رتبه یعنی درس خارج فقه و اصول ادامه دادم. بعد از اتمام سطح عالی حوزه، دروس دانشگاهی را آغاز کردم و فوق لیسانس را در رشته الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس قم و دکتری را در رشته مدیریت استراتژیک از دانشگاه دفاع ملی گرفتم. به طور مشخص از همان اوایل انقلاب به سیاست علاقه داشتم.
با توجه به اینکه تحصیلات حوزوی دارید چرا در حوزه فعالیتی ندارید؟
میرتاجالدینی: قبل از اینکه به مجلس بروم در حوزه تدریس میکردم و حتی 10 سال هم در دانشگاه تدریس کردم. بعد از ورود به نمایندگی مجلس و پذیرش معاونت پارلمانی دولت دهم، عملا این فرصت پیش نیامد که تدریس در حوزه را ادامه دهم. اما ارتباطم با حوزه ادامه دارد و قطع نشده است. همچنین در درس خارج رهبری معظم انقلاب در دوران نمایندگی مجلس و بعد از آن هم شرکت میکردم.
با وجود اینکه دو دوره نماینده مجلس بودهاید اما در سابقه سیاسی شما، معاونت پارلمانی دولت دهم پر رنگ تر است. چگونه وارد دولت دهم شدید و نمایندگی را رها کردید؟
میرتاجالدینی: اینکه عدهای از نمایندگان، از مجلس به دولت میروند، امری مرسوم و در همه دورهها این چنین بوده است. در آن دوره هم بنده و آقای حاجی بابایی به دولت رفتیم؛ معمولا حضور در دولت فرصت جدیدی برای خدمت به جامعه را فراهم میکند و از نظر ابعاد کاری و اجرایی، گستردهتر از دوره نمایندگی است. در نیمه راه مجلس هشتم، پیشنهاد حضور در دولت به من داده شد. آن موقع اولین سوال برای خودم این بود که با توجه به نماینده بودنم، نظر مردم درباره رفتنم به دولت چیست؟ عدهای بر این نکته تاکید کردند که مردم علاقمندند یک نفر از شهرشان و یا استانشان در دولت حضور داشته باشد؛ حتی برخی به من گفتند اگر به دولت بروم، همچنان نماینده مردم هستم چرا که دولت و مجلس همه خادم مردم هستند و جدای از آنان نیستند. افراد زیادی در حوزه انتخابیه و برخی علما، حضور در دولت را برایم فرصتی دانستند تا بتوانم خدمت بیشتری کنم. وقتی از دولت به مجلس رفتم از مجلس فاصله نگرفتم، نماینده دولت در مجلس بودم و کارهای نمایندگی را رها نکرده بودم. حتی دفترم را در تبریز حفظ کردم و در خود دولت هم مُعین استان آذربایجان شرقی شدم.
پیشنهاد معاونت پارلمانی چگونه با شما مطرح شد؟
میرتاجالدینی: پس از انتخابات سال 88، در سفر به نیویورک که 8 نفر از نمایندگان مجلس از جمله بنده همراه رئیسجمهور بودیم در حین سفر درباره تعامل بهتر مجلس و دولت صحبتهایی با رئیسجمهور شد، پس از بازگشت، مدتی از این مسئله گذشته بود که از دفتر رئیس جمهور با بنده تماس گرفتند و گفتند، آقای احمدی نژاد با شما کار دارد. به یاد دارم آن روز بعدازظهر بود که به نهاد ریاست جمهوری رفتم. آقای احمدی نژاد پیشنهاد معاونت پارلمانی را داد و دو هفته بعد به پیشنهادشان پاسخ دادم.
چرا دو هفته بعد؟
میرتاجالدینی: در این دو هفته مشورتهایی انجام دادم. عدهای هم نگران بودند و میگفتند اگر به دولت بروید، معلوم نیست که چقدر بمانی! مثلا روزی که نمایندگان به استعفای من رای دادند، باهنر به شوخی به احمدی نژاد گفت میرتاج الدینی را که از مجلس بردید شش ماه بعد عزلش نکنید!
فضای آن روزهای مجلس و دولت چگونه بود؟
میرتاجالدینی: در آن دوره حساسیت خاصی درباره ارتباط مجلس و دولت وجود داشت. در آن دوره اولین بار سوال از رئیس جمهور مطرح شد همچنین بحث هدفمندی یارانهها که بسیار مهم بود در آن دوره مطرح شد. حتی ادغام چند وزارتخانه و برنامه پنجم را هم داشتیم. در مجموع دوره پرکاری بود و مباحث جنجالی بسیاری هم داشت.
