انگلیس در قرن شانزدهم به عنوان کشوری استعماری شناخته می شد. کشوری که به عنوان مهد اقتصاد سرمایه داری جهان است و از حیث آزادی تجارت، آزادی مبادله، تخصص گرایی و صنعتی شدن و آزادی فعالیت های اقتصادی و عدم مداخله دولت در اقتصاد دارای شهرت بود. کشوری که می خواست به عنوان اولین کشور صنعتی شده در جهان برای خود نامی در تاریخ ثبت کند.
در حالی که انگلستان چندین قرن تحول سیاسی داخلی، توسعه استعمار تجاری، گسترش ناوگان دریایی، رشد طبقه متوسط و بهبود وضعیت قانونگذاری و اداری کشورش را تجربه کرده بود، به لحاظ در اختیار داشتن زمین، نیروی کار مناسب، سرمایه، مدیریت و شرایط حکومتی وضعیت مطلوبی داشت. مجموع این عوامل هم زمینه را برای پیشرفت صنعتی انگلیس فراهم کرد و با انقلاب صنعتی در این کشور صنایع نساجی، زغال سنگ، ذوب آهن و کشتیرانی رشد چشمگیری پیدا کرد.
وضع تعرفه و عدول از اصول اقتصاد سرمایه داری
ضمن اینکه انگلیس در حال اجرای برنامه های خود برای پیاده سازی اقتصاد سرمایه داری بود، در بعد داخلی سیاست هایی را بدون توجه به قضاوت دیگر کشورهای جهان پیاده سازی می کرد تا به حمایت از تولیدات داخلی اش بپردازد. البته بریتانیا در این مسیر ضمن اینکه برنامه های موفقی را به منظور حمایت از تولید داخلی اش اجرایی کرد، اقدامات استعمارگرایانه ای را نیز علیه مستعمراتش انجام داد و از این جهت کشوری صاحب افتخار محسوب نمی شود. اما اجرای برنامه های حمایتگرایانه از صنعت و کشاورزی داخلی اش باعث شد که این کشور در رقابت با دیگران توان مقابله داشته باشد.
انگلیس در راستای برنامه های حمایتی خود از کالاهای داخلی اش اقدام به وضع تعرفه های سنگین واردات محصول کشاورزی کرد. به طوری که هیچ وارد کننده ای قدرت رقابت با محصولات داخلی این کشور را نداشت. با همین اقدام هم اولین قدم ها پیرامون عدول از اصول علم اقتصاد سرمایه داری را برداشت.
از طرفی دولت سیاست های فرهنگسازی برای خرید محصولات داخلی را اجرایی کرد. به طوری که شهروندان انگلیسی با تعصب خاصی به دنبال خرید محصولات داخلی ساخت کشورشان بودند. این سیاست ها به حدی کارآمد بود که مردم انگلستان شکوفایی اقتصادی و رشد صنایع داخلی خود در دهه های بعد را تا حد زیادی مدیون حمایت همه جانبه و ملی از تولیدات انگلیسی در مقطع زمانی مذکور می دانند.
انگلیس واقف به نواقص اقتصاد سرمایه داری
سیاستگذاران انگلیسی به خوبی دریافته بودند که اصول اقتصادی سرمایه داری دارای پیچیدگی های زیادی است و بسیاری از موارد در آن ثابت در نظر گرفته می شوند. به همین منظور اگر بخواهند چنین سیاست های اقتصادی را بدون توجه به داخل اجرا کنند، کشورشان دچار مشکل خواهد شد. به همین سبب در مواردی این اصول را نادیده گرفتند تا بتوانند با حمایت از تولیدات داخلی شان مسیر صنعتی شدن را با سرعت بیشتری طی کنند.
انگلیس به حدی در مسیر صنعتی شدن پیشرفت کرد که در جهان آن روز به برتری دست پیدا کرد. به طوری که گفته می شود آدام اسمیت معروف تئوری سیاست های تجارت آزاد را برای مقابله با انگلیس تبیین کرد. اما انگلیس به خوبی می دانست در جامعه ای که هنوز تولید محصول به حد قابل اعتنایی نرسیده است نباید به طور کامل در پی اجرای تجارت آزاد رفت.
عملگرایی بریتانیا علیه لیبرالیسم
در واقع انگلیس بر خلاف این تصور رایج که علت رشد اقتصادی انگلستان را وقوع انقلاب صنعتی در این کشور و اجرای سیاست های تجاری مکتب لیبرالیسم و اجرای قاعده لسه فر و برداشتن موانع تجاری میان کشورها می دانند، در طول تاریخ معاصر خود نشان داده است که خلاف آن عمل کرده است. در این خصوص بررسی صنعت نساجی این کشور که در آن زمان صنعت کلیدی بود و تا آخر قرن 19 هم جایگاه ویژه ای در اقتصاد داشت به خوبی نشان می دهد که انگلستان خلاف قواعد تجارت آزاد عمل کرد تا تولید داخلی اش جان بگیرد.
