شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۶

ماجرای پاهای خونی آیت الله العظمی بهجت(ره)

ماجرای پاهای خونی آیت الله العظمی بهجت(ره)
گاهی جمعیت آنقدر زیاد می شد که پایشان به پشت پای آقا می خورد. یک لحظه می ایستاد، چشمانش را می بست و ...
کد خبر : ۴۱۳۴۳۶

هفته نامه «افق حوزه» در ویژه نامه ای به مناسبت نهمین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی محمد تقی بهجت به انتشار سیره اخلاقی، علمی، عملی و سلوکی این سالک الی الله پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقمندان می گردد.

* خاطره ای کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت الله بهجت قدس سره

 همیشه بعد از درس یا نماز، همه را دعا می کرد و راه می افتاد. در مسیر مسجد تا خانه، خیلی ها همراهی اش می کردند؛ سعی می کردند درست پشت سر آقا حرکت کنند. نزدیک به او، تا اگر حرفی زد و نصیحتی کرد، اولین کسی باشند که می شنود. گاهی جمعیت آنقدر زیاد می شد که پایشان به پشت پای آقا می خورد. یک لحظه می ایستاد، چشمانش را می بست و دوباره به راهش ادامه می داد.

به خانه که می رسید، نعلین هایش را در می آورد ... جورابش را آهسته پایین می آورد و پشت پایش را بررسی می کرد؛ گاهی پشت جورابش خونی بود!

- بر اساس خاطره یکی از همراهان آقا (این بهشت، آن بهشت، ص۴۵)

نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۰۷ - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷
۰
۰
پشت سرش راه میرفتن که اگه نصیحتی کرد اولین نفر باشن ؟؟؟؟
خب سر کلاس هاش نصیحت میکرد چه نیازی بود حاج آقا را اذیت کنن