رابطه شما در دولت با آقای احمدی نژاد چگونه بود؟
میرتاجالدینی: رابطه کاری بود. سعی می کردم روابط فی مابین دو قوه یعنی مجلس و دولت را تا آنجا که می توانم، سازنده و مثبت کنم. بنده معتقدم که اگر دستگاههای اجرایی و قوای سه گانه با هم هماهنگ باشند و تعامل درستی داشته باشند، مشکلات مردم حل می شود. هر چه قوا در تعارض با هم باشند، دودش به چشم مردم میرود. این رسالت را برای خودم احساس میکردم که باید تعامل میان مجلس و دولت را بهبود ببخشم.
آیا به طور مشخص مواردی از اختلاف دولت و مجلس وقت را به یاد دارید؟
میرتاجالدینی: بله؛ بحثهای کارشناسی مطرح بود. مواقعی هم بود که دولت و مجلس نظرات مختلفی نسبت به موضوعات خاص همچون انتصابها در دولت داشتند. یکی از موارد اختلاف برانگیز، انتصابهای آقای احمدی نژاد بود که مجلس نسبت به آن حساس میشد و اعتراض میکرد. اگر این حساسیتها در مورد وزرا بود، سعی میکردم با آنها صحبت کنم تا حساسیتها را کاهش دهند، حتی چندین مورد استیضاح هم پیش آمد. حتی موارد را با خود آقای احمدی نژاد مطرح میکردم؛ به یاد دارم در انتصاب یکی از معاونان وزارت خارجه، مجلس حساس شده بود و اعتراض کردند، وزیر وقت آقای صالحی بود، زمانی که میخواستند معاون را معارفه کنند به وی زنگ زدم و گفتم مجلس حساس است این معارفه را انجام ندهید. صالحی گفت باید با رئیس جمهور صحبت کنیم و صالحی با احمدی نژاد صحبت کرد و از دفتر رئیس جمهور با من تماس گرفتند و خود رئیسجمهور پشت خط آمد ابراز ناراحتی کرد و گفت من یک معاون انتخاب کردم، مجلس چرا دخالت میکند. شما چرا گفتید، معارفه انجام نشود! من به احمدی نژاد جو داخل مجلس را منعکس کردم.
در همه دورهها رابطه میان مجلس و دولت از دو جهت قابل بررسی است. یکی رابطه شخص رئیس مجلس با رئیس جمهور و دیگری همفکری سیاسی نمایندگان با دولت است. در هر دورهای که روسای مجلس و دولت رابطه خوبی داشته باشند، هماهنگی میان دولت و مجلس هم بهتر انجام میشود. در عین حال نمایندگان چون هر کدام یک فرد هستند، شخصیت حقیقی دارند و بیشتر به صورت انفرادی بروز و ظهور دارند و گاهی این تعامل هم به رفتار خود نمایندگان برمیگردد. مثلا در استیضاح سه وزیر دولت آقای روحانی دیدیم که برخی سردمداران استیضاح، افرادی همچون آقای تاجگردون از فراکسیون امید و حامیان دولت بودند.
باید بگویم که در اوایل تعامل و ارتباط دولت دهم و مجلس وقت خوب بود. ما در این دوره برنامه پنجم را تصویب کردیم، 7 وزارتخانه هم ادغام شدند و تعامل خوبی برقرار بود. مثلا در دولت اصلاحات بنا بود که یک وزارتخانه را کم کنند اما چهار، پنج سال گذشت و نتوانستند این کار را انجام دهند اما ما در آن دوره 7 وزارتخانه را در 3 وزارتخانه ادغام کردیم. بحث اقتصادی مهم یعنی هدفمندی یارانهها را داشتیم. این طرح بیست ساله شده بود و در همه دورهها، درباره آن صحبت کرده بودند اما کار پیش نرفته بود ولی با تعامل بین مجلس و دولت قانون آن تصویب شد البته برای اجرایش چالشهایی داشتیم.
