سالها گذشت تا شکایت سومین درگذشته دستگیر شدگان ۱۸ تیر سال ۸۸ دامن مرتضوی را بگیرد و او را در نهایت برای دو سال حبس راهی زندان کند.
در ادامه مصاحبه گفتوگوی «شرق» را با پدر محمد کامرانی میخوانید؛ پدری که داغش زنده است.
اولین حسی که بعد شنیدن خبر دستگیری مرتضوی داشتید چه بود؟
که یک روزی حق به حقدار میرسد، [فقط] ممکن است زمان ببرد. ما اعتقاد داریم که همه ما باید پاسخگوی اعمال و کردار خودمان باشیم.
شما تا بهحال از نزدیک آقای مرتضوی را دیدید؟ با ایشان صحبت کردهاید؟
نه خیر، بعد از سپریشدن دادگاه، من دیگر هرگز ایشان را ندیدم.
آقای مرتضوی در حال حاضر بهخاطر معاونت در قتل محسن روحالامینی، یکی از سه جانباخته کهریزک به دو سال حبس محکوم شده است، در حالی که در پرونده اول که برای دو جانباخته دیگر تشکیل شده بود، او تبرئه شد. نظر شما در اینباره چیست؟
بنده هرگز با آن رأی [تبرئه] موافق نبودم. مردم باید قضاوت کنند. یک بام و دو هوا نباید باشد. قضاوت را به مردم و صاحب نظران میسپارم که چرا باید در مقطعی آنچنان بشود و در این مقطع این چنین بشود. از نظر بنده این قابل قبول نیست.
چه اتفاقی افتاد که ایشان در پرونده اول- معاونت در قتلِ محمد کامرانی و امیر جوادیفر – تبرئه شدند؟ شما چیز خاصی ندیدید؟
اجازه بدهید این را بعدا بگویم.
درباره خانواده شادروان محمد کامرانی توضیح میدهید؟
بنده دو پسر داشتم و دو دختر. محمد عزیزم فرزند سوم من بود. الان هم دو دختر و یک پسر دارم. هر فرزندی برای پدر و مادرش عزیز است. ما مستحق این جفا نبودیم. خدایا شاهد باش که من تمام تلاشم را کردم که دامن هرکسی را که به ما جفا کرد بگیرم... آنچه را نتوانستم به خالق هستی سپردم. امیدوارم زنده باشم و ببینم که مسببین آن اتفاق به سزای اعمالشان برسند و خالق هستی دامن آنها را بگیرد.
آیا شما و خانوادهتان توانستهاید از رنج کهریزک عبور کنید یا هنوز هم با تبعات آن دست و پنجه نرم میکنید؟
خانم من بعد از این اتفاقات دو بار عمل شده است. الان ۲۱ قطعه پروتز در بدنش گذاشتهاند. بهلحاظ اعصاب و روان (بغض میکند) ... داغ جوان خیلی مشکل است... خیلی مشکل است... آن هم به ناحق. تا من نفس و جان در بدن دارم این موضوع را فراموش نمیکنم. خدا برای هیچ کس نیاورد اما هرکس جای ما بود همین وضعیت را میداشت. فراموششدنی نیست. اگر ۹۰ سال دیگر هم بگذرد قطعا فراموش نخواهد شد. بیگناه... فقط معذرتخواهی و معذرتخواهی. این دردی از ما دوا نمیکند. از روزنامه «شرق» و عزیزانی که در طول این سالها مجدانه با ما همراه بودند و ما را فراموش نکردند با تمام وجود تقدیر و تشکر خودم را اعلام میکنم.
نکتهای هست که بخواهید بهقول خودتان برای «ثبت در تاریخ» بگویید؟
حقیقت این است که در طول این سالها من موضوعاتی را با چشم خودم دیدم و با گوشهای خودم شنیدم که انتظارش را نداشتم. انتظار نداشتم که اینطور بشود...