تا این لحظه که این گزارش نوشته می شود از دو باشگاه پرسپولیس و استقلال خبرهای خوش خیلی به گوش نمی رسد. همچنان بحث اول دو باشگاه چگونگی عملکرد آنها در نقل و انتقالات است و مسائل پیچیده تر هم که جای خود. مسائلی مثل اسپانسرینگ و همه هزارتوهای دیگری که در این سالهای سال دو باشگاه با آن دست به گریبان بوده اند.
به گزارش فارس در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی وضعیت اداره دو باشگاه پرسپولیس و استقلال دستخوش تغییرات زیادی بوده و اینکه چرا وزارت ورزش دوره دکتر روحانی این چنین شان دو باشگاه را با تغییرات مداوم و البته بی اثرش پایین آورده از سوالاتی است که در حوزه ورزش این کشور می طلبد تا نگاه جدی تری به آن شود و در این خصوص دولت شفاف سازی بهتری داشته باشد.
درست است که ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و سیاسی در شرایط حساسی قرار دارد اما تا مادامی که شرایط خصوصی سازی دو باشگاه مردمی و پرطرفدار استقلال و پرسپولیس فراهم نیست و یا نمی خواهند فراهم کنند یا دست هایی در کار است تا این دو بال مهم ورزشی کشور به دست غیر دولتی ها نیفتد آیا نباید شرایط این دو قلب تپنده فوتبال کشور مورد بررسی قرار گیرد؟ تا زمانی که دو باشگاه دارای دو مجمع مشترک دولتی هستند و خبری از اصلاح شرایط ساختاری دو باشگاه به شکل حرفه ای و اصولی نیست آیا نباید بابت ریال به ریالی که در این دو باشگاه هزینه می شود سوال و جوابی شود و پاسخ دهنده ای نباشد؟ اصولا که در همه این سالهایی که سپری شده پرسش کننده زیاد بوده اما جواب دهنده تا دلمان بخواهد کم و بی توجه.
ارائه گزارش هایی پرطمطراق با کلی اعداد و ارقامی که عموم مردم از ان سر در نمی آورند و یا مطالب قلمبه ای که جز مدیرانی که به آن روش پاسخگویی عادت کرده اند هم دردی را از هواداران این دو باشگاه که از قشر عمومی و معمولی جامعه هستند دوا نکرده است.
نگاهی به سیر مدیریتی دو باشگاه در دوره روحانی گواه دم دستی شدن این دو باشگاه از سوی وزارت ورزش و مدیران در راس کار آن بوده است.
تمام این اعتصاب های خود جوش و غیر خود جوشی که از سوی هواداران سرخابی در این سالها مقابل وزارت ورزش صورت گرفته یکی از نشانه های مهم بی درایتی و بی اهمیتی به مدیریت در دو باشگاهی است که هر کدام می توانند خود یک فدراسیون فوتبال باشند. شاید اگر در روزهایی که شوی خنده دار خصوصی سازی دو باشگاه را سازمان خصوصی سازی در پیش گرفته این شو تبدیل به واقعیت می شد این همه شاهد جزیره ای شدن دو باشگاه و دو قطبی شدن کری های بی اساس هواداران نبودیم اما افسوس که هیچ گاه بسترهای لازم برای خصوصی سازی از سوی مسئولان تصمیم گیرنده و اجرا کننده فراهم نشد و تمام جلسات و هم اندیشی های تمام نشدنی در مجلس و وزارت ورزش و همه ارگان های مربوط جز به به این کلام که باید زمینه خصوصی سازی فراهم شود ختم نشد که نشد. جمله ای برای راه فرار از اینکه چه کسی باید این بستر را فراهم کند و اصولا این بستر چگونه فراهم می شود.