چه چالشهایی؟
میرتاجالدینی: برای روشن شدن پاسخ مثالی میزنم، بعد از آنکه قانون هدفمندی تصویب شد، باید دولت آن را برای اجرایی شدن در برنامه بودجه ذکر میکرد تا مجلس دوباره در لایحه آن را تصویب کند. آنچه دولت در لایحه آورده بود، مورد پذیرش مجلس واقع نشد. دولت برای اجرای هدفمندی 40 هزار میلیارد تومان پول لازم داشت و مجلس با نصف این مبلغ موافقت کرده بود، در جلسات غیر علنی در این باره گفتوگو و مذاکره کردیم. آقای احمدی نژاد و وزیر اقتصاد هم در جلسه غیر علنی حضور یافتند و چند ساعت بحث شد و دولت استدلالهایش را مطرح کرد، در آن جلسه ما امیدوار شدیم که مجلس استدلالها را می پذیرد، بعد در یک جلسه علنی دوباره بحث شد اما مجلس نپذیرفت یعنی عملا اجرای هدفمندی یارانهها به بن بست رسید.
هفته دوم تعطیلات عید بنا بر تماسی از طرف دفتر رئیس جمهور وقت به نهاد ریاست جمهوری رفتم. آقای احمدی نژاد در مورد هدفمندی یارانهها دو نامه نوشته بود. یکی خطاب به مقام معظم رهبری و دیگری هم به آقای لاریجانی رئیس مجلس. مضمون هر دو نامه این بود که با مصوبه مجلس، قادر به اجرای هدفمندی نیستیم. نامه آقای لاریجانی را من آوردم و آقای لاریجانی نامه را خواند. به وی گفتم این مسئله عمومی است و قانونِ آن را مجلس تصویب کرده و در اجرایش هم باید کمک کند، دولت دست نیاز به سوی شما دراز کرده است اگر کمک کنید این موضوع حل میشود. آقای لاریجانی گفت، پیشنهاد شما چیست، گفتم کمیتهای مشترک تشکیل دهیم و راه حلی پیدا کنیم. آقای لاریجانی دستور تشکیل کمیته مشترک را داد و از طرف مجلس آقای باهنر، ابوترابیفرد و عبداللهی و از دولت هم چند نفر در کمیته حضور یافتند چندین جلسه مشترک تشکیل شد و راه حلی یافتیم. یعنی میان مجلس و دولت تعاملهای اینچنینی هم بود. ولی از آن طرف هم حاشیههایی در دولت ایجاد میشد مثلا قضیه آقای ملک زاد، مرتضوی و ... تعارض میان این دو قوه را بیشتر کرد.
مشخصا رابطه آقایان احمدی نژاد و لاریجانی به چه صورت بود؟
میرتاجالدینی: اوایل رسمی و محترمانه بود و همکاری هم داشتند ولی در اواخر دولت دهم تعارض میانشان بیشتر شده بود.
بعد از معاونت پارلمانی، معاون رییس جمهور در اجرای قانون اساسی شُدید. چرا از معاونت پارلمانی تغییر کردید؟ این معاونت رئیس جمهور در اجرای قانون اساسی برای چه بود؟
میرتاجالدینی: علت تغییر بنده از معاونت پارلمانی خیلی معلوم نشد. تغییراتی در چند معاونت ایجاد و معاونت جدید تحت عنوان معاون اجرایی قانون اساسی ایجاد کردند و مسئولیتش را به اینجانب دادند. در واقع روسای جمهور معمولا از دوره دوم خود، توجهشان به قانون اساسی بیشتر میشود. آن موقع هم آقای رئیسجمهور توجهش به قانون اساسی بیشتر شده بود و دنبال این بود که قانون اساسی را در قوای دیگر پیگیری کند. مثلا اینکه مجلس و قوه قضائیه تا چه حد به قانون اساسی عمل میکنند البته آقای احمدینژاد مدعی بود که خودمان به قانون اساسی عمل میکنیم.
مواردی پیش میآمد و گاهی شخص رئیس جمهور به مصوبات مجلس اعتراض داشت و آنجایی که اعتراض داشت، امضا نمیکرد. وقتی هم که رئیسجمهور امضا نکند، قانون گفته است که رئیس مجلس میتواند، خودش مصوبات را ابلاغ کند. آقای احمدی نژاد اعتقاد داشت که مجلس در قالب قانونگذاری در حیطه کاری دولت دخالت میکند حتی برای این مواردی را برشمرد و نامهای هم به مقام معظم رهبری نوشت.
مقام معظم رهبری این نامه را به شورای نگهبان ارجاع دادند. برای حل این موضوع آن زمان مجموعا 18 جلسه چهار جانبه با حضور دولت، مجلس، شورای نگهبان و نمایندگانی از بیت مقام معظم رهبری به ریاست آیتالله جنتی تشکیل شد. در آن جلسات آقایان باهنر، ابوترابی و توکلی از طرف مجلس و خانم بداغی، بنده و آقای عزیزی از طرف دولت حضور یافتیم؛ بعد هم که شورای عالی حل اختلاف تشکیل شد.
