به گزارش ایسنا بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی: «طب مکمل و جایگزین، در هر کشور به طیف گستردهای از روشهای درمانی اشاره میکنند که در نظام درمانی آن کشور به طور رسمی گنجانده نشده است». این روشهای درمانی یا از سنتهای پزشکی باستانی به امروز رسیده است یا بر اساس مفاهیم معاصر شکل گرفتهاند. طب سوزنی، کایروپراکتیک، طب گیاهی، هومئوپاتی، هیپنوتیزم درمانی، رفلکسولوژی، ریلکسیشن یا تمدد اعصاب، شفای معنوی، تایچی، یوگا و موسیقی درمانی و .... از انواع طب مکمل و جایگزین هستند.
دانش پزشکی جدید، دانشی تجربی است. به این معنا که بر پایه تجربیات علمی استوار شده و روشهای مختلف درمانی باید مراحل تجربی گوناگون را طی کنند تا در صورت اثبات کارایی و بیخطری، مورد پذیرش قرار گیرند. همین مسئله وجه تمایز پزشکی نوین و طب مکمل و جایگزین است. روشهای درمانی طب مکمل و جایگزین به اندازه لازم مورد آزمایش قرار نمیگیرند. طرفداران این نوع درمانها استناد به حکایات نقل شده در مورد این روشهای درمانی و توجیهات نظری را برای تایید کارایی و بیخطری آنها کافی میدانند. اگر طی آزمونهای بالینی کنترل شده، کارایی و بیخطری یکی از روشهای طب مکمل تایید شود و مورد پذیرش قرار گیرد، دیگر آن را یک روش درمانی «مکمل» در نظر نمیگیرند و جزئی از پزشکی مدرن محسوب میشود.
در ایران بیشتر به تاثیرات انواع طب مکمل و جایگزین پرداخته شده و به مولفههای اجتماعی گرایش بیماران به این نوع درمانها کمتر توجه شده است. مولفههای اجتماعی، فرهنگی و معنوی نقش مهمی در فرآیند درمان دارند. با در نظر گرفتن این مولفهها و تقویت آنها میتوان از طب مکمل و جایگزین به عنوان بازوی کمکی پزشکی مدرن استفاده کرد.
با توجه به اهمیت این موضوع، عاطفه آقایی و محسن خلیلی در مطالعهای کیفی، مولفههای اجتماعی مرتبط به گرایش بیماران به طب مکمل و جایگزین را مورد بررسی قرار دادند.
در این پژوهش، محققان با مراجعه به تعدادی از کلینیکهای گیاهان دارویی، هومئوپاتی و ماساژ درمانی شهر تهران، به صورت هدفمند افرادی را برای مصاحبه انتخاب کردند. معیار ورود به پژوهش این بود که فرد در ۶ ماه گذشته از یکی از روشهای طب مکمل و جایگزین استفاده کرده باشد. بیشتر افراد شرکتکننده در پژوهش زن، متأهل و با سن بیشتر از چهل سال بودند و تحصیلات آنها بالاتر از دیپلم بود.
با افراد شرکتکننده مصاحبههایی انجام گرفت و در مورد دلایل مراجعه آنها به این مراکز و تجربیات آنها سوالاتی مطرح شد. پژوهشگران محتوای مصاحبهها را به صورت کیفی مورد بررسی قرار دادند و دلایل شرکتکنندگان را به ۵ علت کلی طبقهبندی کردند.
۱. عوارض پاتروژنی پزشکی مدرن:
گاهی استفاده از خدمات پزشکی باعث میشود بیمار دچار مشکلاتی وخیمتر از بیماری اولیه شود. این عوارض مشکلاتی هستند که در هنگام تشخیص و یا پس از درمان ایجاد میشوند. برای مثال یکی از شرکتکنندهها در مصاحبه گفت: «از وقتی آنتیبیوتیک مصرف میکنم، ناراحتی معده هم گرفتهام».
۲. موقعیت برتر پزشک:
بیماران به طور کلی از نحوه برخورد پزشکان ناراضی هستند. رویکرد بالا به پایین پزشکی مدرن، بیمار را در پایینترین سطح مشارکت قرار میدهد. از طرفی هم با ظهور فضای مجازی و دسترسی آسان به اطلاعات، بیماران انتظار دارند که پزشک به سوالاتشان پاسخ کامل بدهد و روشهای درمانی مختلفی را برایش توضیح دهد. مثلا شرکتکنندهها میگفتند: «وقتی میری مطب دکتر، اون همهچیز را میدونه و تو هیچ چی نمیدونی» یا «همیشه عجله داره و روشهای درمانی دیگر را توضیح نمیدهد».