باشگاه استقلال از زمان حضور روحانی به عنوان رئیس جمهور 5 مدیرعامل به خود دیده است. در اوایل حضور روحانی و وزارت نوپایش علی فتح الله زاده به عنوان مدیرعامل در این باشگاه حضور داشت اما از آنجایی که وزارت وقت ورزش چندان تمایلی به همکاری با فتح الله زاده نداشت او را کنار گذاشتند و مقدمات حضور بهرام افشارزاده را فراهم کردند. افشارزاده ای که بارها اعلام کرده بود نمی خواهد در فوتبال مدیریت کند این بار در تله تصمیم گیری دوستانش افتاد و ناخواسته در باشگاهی قدم گذاشت که از سرتاپایش مشکل می ریخت. درحالی که گودرزی وزیر وقت ورزش بارها در مسایل مختلف از افشارزاده حمایت می کرد ناگهان ورق برگشت و در اقدامی غیر منتظره با رفتاری دور از شان مدری که بیش از 50 سال از عمرش را در ورزش گذرانده افشارزاده برکنار شد و برای یک هفته امور مدیریتی دست حسنی خو مدیر وقت حراست وزارت ورزش افتاد و بعد از یک هفته بلاتکلیفی این بار عنان کار دست رضا افتخاری افتاد. مرد مدعی مدیریت در فوتبال کشور که این اواخر چنان صدای هواداران تیمش را در آورد که وزیر ورزش را مجبور کرد تا شرایط استعفای او فراهم شود و امروز هدایت مدیریت پر آشوب باشگاه استقلال به دست امیرحسین فتحی است که سابقه مدیریتی چندان درخشان و قابل دفاعی در فوتبال کشور ندارد.
از آن سوی در باشگاه پرسپولیس شاهد اتفاقات عجیب و غریب مدیریتی بوده ایم. سیاهه تغییرات مدیریتی در پرسپولیس خودش یک کتاب هفتاد من مثنوی است.
زمانی که روحانی ریاست جمهوری ایران شد محمد رویانیان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بود اما به گفته آنهایی که آن روزها دستی بر آتش داشتند رویانیان از سوی وزارت ورزش وقت به دلیل احمدی نژادی بودن برکنار شد تا صندلی داغ به علیرضا رحیمی برسد. دوره مدیریتی او کوتاه بود زیرا وجود فردی به اسم حمید رضا سیاسی در رای هیات مدیره چنان عرصه را بر رحیمی تنگ کرد تا او عطای کار را به لقایش ببخشد و بعد از آن ماجرای برکناری علی دایی و استعفای رحیمی مدیریت باشگاه به دست فردی برسد که بعدها سر از زندان در آورد.
حضور یک مدیرعاملی که سابقه رفتن به زندان را پیدا کرد از جمله تاریخی ترین اتفاقاتی است که باشگاه پرسپولیس در طول عمر خود دیده است. بعد از سیاسی برای مدت کوتاهی هدایت باشگاه به دست بهروز منتقمی افتاد و سپس علی اکبر طاهری برای اولین بار به عنوان سرپرست این باشگاه مشغول به کار شد اما بعد از یک دوره دو ماهه نوبت به محمد حسین نژاد فلاح رسید و سپس در روزهایی که نژاد فلاح به دنبال حضور برانکو در پرسپولیس بود برکنار شد تا دوباره طاهری روی صندلی مدیریت پرسپولیس قرار گیرد. بعد از اتفاقات عجیب و غریب که دوره مدیریت طاهری که مهمترین و ننگین ترین آن محکومیت پرسپولیس از دو پنجره نقل و انتقالاتی بود این بار وزارت ورزش قاطعانه تر حکم به برکناری طاهری داد تا این بار حمیدرضا گرشاسبی کار را دست بگیرد.
به خوبی مشخص است که سیر طی شده در دو باشگاه تا چه حد عجولانه و از سر ناپختگی و با تنش های زیاد بوده است. این موارد تنها بخش کوچکی از تاریخ دو باشگاهی است که مثلا سرآمد باشگاه های ایران است و برای خودشان اسم و رسمی دارند. استقلال با دو ستاره آسیایی اش خوش است و پرسپولیس به محبوبت بی نظیرش در بین مردمی که خوشی جز فوتبال ندارند.