اشاره کردید که دولتها در دوره دوم خود بیشتر به قانون اساسی توجه میکنند، دلیل این مسئله چیست؟
میرتاجالدینی: احساس دولتها این است که نتوانستند همه اختیارات را پیاده کنند. من معتقدم اختیارات قانونی دولت و رئیس جمهور در حوزه اجرایی بسیار گسترده است. اگر آنها را خوب پیگیری کنند، بسیاری از مشکلات جامعه حل میشود. اما احساس میکنند باید در سایر حوزهها هم حضور بیشتری داشته باشند، بنابراین به سراغ اینچنین بحثهایی میروند.
آیا این حضور بیشتری که گفتید به نوعی دخالت در دیگر قوا محسوب نمیشود؟ مگر حوزه فعالیتها مشخص نیست؟
میرتاجالدینی: قانون وظیفه همه را تعیین کرده است اگر براساس آن پیش بروند، تعارضی رخ نمیدهد. اما گاهی برداشتهای شخصی صورت میگیرد که افراد را به آن طرف سوق میدهد. مثلا اصل 49 قانون اساسی میگوید، دولت مکلف است، اموالی که از راههای نامشروع بدست آمده را بررسی و مصادره کند در این ماده، عبارت دولت ذکر شده است. برداشت احمدی نژاد این بود که منظور از دولت، قوه مجریه و رئیس جمهور است. در حالی که در اینجا دولت به معنی نظام است و در تقسیم کار نظام، بحثهای حقوقی و قضایی را به قوه قضاییه سپردهاند و دستگاه قضا باید این اصل را اجرا کند نه اینکه دولت برای خود هیئتی تشکیل دهد و تصمیم بگیرد.
یکسری از اقدامات دولت دهم آن روزها حاشیه ای ایجاد کرد و گفته می شد مغایر با قانون است، انتصاب آقای الهام که رئیس نهاد ریاست جمهوری و عضو شورای نگهبان بود و یا انتصاب آقای زریبافان در جایگاه دبیر هیئت دولت که عضو شورای شهر هم بود.
میرتاجالدینی: زمانی که بحث مسئولیت آقای الهام و زریبافان مطرح شد، بنده نماینده مجلس بودم. آن انتصابها مغایرتی با قانون اساسی نداشت. اما مجلس قانونی تصویب کرد تا مثلا شخصی که عضو حقوقدانان شورای نگهبان است، نمیتواند در دولت باشد و براساس همان قانون عمل شد و آقای الهام و سایر دوشغلهها هم استعفا کردند.
گفتید که دولت وقت اعتقاد داشت مصوبات مجلس دخالت در کار دولت بود؛ آیا همه اعضای کابینه این اعتقاد را داشتند؟
میرتاجالدینی: خیر؛ بیشتر نظر شخص آقای احمدی نژاد بود.
زمانی که احمدی نژاد در شهرداری بود با وی همکاری داشتید؟
میرتاجالدینی: نه، آن موقع در مجلس بودم.
اکنون که چند سالی است که راه شما از آقای احمدی نژاد جدا شده است، در نامه شما به آقای احمدی نژاد این مطلب ذکر شده که "چرا بسیاری از دوستان، همکاران و حامیان اولیه شما کنار رفتند و یا شما آنها را کنار گذاشتید که این مسئله در دولت های قبلی بی سابقه بوده است" به نظرتان علت این کنار رفتنها چیست؟
میرتاجالدینی: اکنون تعداد کمی از اعضای دولت چه دولت نهم و چه دهم در کنار احمدی نژاد هستند و این به حاشیهها و حلقه نزدیک احمدینژاد برمیگردد. اعضای دولت با این افراد و حلقه مخالفت میکردند و در نتیجه ادامه همکاری از بین میرفت و دلیل دوم به روحیه احمدی نژاد باز میگردد، ما این انتقادها را از قبل به وی داشتیم و در جلسات دولت هم آنها را مطرح می کردیم.
اینکه در حال حاضر خیلیها با احمدی نژاد نیستند، به خاطر رفتارهای اوست. حاشیههای دولت هم در این موضوع بی تاثیر نبود از جمله زمانی که احمدینژاد، مشایی را به عنوان معاون اول انتخاب کرد، عدهای از اعضای دولت آن را بر نتابیدند و با آن مخالفت کردند و چند نفر به همین خاطر از دولت کنار گذاشته شدند.
