از روزی که دونالد ترامپ با رای الکترال به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد و چه پیش از آن در دوران مبارزات انتخاباتی، برجام به یکی از موضوعات مهم برای ارائه نظرات این فرد جمهوری خواه بدل شد. تعلیق تحریمهای ایران آن هم با کراهت و تائید نکردن پایبندی ایران به برجام نشان دهنده این است که رئیس جمهور تاجر مسلک ایالات متحده باعث نابودی برجام شود.
انتقادهای بی پایه و اساس ترامپ به برجام مثل برد موشکهای بالستیک و مسائل منطقهای بیانگر دو هدف وی در مورد ایران است؛ یک اینکه میخواهد محدودیتها را علیه کشورمان افزایش دهد و ما را مجبور به قبول چنین تعهداتی کند و در این راه به هر تحریمی چنگ میزند؛ دوم اینکه تمایل دارد در صورت پذیرفته نشدن این موارد از سوی ایران توپ را به زمین کشورمان بیندازد و ایران را به عنوان برهم زننده برجام معرفی کند.
این موارد در حالی از طرف رئیس جمهور آمریکا مطرح میشود که مقامات کشور ما بارها و بارها اعلام کردهاند ایران هیچگاه در مورد توانمندیهای دفاعی خود پای میز مذاکره نمینشیند و طرح چنین مسائلی نوعی شیطنت سیاسی است، زیرا منطقهای که ایران در آن زیست میکند دارای ویژگیهای خاصی است، برای مثال در این منطقه صبح که از خواب بیدار شوید یک کشور خاص کامیونی از سلاحهای مدرن غربی را در بنادر خود بارگیری میکند و یا موشکهایی را بر سر کودکان و زنانی میریزد که گناهی جزء اینکه بخشی از پازل بازی قدرت هستند ندارند. در این منطقه افراد خاصی بر سر قدرت هستند که به مردم خود به اندازه جتهای شخصیشان اهمیت نمیدهند و از وجود یک دولت مبتنی بر مشروعیت و حمایت مردمی در هراس هستند که مبادا چشم و گوش ملتشان باز شود و دنیای را جور دیگری ببینند، بنابراین از هر تلاشی برای دشمنی با ایران فروگذار نمیکنند تا جایی که امنیت خود را به اجاره و تملک کشورهای خارجی در میآورند.
غرب آسیا، ساختاری امنیت محور
در منطقه موجودی زیست میکند که قریب به هفتاد سال مردم یک سرزمین را از خانههای خود بیرون کرده است و کشتار وحشیانه این مردم رانده شده خبر کلیشهای روزنامهها و خبرگزاریها است. در عین حال با انواع سلاحهای متعارف و غیر متعارف خود را تجهیز میکند تا مبادا امنیتش به خطر بیفتد، علاوه بر این سران رژیم منحوس صهیونیستی بارها دشمنی خود را با ایران اعلام کردهاند، زیرا که تهران حامی فلسطینیهایی است که سرزمین خود را به اجبار ترک کردهاند، همچنین مشکل اساسی دیگری که در این منطقه وجود دارد مربوط به قدرت مداخلهگر خارجی به نام آمریکا است که از هر روزنهای برای نفوذ به این منطقه استفاده میکند.
روزی با جعل یک نام و روزی دیگر با تولید گروههای تروریستی تلاش میکند با تمسک به آنها آشوب را در منطقه گسترش دهد و برای خود جای پایی باز کند. در این میان ایران کشوری است که تاب تحمل چنین مداخلاتی را ندارد و خواهان ایستادگی در برابر رفتارهای مداخله جویانه این کشور غربی است؛ همین مسئله به مذاق کاخ سفیدنشینان خوش نیامده است و سعی میکنند هر طور که شده محدودیتهایی را برای تهران ایجاد کنند و در این راه برخی دولتهای منطقه در ازای هیچ، استقلال خود را به مزایده میگذارند، بنابراین ساختار منطقه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که دفاع از خود از اوجب واجبات است.
