در دوران دفاع مقدس علاوه بر رزمندگان و فرماندهانی که نقش اصلی را در جبههها داشتند، افرادی نیز در پشت صحنه به انجام مأموریت مهم دیگری مشغول بودند؛ خبرنگاران و عکاسان پابهپای رزمندگان در عملیاتها و میدان نبرد حضور داشتند.
به گزارش خبرگزاری میزان، همانگونه که امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) با سخنرانیهای خود موجب زنده نگه داشته شدن قیام عاشورا شدند، خبرنگاران و عکاسان نیز از فراموش شدن حماسههای دوران دفاع مقدس جلوگیری کردند، تا نسلهای آینده بدانند که امنیت و آرامش امروز خود را مدیون چه کسانی هستند.
در همین رابطه گفتوگو با «سید عباس کشمیری» یکی از خبرنگاران و تصویرگران جبهههای جنگ در غرب و جنوب کشور را در ادامه میخوانید:
**: خودتان را معرفی کنید و بگویید از چه زمانی وارد فعالیتهای رسانهای شدید؟
«سید عباس کشمیری» هستم، در سال ۱۳۳۳ در محله «برزه دماغ» از محلههای قدیمی شهر «کرمانشاه» متولد و از سال ۱۳۴۷ بهعنوان خبرنگار ورزشی وارد مطبوعات این استان شدم. در دوران دفاع مقدس نیز بهعنوان خبرنگار و عکاس جبهه و جنگ، از منطقه پیرانشهر تا سومار را پوشش میدادم.
**: آیا هماکنون نیز این عکسها را در اختیار دارید؟
هزاران عکس جبهه و جنگ را بهصورت آرشیو دارم، چند بارهم در کرمانشاه نمایشگاه برگزار کردم که این آرشیو شامل عکسهایی از شهدا، بمبارانها و ... است.
**: آیا این عکسها را در اختیار سازمانهای فرهنگی و دیگر رسانهها قرار دادهاید؟
به ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه بسیاری از این عکسها را تقدیم کردم که آنها هم این عکسها را در مرکز فرهنگی دفاع مقدس استان به نمایش گذاشتند. همچنین ۳۰ جلد کتاب به نامهای «یاد ایام» و «عکسهای قدیمی کرمانشاه» چاپ کردم و در حال حاضر نیز در شرف تألیف کتابی دیگر در حوزه دفاع مقدس هستم.
همچنین، این عکسها را در اختیار بسیاری از رسانهها و روزنامهها قرار دادم و آنها نیز از عکسها استفاده کردند.
**: آیا هماکنون نیز فعالیت رسانهای انجام میدهید؟
بله، در حال حاضر سردبیر هفتهنامه «کرمانشاه» هستم.
**: خاطرهای از دوران دفاع مقدس بفرمایید.
در اکثر عملیاتهای دفاع مقدس برای عکاسی به مناطقی مانند قصرشیرین، بازیدراز، چم امام حسن (ع) و... میرفتم، شب قبل از عملیات «مرصاد» با آقای خلخالی بودیم، وی تعریف میکرد که به امام خمینی (ره) گفتهاند: «اماما! مردم کرمانشاه هرگز صحنه را ترک نکردهاند». در روز برگزاری عملیات وقتی که عملیات میخواست ساعت پنج صبح شروع شود، رفتم روی تنگه «چهارزبر» و شروع کردم به عکاسی کردن که توسط رزمندگان دستگیر شدم. به آقای خلخالی گفتم که من خبرنگار بودم و شب قبل در خدمت همدیگر بودیم و وی یادش آمد که من چه کسی هستم. به این صورت بود که دیگر من را محاکمه نکردند.
از دیگر خاطراتم آزادی آزادگان سرافزار بود که من به مرز رفتم، در اتوبوسها شماره تلفنهای آزادگان را میگرفتم و به خانوادههایشان آزادیشان را اطلاع میدادم.
همچنین یادم میآید که یک روزی در منطقه، حدود ۱۵۰ پیکر شهدا را برای ما آوردند و گفتند، چون هوا گرم است سریع آنها را دفن کنید. برای اینکه بعدا خانواده این شهدا را پیدا کنیم، روی کاغذ حدود سن هر یک از شهدا را مینوشتم و از آنها عکس میگرفتم و دفنشان میکردیم که بعدا از روی این عکسها حدود ۳۰ شهید شناسایی شدند.