شما در همین نامه گفته بودید که کابینه احمدی نژاد به 3 یا 4 نفر خلاصه شده است ؛ آیا شما این مورد را قبلا به صورت حضوری به احمدینژاد گفتید؟
میرتاجالدینی: آن موقع موضوع به این صورت نبود بکه به این شکل گفتیم که آقای احمدنژاد شما کابینه 74 میلیونی را مطرح کردید و شاهد هستیم که از کابینه خودتان هم افرادی دفع میشوند و این اگر نسبت به کسانی که از اول با ایشان نبودند چندان مهم نبود. ولی رفتن کسانی که از اول با ایشان بودند ولی بعدا جدا شدند، معنی دار است. این موضوعات را در جلسات دولت هم صحبت کرده بودیم و در مذاکرات ثبت است.
برخیها در مسیر 40 ساله انقلاب راه خود را جدا کردند؛ به نظر شما در مورد احمدی نژاد هم اینگونه شده است؟
میرتاجالدینی: ما دوست نداریم کسی از قطار انقلاب پیاده شود اما بعضی از تفکرات و بعضی از رفتارها افراد را از مسیر انقلاب جدا میکند. خاستگاه رای اولیه آقای احمدینژاد، تفکرات انقلابی، آرمانهای امام راحل و ولایت پذیری بود. همه شاهد بودیم در انتخابات سال 84 آقای احمدینژاد در مرحله اول بیشترین رای را از قم و اصفهان آورد. در واقع رای آنان بود که وی را به مرحله دوم رساند و بعد در سراسر کشور نیروهای انقلابی از احمدی نژاد حمایت کردند. متاسفانه در سالهای آخر دولت و مواضع اخیرشان، با گذشته فرق کرده است.
گاهی هم عدهای بعضی شعارهای انقلاب را تکرار میکنند. لکن به فرمایش رهبر معظم انقلاب، بیان مقلوب از شعارهای انقلاب را دارند؛ یعنی ظاهر را حفظ میکنند و محتوا و معنی را عوض میکنند، کما اینکه در فتنه سال 88 چنین شد و آنها خواستند تقلید تحریف شده از انقلاب سال ۵۷ را نمایش دهند. شبها در پشت بام ها تکبیر میگفتند ولی روزها در تظاهرات آشوب برانگیز به نمادهای مذهبی و انقلابی حمله میکردند.
اینکه سخن حقی را با باطل آمیخته کنی یا با انگیزه شخصی عجین کنی، موجب گمراهی در جامعه میشود و فتنه چنین وقتی شکل میگیرد. بعضی با شعار مقدس عدالت چنین میکنند. ما باید در همه موضعگیریها و رفتارها منافع ملی و مصالح کشور، مردم و انقلاب را بر منافع فردی و گروهی مقدم کنیم.
کسانی که دلسوز به انقلاب هستند، مثل مادر تنی هستند، گاهی از حقوق شخصی خود باید گذشت کرد تا آسیبی به انقلاب و مردم نخورد؛ اینکه حرف بزنیم و رفتارهایی در جامعه داشته باشیم، بدون اینکه لحاظ کنیم آیا موجب تضعیف انقلاب است یا نه؟ دچار خطا و اشتباه خواهیم شد و چه بسا چنین افرادی از مسیر انقلابیون اصیل جدا خواهند شد. کما اینکه در موضوع عزل قائم مقام رهبری مساله از اینجا آغاز شد. امام رضوان الله تعالی علیه بارها نصیحت کردند که اطرافیان خود را اصلاح کنید. طوری حرف نزنید و موضعگیری نکنید که لیبرالها و منافقین از آن خوششان بیاید. در واقع امام راحل وقتی دیدند آقای منتظری رفتارشان را اصلاح نکرد و مواضعش موجب تضعیف نظام میشود و مخالفان و منافقین را خوشحال میکند، اقدام کردند.
یعنی معتقد هستید که رفتار احمدی نژاد اینگونه است؟
میرتاجالدینی: احمدی نژاد باید در این رفتارها تجدید نظر کند و با چند فرد منصف صحبت کند و ببیند که آیا این موضعگیریهایش به تقویت نظام کمک میکند یا تضعیف آن، که به نظر من به تضعیف نظام منجر میشود.