البته بریتانیا در همین دوران به منظور حمایت از تولید داخلی اش از اجرای سیاست های سلطه طلبانه و استعمارگرانه نیز غافل نبود. به طوری که در موارد متعددی مردم مستعمراتش قربانی شهروندان انگلیسی شدند. شاید اگر سیاستمداران انگلیسی به منظور اجرای سیاست های حمایتگرانه از تولیدات داخلی شان کشورهای تحت استعمارشان را قربانی نمی کردند، امروز به عنوان الگویی تمام عیار برای کشورهای دیگر مطرح می شدند که ضمن قبول سیاست های جهانی شدن نسبت به حمایت از صنایع و تولیدات داخلی شان وفادار ماندند.
جلوگیری از صادرات پشم خام
صنعت نساجی انگلیس ابتدای قرن یازده و دوازده میلادی به عنوان صنایع نوپا در این کشور پاگرفت. در آن زمان انگلیس از نظر اقتصادی کشوری عقب مانده بود. عمده اقتصاد انگلیس مبتنی بر دامداری و پرورش خوک و گوسفند بود. بنابراین مقداری از نخ مورد نیاز کارخانه ها از پشم گوسفندان تامین می شد. این روند در قرن سیزده و چهارده میلادی هم دنبال شد. در آن زمان فئودالیسم از انگلیس رخت بربسته بود و این کشور به سمت صنعتی شدن قدم می گذاشت. به این ترتیب اقتصاد انگلیس بیشتر مبتنی شده بود بر مقدار اندکی پشم و لباس هایی با ارزش افزوده اندک که صنعت نساجی و پوشاک انگلیس آن را تامین می کرد. بقیه پشم های تولیدی داخلی هم صادر می شد.
روند تامین نخ و پشم مورد نیاز کارخانه های نساجی انگلیس و صادرات مازاد پشم تا پایان قرن شانزدهم میلادی ادامه داشت. اما از همان قرن 14 سیاستمداران انگلیس پی بردند که صادرات پشم خام سود کمتری نسبت به صادرات پوشاک آماده دارد. بنابراین ادوارد سوم، اقدام به ساخت و توسعه کارخانه های کوچک و محلی کرد تا لباس های پشمی زیادی در داخل انگلیس ساخته شود و مشتری برای پشم گوسفندان بیشتر شود.
ادوارد سوم به منظور حمایت از تولید لباس های پشمی داخلی، اقدام به پوشیدن لباسهای کم کیفیت انگلیسی در مقابل منسوجات با کیفیت خارجی کرد و تمرکز خود را بر تجارت پشم خام و ممنوع کردن واردات پوشاک قرار داد.
جذب نیروی کار متخصص خارجی
سیاست های حمایت از صنایع نساجی و تولید پوشاک انگلیس توسط هنری هفتم در آستانه قرن شانزدهم میلادی وارد فاز جدیدی شد. چرا که او به منظور حمایت از تولید داخلی و فرآوری پشم خام، سیاست جایگزینی واردات را کلید زد و اقدام به جذب کارگران ماهر از سایر کشورها کرد. از سویی مالیات صادرات پشم خام را افزایش داد و در چندین مقطع به منظور فرآوری بیشتر پشم خام به کل صادرات را ممنوع کرد.
بازاریابی ملکه الیزابت
در دوران حکومت ملکه الیزابت، یعنی قریب به کمتر از 50 سال بعد اقدامات دیگری به منظور گسترش صنعت نساجی انگلستان صورت گرفت و معرفی محصولات نساجی و پوشاک انگلیسی به کشورهای آسیایی همچون ایران و مغولستان و همچنین روسیه در دستور کار بازرگانان انگلیسی قرار گرفت. به این منظور نمایندگانی سیاسی از طرف انگلیس به کشورهای یاد شده فرستاده شدند. انگلیسی ها در این مقطع زمانی سرمایه گذاری قابل توجهی در صنایع کشتی سازی انجام دادند تا سهم شان از صادرات محصولات نساجی کارخانه هایشان افزایش دهند.