منطقه غرب آسیا علیرغم ساختار اروپا، شرق آسیا و آمریکا دارای چند شاخصه اصلی است که پتانسیل بحران را فراهم میکند. از مهمترین این مولفهها میتوان به وجود نفت، عدم تکمیل فرآیند دولت-ملت سازی، عدم توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی نمایشی، پررنگ شدن موضوعات واگرایانه مانند اختلافات مذهبی، عدم هم تکمیلی اقتصادی، ناهمگونی ساختارهای سیاسی دولتها، انباشت مسائل امنیتی مختلف بر روی هم و تنشهای مرزی، برون گرایی امنیتی و... اشاره کرد، بنابراین تمام این موارد نشان میدهد خودیاری اگر در هیچ کجای دنیا هم کاربرد نداشته باشد در منطقه غرب آسیا دفاع و مراقبت از خود ستاره راهنمای رفتار واحدهای سیاسی است، به همین دلیل در این منطقه گفتوگو و مذاکره تا جایی جواب میدهد که پشتت به توان دفاعی گرم باشد.
با اشاره به این موارد باید به دونالد ترامپ گفت صحبت از توان دفاعی و مسائل منطقه مانند این است که از یک دولت خواسته شود در مورد تمامیت ارضیاش به پای میز مذاکره بیایید. دفاع از خود جزء ذاتی حاکمیت هر کشوری است و در معاهدات بین المللی از آن تحت عنوان دفاع مشروع هم یاد میشود، بنابراین صحبت در این مورد و پیش کشیدن مسائلی که جزء بدیهیات است جز با اغراض سیاسی همراه نیست و کاخ سفید نشین جمهوری خواه تلاش میکند با هزینه ایران از برجام خارج شود در حالی که در آن طرف میدان، اروپاییها میخواهند با خرج کردن از جیب ایران برجام بماند، اما این موضوع که ترامپ فکر میکند هزینهای متوجه ایران است از اشتباه محاسباتی این رئیس جمهور نشات میگیرد. به نظر می رسد در بروکراسی تصمیم گیری آمریکا همه نظرات به گوش پشت میز نشین کاخ سفید نمیرسد.
پیامدهای خروج ترامپ از برجام
اولین پیامد مربوط به کشورهای اروپایی است، زیرا برجام را به عنوان دستاوردی به نام خود زدهاند و توافق هستهای به نوعی استقلال اتحادیه اروپا به خصوص سیاست خارجی سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان را در معرض آزمایش قرار داده است.
با خروج احتمالی ترامپ از تواق برجام، بار حفظ این توافق بر دوش اروپاییها خواهد بود، چرا که سود ناشی از این توافق به جیب شرکتهای اروپایی رفته است و این شرکتها از منافع اقتصادی جذابی در قبال برجام مستفیض شدهاند. به همین دلیل قاره سبزنشینان دست و پا میزنند این توافق با مکمل و الحاقیهای باقی بماند تا از سود اقتصادی آن محروم نشوند و هویت به نسبت مستقل سیاست خارجیشان لطمه نبیند. از آنجایی که امروزه در دنیا، فرمان سیاست خارجی دولتها را شرکتهای چند ملیتی و بزرگ اقتصادی هدایت میکنند و جهت گیری اقتصادی برای کشورهای توسعه یافته در حوزه سیاست خارجی اهمیت به سزایی دارد این اروپاست که باید انتخاب کند بازار غرب آسیا را در مقابل جنگ اقتصادی ترامپ از آن خود کند یا خیر؟
دومین پیامد مربوط به چین و روسیه است، دو کشوری که سطحی نگری است اگر نقششان در انعطاف پیونگ یانگ در برابر آمریکا نادیده گرفته شود. پکن و مسکو هر دو تمایل دارند برجام حفظ شود. دو رقیبی که مترصد فرصت هستند تا جای خالی آمریکا را در عرصه و مسائل مختلف جهانی پر کنند و کم کم دست و پای آمریکا را از مناسبات جهانی کوتاه کنند در واقع این بخش به رقابت قدرت محور سه کشور باز میگردد. اینکه کی،کجا و چگونه شرق آسیا به غرب آسیا پیوند خواهد خورد را باید منتظر بود و دید.
سناریوهای پس از برجامی ایران
اما پیامد سوم مربوط به سناریوهایی است که ایران روی میز دارد. با وجود تمام این تفاسیر شاید پرهزینهترین پیامد مربوط به سناریوهای ایران باشد که میتوان به این موارد اشاره کرد:
1- یکی از محتملترین گزینههای ایران پس از نابودی برجام، خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای موسوم "NPT" است. این موضوع پیام مهمی را در بر دارد. خروج ایران از این توافق یعنی تهران در راه حفظ امنیت ملی خود گامهای مستحکمتری برمیدارد. در بندهای این معاهده آمده است که هر گاه کشوری نسبت به امنیت ملی خود احساس خطر کند میتواند از آن خارج شود بنابراین ایران با توسل به همین بند میتواند از این توافق خارج شود.