۳. رویکرد سیستمی در طب مکمل
یک انسان شامل تمامی ویژگیهای جسمانی، فرهنگی، روحی و معنوی است و در انواع طب مکمل، بدن انسان به عنوان یک کل در نظر گرفته میشود. این باعث میشود که وجوه مختلف سلامت با هم مورد توجه قرار گیرد. برای مثال یکی از شرکتکنندگان در خصوص گرایش به طب مکمل گفت: «به آرامش روحی و معنوی خیلی تأکید میشه».
۴. نگرش فرهنگی-اجتماعی-روانی
انواع بومی طب مکمل با توجه به شرایط جغرافیایی، سنتهای تاریخی، اعتقادات مذهبی، گیاهان دارویی در دسترس، اسطورههای مردمان و نوع تغذیه آنان شکل گرفته است. این موضوع باعث میشود که در روشهای درمانی این نوع طب به همه این موضوعات توجه شود و این برای بیماران بسیار ارزشمند است. به گفته یکی از شرکتکنندگان: «ریشه در سنتها و فرهنگ ما داره و برام اصلاً ناشناخته نیست. راحتتر میتونم بپذیرمش و انجامش نگرانم نمیکنه».
۵. مزیت اقتصادی طب مکمل
طب مکمل ارزان و در دسترس است و این یکی دیگر از عواملی است که سبب گرایش بیماران میشود. پزشکی مدرن برای مبتلایان به بیماریهای مزمن، سرطان، بیماریهای اعصاب و روان و نیازمندان به خدمات توانبخشی و فیزیوتراپی که مجبورند در درازمدت از خدمات پزشکی مدرن استفاده کنند، هزینههای سنگینی دارد. این باعث میشود که بیماران به سمت طب مکمل که ارزانتر و در دسترستر است، گرایش پیدا کنند. مثلاً یکی از شرکتکنندهها گفت: «الان مدتهاست دارم از این روش استفاده میکنم... هم بهتر جواب گرفتم، هم ارزونتر شده برام...».
عوارض پاتروژنی و موقعیت برتر پزشک باعث رانش بیماران از پزشکی مدرن و سوق دادن آنها به سمت طب مکمل شده بود. همچنین رویکرد سیستمی، نگرش فرهنگی-اجتماعی-روانی و مزیت اقتصادی طب مکمل باعث شده بود بیماران به این روشهای درمانی کشش و گرایش پیدا کنند. به عبارت دیگر یافتههای این پژوهش نشان داد که پزشکی مدرن وجوه مختلف بیمار را نادیده گرفته است و این موجب شده بیمار از آن رانده شود. در مقابل طب مکمل توانسته به این نیازها پاسخ دهد.
به اعتقاد آقایی، دانشجوی دکترای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و همکارش در این تحقیق: «امروزه باید علاوهبر مراقبتهای زیستی از بیمار، به ابعاد اجتماعی، فرهنگی، معنوی و اقتصادی زندگی او نیز توجه کرد. چراکه فرآیند درمان بدون توجه به این مسائل کامل نمیشود».
در صورتی که از دلایل اجتماعی گرایش بیماران به طب مکمل درک شود میتوان، آنها را تقویت کرد و در مواردی میتوان در پزشکی مدرن از آنها کمک گرفت. در این خصوص محققان این پژوهش اظهار کردند: «میتوان برخی از مولفهها مانند مزیت ارتباطی طب مکمل را در مورد پزشکی مدرن نیز به کار گرفت تا رضایت بیماران افزایش یابد و بیماران نقش مشارکتی در فرآیند درمان داشته باشد که نتیجه آن ارتقای سلامت جامعه و کاهش هزینههای درمان است».
نتایج این پژوهش در فصلنامه علمی-پژوهشی «طب مکمل» دانشکده پرستاری- مامایی دانشگاه علوم پزشکی اراک به چاپ رسیده است.
چرا بیماران به «غیر پزشکها» گرایش بیشتری پیدا کردهاند؟
این روزها در جمعهای مختلف در مورد تجربه استفاده از طب سنتی، داروهای گیاهی، طب سوزنی و دیگر روشهای درمانی غیر پزشکی، صحبتهای زیادی میشود. ولی چرا مردم به روشهای غیر پزشکی تمایل بیشتری پیدا کردهاند؟ پژوهشگران در مطالعهای علت این گرایش را از منظر اجتماعی مورد بررسی قرار دادند.
در سالهای اخیر با وجود پیشرفتهای زیاد در علوم پزشکی، گرایش به طب مکمل و جایگزین در ایران و جهان افزایش یافته است. مردم ترجیح میدهند در هنگام بیماری به جای مراجعه به پزشک و دریافت درمانهای مدرن، به مراکز طب مکمل و جایگزین مراجعه کنند و از دستورالعملها و توصیههای متخصصان این رشتهها بهره گیرند.