مقابله انگلیس با آمریکا
همزمان با اجرای سیاست های حمایت از تولید داخلی پوشاک در انگلیس در طول قرن چهاردهم تا شانزدهم، بریتانیا اجرای سیاست های اعمال تعرفه های حمایتی واردات را نیز اعمال می کرد، که طی آن واردات محصولات مشابه از کشورهای رقیب که به نابودی صنایع نساجی و پوشاک داخلی انگلیس منجر می شد را به عنوان اصلی ترین بخش سیاست های حمایت دولتی اجرایی کرد. این سیاست حتی شامل واردات کالاهای با کیفیت از مستعمرات بریتانیا نیز می شد. انگلیسی ها در سال 1699 قانونی را تصویب کردند که طی آن صادرات پشم به مستعمرات شان همچون ایرلند، ممنوع شد. بدین ترتیب ضمن حمایت از تولید پوشاک در انگلیس، ایرلند را که صنایع پشم بافی قوی تری داشت را نابود کردند. اجرای این سیاست سبب شد صنایع پشم بافی آمریکا هم که هنوز نوپا بود در ورطه نابودی قرار بگیرد.
بازکردن راه برای بازار صنایع نوزاد
حمایت از صنایع نخ و ابریشم انگلستان در برابر هند و ایران دارای نکات قابل تاملی است. در طول قرن هفدهم میلادی صنایع فوق در انگلیس نوزاد محسوب می شدند. انگلیسی ها می دانستند که توان رقابت با صنایع نخ و کتان هند را که در آن زمان پیشرفته ترین کشور جهان محسوب می شد، ندارند. بنابراین انگلیس با تصویب قانونی در سال 1701 جلوی واردات هر گونه لباس نخی و ابریشمی از هند و کشورهای همجوار آن یعنی ایران و چین را گرفت. این قانون شامل مستعمرات بریتانیا هم می شد. چرا که انگلیس می خواست بازار مستعمراتش در اختیار خودش باقی بماند و صنایع نوزاد نخ و ابریشم این کشور بازاری برای خرید محصولات شان داشته باشند.
در راستای مقابله بریتانیا با هند به منظور حمایت از صنایع داخلی انگلیس، آنها با ابزار قانونگذاری، عوارض های داخلی در کشور هند وضع کردند. به این ترتیب جریان کالا در خاک هند با مشکل مواجه شد. از طرفی صادرات هر نوع ماشین های صنعتی و فنون تولیدی هند نیز ممنوع اعلام شد. این روند شرایطی را ایجاد کرد که در قرن نوزدهم میلادی صنایع قدیمی هند همچون پارچهبافی، کشتیسازی، فلزکاری و... نیز نابود شد. در نتیجه هند تبدیل به کشوری کشاورزی و بازاری مصرفی برای انگلیس شد که تنها مواد اولیه به این کشور صادر میکرد.
یک تیر و سه نشان با وضع یک قانون
در سال 1721 میلادی هم بریتانیا قانون تجاری را تصویب کرد که بر سرنوشت اقتصادی انگلستان تأثیر مهمی به جا گذاشت. براساس این قانون عوارض بر واردات مواد خام صنعتی حذف شد، عوارض واردات محصولات صنعتی افزایش پیدا کرد و یارانههای صادراتی به کالاهای مختلفی تعمیم داده شد و مقرراتی برای حفظ کیفیت کالاهای صادراتی برقرار شد.
استقبال از فناوری و اختراعات در خدمت صنایع
حمایت از صنایع داخلی انگلیس در قرن نوزدهم و بعد از آن به کمک رشد فناوری ها و اختراعات بشر بیشتر تقویت شد. به طوری که نوآوری های در زمینه شیوه تولید پارچه نخی سبب شد به سرعت ماشین های ریسندگی جایگزین ماشین آلات دستی آن زمان شود. در خصوص تولید انرژی نیز استفاده از زغال سنگ به جای زغال چوب که انگلیسی ها در آن پیش قدم بودند کمک کرد صنایع داخلی انگلیس به سرعت رشد کند.
استفاده زغال سنگ به همراه بالارفتن خلوص آهن استخراجی از معادن زمینه اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات را فراهم کرد که بازهم سیاستمداران انگلیسی از این فرصت حداکثر بهره برداری را به نفع صنایع داخلی خود همچون نساجی کردند و کشتیرانی شان را گسترده تر کردند. در پی آن، صنایع فولاد شکل گرفت و شبکهی ریلی و حملونقل توسعه پیدا کرد و نهادهای مالی و پولی نظیر بانک انگلیس و بورس سهام و شرکتهای تضامنی برای حمایت از سرمایهگذاری در حوزهی تولید و صنایع نیز شکل گرفت.