مقام معظم رهبری بیان بسیار زیبایی را اخیرا فرمودند که شامل همه میشود. به این مضمون که برخیها وقتی از مسئولیتها کنار میروند، اپوزیسیون میشوند یا ادای آن را در میآورند. در حالی که وقتی فردی 8 یا 10 سال در ردههای بالا مسئول بوده است باید از عملکردها دفاع کند و نقش اپوزیسیونی ایفا نکند. سعی کند از راه های درست نقش مثبت در جامعه ایفا کند مشکلی از مشکلات را حل کند نه اینکه خود به مشکلی در جامعه تبدیل شود و همه اینها بر میگردد به انگیزه های صحیح سیاسی و رفتارهای منطقی و سالم و توجه مصالح کلان انقلاب و مردم، اگر این مولفه ها رعایت شود مشکلی پیش نخواهد آمد.
برخیها وقتی از مسئولیت کنار میروند فقط نقش مخالف را بازی میکنند؛ امام راحل در این مورد بارها تذکر دادند که ما باید خودمان و خواسته های شخصی را در ارتباط با انقلاب فراموش کنیم. اصل، باید انقلاب و نظام اسلامی باشد. حالا چه من در رأس کار باشم یا نباشم؛ مثلا اگر من رئیس جمهور نشدم، همه چیز به هم خورده است؛ این رفتارها و اعتقادها خطرناک است. احمدی نژاد بعد از دوره ریاست جمهوری مسیری را طی کرد تا دوباره به این پست بازگردد؛ وقتی این مسیر را بسته می دید، باید برای خدمت به جامعه راه دیگری را پیدا میکرد. من در آن نامه هم به احمدی نژاد نوشتم که این مسیری را که میروید، امکان و فرصت خدمت را از شما میگیرد.
شما در نقد احمدی نژاد یک خط کش خاصی دارید؟
میرتاجالدینی: وقتی فردی به مسیری میرود که رفتارهای بعدی او ایراد و اشکال دارد، نباید دوره خدمت وی را نیز صفر کنیم و بگوییم هیچ خدمتی نکرده است. چنانچه مقام معظم رهبری از خدمات دولت نهم و بخشی از دولت دهم تجلیل کردند.
در هیچ دورهای نه فقط در ایران بلکه در سایر جهان هم 2 میلیون خانه برای مردم و به صورت دولتی ساخته نشده است؛ مثلا چاوز رئیس جمهور ونزوئلا در بین مردم بسیار محبوب بود، یکی از دلایلش استکبار ستیزی و دیگری این بود که در حاشیه شهرها برای محرومان چند ده هزار خانه ساخته بود. آنچه در مورد خدمات دولت نهم و دهم اشاره کردم مخصوص دولت نیست بلکه متعلق به نظام است و از این بابت نباید نادیده گرفت.
ما از خدمات دولت دفاع کردیم، چون آن را محصول کار یک نفر نمیدانیم. بلکه مجموعه نیروهای انقلابی و ارزشی در آن نقش داشتند. معتقدم که میتوانستند این خدمات را حفظ کنند و مردم هم رضایت داشتند. اما وارد حاشیه شدند و خواستند برای بازگشت به دولت، همه جناحها را کنار بزنند و بکوبند که این مسیر درست نیست.
گفتید احمدی نژاد راه بازگشت به پاستور را بسته دید وارد مسیر دیگری شد، به نظر شما حالا اگر صلاحیت احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم هم تایید میشد، رأی مردم را کسب میکرد؟
میرتاجالدینی: نمیتوان گفت چون احمدی نژاد مخالفان و موافقان جدی دارد.
برخی ها معتقدند که احمدی نژاد پس از اقدامات در یک سال گذشته، بخش اعظمی از هوادارانش را از دست داد.
میرتاجالدینی: بله، نیروهای انقلابی، ولایی و اصولگرا کنار رفتند و بعدها هم وقتی آن مواضع را گرفت، ریزش طرفدارانش بیشتر شد. در مورد هواداران هم، هر فردی که رئیس جمهور بوده و گرایش خاصی داشته است، طرفداران خود را دارد و صرفا این موضوع مختص احمدی نژاد نیست.
این روزها مخالفین احمدی نژاد وقتی می خواهند رفتار این روزهای او را نقد کنند، به پیوند او با اصولگرایان گریز می زنند.
