از بد روزگار اینکه منافع ملی کشور و سرنوشت توانمندیهای ملی و راهبردی، بازیچه کسانی است که فراموش میکنند دیروز برای اثبات یک امر غیرمنطقی همان کاری را کردند که امروز خود آن را در دستور گذاشتهاند.
دیروز همه چیز در گرو توافق با امریکا و امروز همه چیز در گرو توافق با اروپا برای راضی کردن امریکا! برای ضرورت باقی ماندن در برجام هم استدلالهای مضحکی آوردند و مذاکره با اروپا را یک امر حیاتی و مقرون به منافع دانستند. با اینکه برای هر سیاستشناسی روشن بود ولی اروپا با ادبیاتی غیرمنسجم و گاه آشفته، حفظ برجام را برای منافع استراتژیک خود ضروری میداند ولی آن را کامل نمیداند و لذا باید تعهدات هستهای ایران همیشگی شود و مباحث توانمندی نظامی و نفوذ و حضور منطقهای ایران به برجام افزوده شود و برای آن مذاکرات مجدد صورت پذیرد!
تا اینجای کار، همان موضع ترامپ است که از زبان اروپا هم شنیده میشود ولی اروپا و از زبان مرکل عنوان میکند که از طریق قانون انسداد اروپایی میخواهد به حمایت از شرکتهای کوچک و متوسط در تجارت با ایران بپردازند و برای این رویکرد، تلاش برای تخفیف و معافیت از فشارهای امریکایی را به اجرا میگذارند. به کلامی دیگر، ایران باید تعهدات جدید در قالب برجام را بپذیرد و با همان مکانیزمهای برجامی موضوعات جدید را بدان اضافه کند تا اروپا در ازای آن تلاش کند از تجارت شرکتها و موسسات کوچک و متوسط اروپایی و شاید بانکهای اروپایی کوچک و متوسط حمایت کند. این حمایت نیز اینطور است که اروپا برای ممانعت از مجازاتهای امریکایی علیه شرکتهای کوچک و متوسط تلاش کند و از امریکا معافیت بخواهد.
همانگونه که نخستوزیر انگلیس صراحتاً از ترامپ درخواست کرد که اجازه دهد تجارت اروپایی با ایران استمرار یابد. خلاصه کلام این است که ایران تعهدات جدیدی به امریکا و اروپا بدهد و در ازای آن، منافع «تقریباً هیچ» را یکبار دیگر دریافت کند ولی اینبار یک تفاوت خواهد داشت. تفاوت این است که نیازمندیهای نفتی و انرژی اروپا از ایران دریافت و کالاهای مصرفی اروپایی به ایران ارسال شود ولی مدیریت منابع مالی این تعاملات با اروپا، به شکل دقیقی توسط امریکا، هزینه و مصرف خواهد شد. این وعده نسیه اروپا است تا تعهدات جدید با وعدههای قبلی غربی در کنار تحریمهای جدید امریکایی علیه ایران، به اجرا درآید.