بدست آوردن انحصار در تجارت بین الملل
انگلیسی ها به منظور حمایت از صنایع داخلی شان در قرن نوزدهم نگاه به بیرون و تجارت بین المللی را در دستور کار خود قرار دادند. در این مسیر تشکیل ناوگان دریایی شان هم کمک شایانی به آنها کرد. این ناوگان علاوه بر اینکه به عنوان یک ستون دفاعی برایشان عمل می کرد، سبب شد بازرگانی آنها به نواحی مختلف دنیا به ویژه آسیا و هند کشیده شود. علاوه بر اینکه برایشان یک موقعیت انحصاری در تجارت بین الملل فراهم کرد. این موضوع خود، زمینهی آشنایی با تولیدات نخی و ابریشمی بریتانیا را فراهم کرد و نقطهی آغاز معرفی گسترده صنعت منسوجات نخی و ابریشمی انگلیس به دنیا بود.
انگلیسی ها برای بدست آوردن موقعیت انحصاری تجارت بین المللی با گسترش کشتیرانی شان هزینه های زیادی پرداخت کردند. چرا که انگلیس مزیت و تجربهای در ساخت کشتی نداشت، اما با جذب متخصصان و کارگران ماهر خارجی، اعطای یارانه، اعطای جوایز برای ماهیگیری و وضع عوارض گمرکی، شروع به توسعهی کشتیرانی کرد.
انگلیسی ها می دانستند که پیشرفت در کشتیرانی و دریانوردی همپای گسترش صنعت نساجی حیاتی است. چرا که ستون بازرگانی شان محسوب می شود و قدرت دفاعی آنها را بالا می برد. به همین دلیل هم در سال 1651 قانونی را تصویب کردند که به موجب آن حمل کالا از کشورهای غیراروپایی به انگلیس یا مستعمرات آن ممنوع و حمل کالا از کشورهای اروپایی به بریتانیا توسط کشورهای ثالث غیرقانونی بود. این عامل علاوه بر تضعیف کشورهای دیگر، منافع تولیدکنندگان و تجار این کشور را افزایش و انگیزه برای نوآوری را افزایش داد.
چرخه ای منطقی برای حمایت از تولید داخلی
حمایت از صنایع داخلی انگلیس از ابتدای قرن سیزده و چهارده تا نوزده میلادی از یک تسلسل منطقی پیروی می کند. به طوری که از هنگامی که سیاستمداران انگلیسی تصمیم گرفتند از صنایع داخلی شان حمایت کنند، وارد فاز دیگری هم شدند و با روی باز از فناوری ها و ابداعات در این مسیر حمایت کردند. به این ترتیب صنایع جدیدی شکل گرفت که هر روز بیشتر با شکل سنتی آن فاصله می گرفت. اوج این زمینه را در انقلاب صنعتی و کشتیرانی شان می شود ملاحظه کرد. این روند در نهایت به استقلال و رشد اقتصادی انگلیس منجر شد که خود مجدد سبب می شود صنایع داخلی انگلیس بیشتر در معرض حمایت قرار بگیرد.
سخن آخر و یک عبرت
انگلیسی ها در ابتدای راه می دانستند که صنایع داخلی شان از کیفیت پایین تری برخوردار است. اما در برابر رقبای شان ایستادگی کردند. حمایت از صنایع در این کشور نه تنها موجب ناکارآیی تولید نشد، بلکه موجب ارتقای توان رقابتی نیز شد، زیرا ارتقای کیفیت تولیدات و افزایش رقابتپذیری، نه از طریق آزادسازی تجاری و واردات، بلکه از طریق فشارهای صادراتی بود که در نهایت موجب تشکیل زنجیرهای از ابداعات شد.
تجربهی انگلستان بهعنوان اولین کشور صنعتیشده، بهخوبی نشاندهندهی تأثیر حمایت صحیح از صنایع داخلی است. این کشور در ابتدا به شدت از صنایع داخلی خود حمایت کرد و بعد از آنکه در عرصه صنعت و فناوری های روزگار خود به برتری دست پیدا کرد سیاست های تجارت آزاد را اجرایی کرد.
برخی عقیده دارند که انگلیسی ها به خاطر عوامل اقتصادی موفق شدند به عنوان اولین کشور صنعتی شده در جهان مطرح شوند. به نظر می رسد در حالیکه در این موفقیت نقش ترکیبی عوامل عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با اهمیت تر است. اما باید توجه داشت که صاحبنظران اقتصادی می گویند حمایت بریتانیا از صنایع داخلی اش اصلی ترین دلیل پیشرفت این کشور در عرصه اقتصادش است. موضوعی که بعدها با اجرای سیاست های تجارت آزاد و حرکت به سمت جهانی شدن بازهم ادامه پیدا کرد.