میرتاجالدینی: ما از اشتباهات احمدی نژاد انتقاد کردیم و با صراحت گفتیم که این موارد را قبول نداریم؛ این امتیاز جریان انقلابی و اصولگراست که در میان خود، اگر کسی رفتارش را عوض کند با وی برخورد میشود. این گونه نیست که فرد هر کجا برود، جریان هم با وی برود؛ اما ما در جریان اصلاح طلب این رفتار را ندیدیم. مثلا فتنه 88 موضوع کوچکی نبود اما خیلی از نیروهای سیاسی جریان اصلاح طلب درباره آن سکوت کردند یا همچنان با آنها باقی ماندند، در حالی که انتظار میرفت، آنها هم با شهامت فتنه 88 را رد میکردند و مواضع خود را شفاف میگفتند.
یعنی باید پاسخ این سوال را به دو بخش تقسیم کنیم. بخش اول که احمدی نژاد در مسیر انقلاب بود و بخش دوم زمانی بود که احمدی نژاد رفتاری دیگر را نشان داد.
میرتاجالدینی: بله درست است؛ اصولگراها زمانی از احمدینژاد حمایت کردند که در مسیر ولایت بود.
اگر میدانستید که احمدی نژاد چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهد، آیا جریان اصولگرا باز هم از وی حمایت میکرد؟
میرتاجالدینی: جریان اصولگرا از احمدی نژاد به خاطر مواضع و رفتارهایش حمایت کرد و تا زمانی که وی در مسیر درست گام برداشت، به پشتیبانی او پرداخت.
در تغییر مسیر احمدی نژاد یک نام زیاد به چشم می خورد؛ اسفندیار رحمی مشایی. واقعا او آن قدر نقش داشته است؟
میرتاجالدینی: کاملا مشخص است که این دو نفر با هم هستند و تحت تأثیر متقابل یکدیگر قرار دارند.
مشایی در دولتی بود که الان اصلاح طلبان آنرا اصولگرا می دانند، اما همین مشایی بعد از این جریانات نامه ای به رئیس دولت اصلاحات می نویسد.
میرتاجالدینی: مشایی میخواست این نکته را برجسته کند که با اصولگرایان نیستند و به اصلاح طلبان نزدیکترند؛ البته در آنجا خاستگاه رای احمدی نژاد را هم تحریف کردند و گفته بودند مردم اصلاحات بیشتری میخواستند؛ در واقع میخواستند بگویند شما مسیر اصلاحات را دنبال می کردید و ما آمدیم از این اصلاحات، اصلاحاتیتر عمل کنیم.
برخی ها معتقدند که مشایی این نامه را نوشت تا به اصطلاح تن اصولگرایان بلرزاند که احمدی نژاد و نزدیکان وی به سمت اصلاحات رفته اند و آنها بی احمدی نژاد ماندند.
میرتاجالدینی: اصولگرایان از مدتها قبل با احمدی نژاد زاویه پیدا کردند و میدانستند که وی خط مشی دیگری برای خود برگزیده است؛ یعنی احمدی نژاد دولت نهم با احمدی نژاد دولت دهم فرق کرده بود. جا دارد اینجا یک خاطره بگویم؛ زمانی که در دولت مسئولیت داشتم، مرحوم آیتالله خزعلی بیمار شده بود و بنا شد به عیادتشان برویم در تماسی که با وی داشتیم، گفت اگر آقای میرتاج الدینی تنها میآید به ملاقاتم بیاید. اما اگر از دفتر احمدی نژاد بعضی دیگر هم قصد دارند به ملاقات بیایند، نیایند. به دیدارشان رفتم و آیتالله خزعلی مطلبی را صریح گفت که به احمدی نژاد بگویید ما احمدی نژاد سال 84 را قبول داریم نه احمدی نژاد الان را. باید رفتارش را تغییر دهد؛ هر چه زمان میگذشت رفتار و سیاستهای احمدی نژاد تغییر میکرد و امروز هم که دیگر آشکارتر از گذشته شده است.
برخی می گفتند احمدی نژاد مشورت پذیر نبود و اجازه تصمیم گیری حتی به وزرا نمی داد.
میرتاجالدینی: همه روسای جمهور علاقه دارند تا وزرای کابینه آنها حرف شنوی داشته باشند. اگر چنین نباشد آن را کنار خواهند گذاشت. اما این مسئله در بعضی دولتها برجستهتر بوده و در برخی دولتهای دیگر کمرنگتر است. برخی روسای جمهور بیشتر وقت میگذارند و به تمامی مسائل عملکرد وزارتخانهها رسیدگی میکنند؛ برخی دیگر، کمتر این مسائل را مورد توجه قرار میدهند. آقای احمدی نژاد از روسای جمهوری بود که بیشتر به عملکردها ورود پیدا میکرد اگر در جایی میدید که وزیری با وی همراه نیست، درباره او تصمیم میگرفت.