ایران پس از خروج از NPT میتواند غنی سازی 20 درصدی اورانیوم را دوباره آغاز کند و برد موشکهای خود را نیز تا در حد نیازش افزایش دهد.
2- در حوزه مسائل منطقهای نیز باید گفت خروج آمریکا از برجام، بسیاری از معادلات را تحت تاثیر قرار خواهد داد. دوستان منطقهای واشنگتن اولین کسانی هستند که از خروج ایالات متحده از برجام متضرر خواهند شد. در این باره خبرگزاری رویترز، در گزارشی نوشت: ایران با امضای توافق هستهای متعهد شد تا برنامه هستهای خود را محدود کند. در صورت خروج آمریکا از برجام این توافق احتمالا لغو خواهد شد، در این صورت ایران میتواند منافع واشنگتن در منطقه را تهدید کند. همچنین در این گزارش آمده است: در سال 2014 زمانی که نیروهای گروه تروریستی داعش بخشهای قابل توجهی از خاک عراق را به تصرف خود در آوردند ایران با حمایت همه جانبه از بغداد توسط نیروهای داوطلب شیعه توانست داعش را به عقب براند. در صورت لغو این توافق ایران میتواند از این نیروهایی که خواستار خروج آمریکا از خاک کشورشان هستند برای انجام اقدامات تهدیدآمیز علیه نیروهای آمریکایی استفاده کند، ایران میتواند این اقدامات را از طریق این نیروها انجام دهد و در عین حال انجام آنها را تکذیب کند. همچنین ایران و نیروهای تحت امر این کشور میتوانند مشکلاتی اساسی برای 2 هزار نیروی آمریکایی مستقر در شمال و شرق سوریه برای حمایت از مبارزان کرد ایجاد کنند. بنابراین مقایسه این موارد بر عهده کسانی است که وعده خروج را برای ترامپ مهیا کردند.
3- بازی با کارت روسیه و چین یکی دیگر از مواردی است که باید به آن اشاره کرد. همان طور که در پیامد دوم به آن اشاره شد قدرت، محور اصلی رقابت بین چین، روسیه و آمریکا را تشکیل میدهد. در این میان ایران میتواند نقش موثری را در معادله قدرت بین سه کشور داشته باشد. با توجه به رشد اقتصادی که پکن طی میکند و نیاز به انرژی یکی از مهمترین راهبردهای سیاست خارجی این کشور را تشکیل میدهد، ایران با داشتن منابع عظیمی از انرژیهای فسیلی میتواند به یک قطب انرژی در شرق آسیا تبدیل شود و چین نیز چندان نسبت به حضور در ژئوپلتیک غرب آسیا برای گذار قدرت بی تمایل نیست، همچنین روسیه نیز به دنبال ایفای نقش امنیتی در منطقه است و با توجه به نقش مهم و قابل اهمیتی که ایران دارد، تهران میتواند به یک مقصد مهم برای سیاست خارجی روسیه تبدیل شود تا واشنگتن را در مرزهای مشخص شدهاش در بازی قدرت محدود و محصور کند.
البته مواردی دیگری را نیز میتوان به سناریوهای بالا اضافه کرد اما این سه گزینه میتواند نقش مهمی را در اولویتهای سناریوهای پس از برجامی ایران داشته باشد. تحریم گزینه جدیدی نیست که ایران از شنیدن آن هراس داشته باشد چرا که چهل سال است طعم تحریمهای گوناگون را در حوزههای مختلف از جانب غربیها چشیدهایم.
اقتصاد ایران چندان وابستگی به جریان اقتصاد جهانی ندارد جز در یک مورد که وابسته به فروش نفت است، بنابراین تحریم برای کشوری که در اقتصاد بین الملل جذب و غرق شده کابوس است. نفت کالایی استراتژیک است که در هر شرایطی مشتری خود را دارد و در این میان تفاوت دوره پس از برجام با پیش از برجام در این است که دیگر اجماع جهانی علیه ایران شکسته است پس نباید نگران تحریمها بود.
برجام را درکتابهای درسی گنجانده بودند .شاهان قاجار هم عهدنامه های ننگین ترکمنچای و گلستان و تیلیست و ...را در زمان خودشان برای مردم بزک کرده بودند اما اکنون آنچه ما امروز درباره آنان میگوییم وقضاوت میکنیم آیندگان صد برابر بدتر درباره برجام خواهند نوشت .