جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۸

روایت خاطراتی از شهید مصطفی چمران/ دلتنگی برای چمران

روایت خاطراتی از شهید مصطفی چمران/ دلتنگی برای چمران
زندگی و زمانه شهید چمران، قریب چهار دهه پس از شهادتش، هنوز هم شنیدنی و خواندنی است. کتاب «چمران مظلوم بود»، روایتی نو از خاطرات مرد جنگ و نیایش است.
کد خبر : ۴۱۴۵۵۰

« ... بالاخره به مقصد رسیدیم. او رفت و کارهایش را انجام داد. من هنوز آرامش پیدا نکرده بودم و وحشت زده بودم. وقتی دکتر آمد و آرامش او را دیدم، از کوره در رفتم و گفتم: این چه کاری بود ما کردیم، دکتر؟»
خیلی آرام گفت: اون گلوله ای که قراره تقدیر من و تو باشه، فقط یه راه باریک و طی می کنه، یادت نره فقط یه راه باریک؛ زیاد نگران دیر و زودش نباش.»

بدون شک مصطفی چمران در تاریخ سیاسی ایران، چهره ای فراموش ناشدنی است،او مردی برای تمام فصول بود. دانشمندی که تدریس در بهترین دانشگاه آمریکا را رها می کند،به لبنان می رود و لباس رزم می پوشد. سپس به ایران می آید و در انقلابی ترین روزهای کشورش ردای سیاست به تن می کند.با این حال دل ناآرام او بازهم آرام نمی گیرد.عاقبت برای دفاع از خاک ایران راهی جبهه نبرد می شود و در جایگاه ابدی شهادت جلوس می کند.

این خلاصه ای از زندگی و زمانه کمتر مصطفی چمران است. درباره او کتاب های بسیاری منتشر شده است. کتاب هایی که هرکدام گوشه ای از زوایای پنهان زندگی این شخصیت بی نظیر را برای مخاطب آشکار می سازد. کتاب «چمران مظلوم بود» یکی از جدیدترین آثار مکتوب درباره وزیر دفاع سابق ایران است. خاطرات دکتر این بار در قالب سی و هشت روایت از یاران و نزدیکان او به کوشش علی اکبری برای مخاطب نقل می شود؛ خاطراتی کوتاه و خواندنی از دوران مدرسه و دانشگاه، زندگی در ایالات متحده آمریکا، حضور در لبنان، روزهای سیاست و وزارت، جبهه های جنک ایران و عراق و بالاخره شهادت.

یکی از ویژگی های کتاب خاطرات دکتر چمران، نثر ساده و دلنشین آن است که از همان روایت های نخست، خواننده را با خود همراه می کند. خواننده کتاب با خوانش هر خاطره از زبان راویان با یکی از ویژگی های اخلاقی و رفتاری او در گذار زمان آشنا می شود و در فراز و فرودهای زندگی سردار دهلاویه، نکته های تازه ای را کشف می کند. خاطراتی که نکته بارز آن مواجهه و رویارویی دکتر با اطرافیان، موقعیت ها و حتی دغدغه ها و دلمشغولی های خویش است.

« ... همین طور که می رفتیم، به یکی از سنگرهای دشمن رسیدیم. میروهای دشمن در آن سنکر خواب بودند. من به دکتر گفتم: بیا سریع اون ها رو بکشیم. دکتر که دو تفنگ و یک دوربین عکاسی همراهش بود گفت: نه. ما الان در حالت آتش بس هستیم . یه مومن هیچگاه خیانت نمی کنه، شما برو فقط اسلحه هاشونو بردار. من هم همان کار را کردم! ...»

کتاب های خاطرات، اگر نثر و نگارش دلچسبی داشته باشند، به راحتی می توانند مخاطب را در موقعیت مکانی و زمانی رویدادها قرار دهند. اتفاقی که به درستی در کتاب « چمران مظلوم بود» می افتد. گفتگوهای خودمانی با لحن ساده و به دور از کلیشه پردازی و غلوهای رایج، باعث شده تا خاطرات شهید چمران پس از گذشت چند دهه، هنوز هم نو و امروزی باشد. گویی همه این اتفاقات و حوادث، پیرامون آقای چمران مظلوم، همین چند روز پیش روی داده است.

« ... امام خیلی به دکتر علاقه داشت. جبهه که بودیم، بارها حاج احمد آقا زنگ می زد، گوشی را می داد به امام و او با دکتر از جنگ و جبهه ها و خودش صحبت می کرد.
یک بار به من گفت: رفتم جماران ملاقات بگیرم، ندادن، باورت میشه؟ حتی چند ساعت نشستم، اما اومدن گفتن، امروز نمیشه! گفت: می بینی! باورت میشه!...»

چمران مرد هزار چهره نبود بلکه هزاران حُسن داشت. سرسختی و مقاومتش در میدان جنگ به حدی بود که از کوچک ترین مسائل نظامی نمی گذشت و هیچگاه تسلیم نمی شد. اما همین مرد، در خارج از میدان نبرد، چنان روح لطیف و مهربانی داشت که همه را شگفت زده می کرد. نیایش ها و مناجات های عارفانه و زاهدانه اش، در حوزه ادبیات آیینی و مناجات نامه نویسی بی همتاست.

« ... دکتر به آرزویش رسید. به چیزی که برایش لحظه شماری می کرد. به لحظه ای که می گفت: خسته شده ام... پیر شده ام ... دلشکسته ام ... ناامیدم و دیگر آرزویی ندارم ... احساس می کنم این دنیا دیگر جای من نیست ... با همه وداع می کنم ... می خواهم فقط با خدای خودم تنها باشم ... خدایا! از عالم و عالمیان می گریزم ... به سوی تو می آیم ... »

اینها غلو یا تعریف نیست، برداشت هایی است که یک خواننده می تواند پس از خواندن خاطرات دکتر چمران درباره شخصیت او داشته باشد. خواندن کتابی درباره چمران در روزهای گرم روزه داری و خردادی که آغازش تکرار حماسه پیر.زی خون بر شمشیر یعنی آزادسازی خرمشهر، میانه اش سالگرد رحلت رهبر و پیر مرادِ چمران و پایانش سالروز شهادت مصطفی است، قطعا خواندنی تر از هر زمان دیگری است.

منبع: تبیان