این مسئله به معنای کم شدن استقلال وزیر نیست؟
میرتاجالدینی: من معتقدم که اختیار یک مدیر و وزیر نباید مخدوش شود. همچنین در انتخاب اولیه باید، با یک آمادگی و آگاهی نسبت به توانایی و صلاحیت فرد اقدام کرد. زمانی که شخص انتخاب شد، دیگر نباید روال به این گونه باشد که وزیری با خود بیندیشد که اگر فلان اقدام را انجام دهم برکنار خواهم شد. لذا مدیریت عالی و درست این است که به مدیران میانی اختیارات کامل داده شود البته وقتی بحث حساسی پیش میآید در نهایت رئیس جمهور باید تصمیم گیری کند.
رویکرد اطرافیان آقای احمدی نژاد در این اواخر را چگونه ارزیابی میکنید؟
میرتاجالدینی: این همان حاشیه سازیها و رفتارهای نادرست سیاسی است، همه گرایشهای سیاسی باید در جامعه فعال باشند اما باید رفتارهای درستی از خود بروز دهند. اتفاقات اخیر و رفتارهای این جریان، سعه صدر نظام جمهوری اسلامی و انقلاب را نشان میدهد که این مسائل را تحمل میکند.
آینده سیاسی این گروه چگونه خواهد بود؟
گروههای سیاسی اگر در مسیر درستی حرکت کنند، امکان فعالیتشان وجود دارد. ما این مسئله را از ابتدای انقلاب تجربه کردهایم؛ گروههای سیاسی بسیاری بودند که از روند فعالیتهای درست خارج شده و در نهایت منزوی شدند و نتوانستند حیات سیاسیشان را ادامه بدهند. جریان اطرافیان احمدی نژاد نیز از این قاعده مستثنی نیستند و اگر رفتارهای درستی در چارچوب نظام و انقلاب بروز دهند، حیات سیاسی خواهند داشت. اگرچه ما آنها را قبول نداریم و خودشان به عنوان مجموعهای به فعالیت سیاسی میپردازند. اما اگر بخواهند برای نظام چالش ایجاد کنند و از حیطه قانون و چارچوب فاصله بگیرند، خودشان را از انقلاب کنار زدهاند.
مردم با کسی عهد اخوت نبستهاند، امام و مقام معظم رهبری چنان این مردم را تربیت کردهاند که هر کسی از انقلاب فاصله بگیرد، آنها نیز از او فاصله خواهند گرفت. این طور نیست که اگر کسی را مدتی قبول داشتهاند برای همیشه او را بپذیرند. لذا ملاک و معیار برای ما آرمانهای انقلاب است؛ امام تعبیری دارند که بسیار تاریخی است، ایشان فرمودند که اگر من هم پایم را کج بگذارم، مردم بنده را نیز کنار خواهند گذاشت امامی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده و مسیر را مشخص کرده است، این مسئله را تشخیص دادهاند که اگر راه را اشتباه بروم، مردم من را نیز کنار خواهند زد. حمایت ما از رجال سیاسی همیشه مشروط بوده و تا زمانی که در خط ولایت، انقلاب و مردم هستند از آنان حمایت میکنیم هر زمانی که از اینها فاصله بگیرند ما هم از آنان فاصله میگیریم.
این مسئله درباره احمدی نژاد نیز صدق میکند؟
میرتاجالدینی: بله درباره او نیز صادق است.
تشکر می کنیم آقای میرتاج الدینی.
میرتاجالدینی: بنده هم از شما تشکر می کنم.
مصاحبه از سمانه عیوضی و سحر بخشی روشن
خدا و مردم برای دکتر احمدی نژاد کافیست.
مردم همه پشتیبان دکتر هستند و ولایت فقیه
درود بر رهبری و دکتر احمدی نزاد عزیز
جناب آقای تاج الدینی شما چندین سال از اقای احمدی نژادتعریف وتمجید کردن ودران موقع به افراد خاص ونزدیک خودت را درادرات و سازمانها مدیر نمودید وحالا که احمدی نژادمهره سوخته شده اوراکنار میزنی .
زمانی اورابت کرده بودی وعبادت میکردی ولی حالا نه دوباره ازیک نفر دیگر حمایت کن تااز اوسود ببری .