مشکلات مالی و اسپانسرهایی که برای این دو باشگاه از سوی وزارت ورزش تعیین می شود هم بماند که قصه ای است پر غصه. البته حکایت حمایت های مالی این دو باشگاه هم در نوع خود جالب و تقریبا تبدیل به جوک شده است. دو باشگاهی که شرایط برای خصوصی سازی آنها مهیا نیست و ظاهرا با شرایطی که پیش می رود تا ابد این شرایط میسر نمی شود از سویی دولت هم حق ندارد به صورت مستقیم به آنها کمک مالی کند اما شرایطی فراهم می شود که دو اسپانسر آن هم از نوع مشترک برای دو باشگاه جذب می شوند و وزارت ورزش هم بارها در اطلاعیه های گوناگون اعلام می کند در دخل و خرج دو باشگاه هیچ دخالتی ندارد. دولت در دخل و خرج دو باشگاه دخالتی ندارد اما اعضای مجمع و هیات مدیره دو باشگاه با تصمیم دولتی انتخاب می شوند! این استثنایی ترین شرایط مدیریتی است که فوتبال جهان می تواند به خود ببیند.
اما القصه! همه این ها را نوشتیم تا به این نکته برسیم که وضعیت عمومی پرسپولیس و استقلال خوب نیست. صحبت های بازیکنان بزرگ دو تیم در روزهای اخیر نشان دهنده و گویای همه چیز است.
بازیکنان پرسپولیس و استقلال نگران روزهایی هستند که قرار است روی سکوها هو شوند و یا از خجالت نتوانند مقابل تشویق های عاشقان خود سر بلند کنند. بازیکنان به خوبی می دانند که این آنها هستند که ویترین باشگاهشان هستند و نوک انتقادات قرار است اول از همه به سمت آنها نشانه رود.
باشگاه استقلال در نقل و انتقالات امید ابراهیمی، نورافکن، جابر انصاری بهنام برزای و پادوانی را به طور قطعی از دست داده است. وضعیت سید مجید حسینی با آن ماجراهای تاسف برانگیز پاسپورتش در باشگاه استقلال نامشخص است. بازیکنی که با یک قرارداد ناشیانه از سوی باشگاه استقلال به راحتی از دست آبی ها رفته است. علی قربانی بازیکنی که شفر روی او خط قرمز نکشیده اما گویا کسی در باشگاه استقلال نیست که دنبال حفظ این بازیکن باشد. وضعیت تیام و جباروف هم که حوصله همه هواداران استقلال را سر برده است. باشگاهی که برای حفظ دو بازیکن خودش از قبل از جام جهانی تا به حال درگیر است و انگار عرضه مدیران تیمی که حمایت میلیونی هوادارانش را دارد ته کشیده است تا دو بازیکن را حفظ کنند. آیا شان باشگاه دو ستاره استقلال التماس برای بازیکنانی است که معلوم نیست از سوی چه کسانی برای بالا بردن قیمت خود تحریک می شوند؟ اصلا حواس وزارت ورزش این جور مواقع کجاست؟
در قبال از دست دادن این نفرات استقلال مرتضی آقاخان، میثم تیموری، روح الله باقری، محمد دانشگر، الهیار صیادمنش، فرشاد محمدی مهر و علی کریمی را جذب کرده است. خریدهای جنجالی که همه امیدهای هواداران را ناامید کرده است. آقاخان و تیموری که مصدوم هستند و به بازی اول استقلال قطعا نمی رسند. در مورد علی کریمی هم که اتفاق حیرت انگیزی رخ داده است. بازیکنی که به گفته ملکی رئیس این روزهای هیات مدیره استقلال خوب بشو نبود به یکباره با استقلال قرارداد امضا کرد. بازیکنی که گفته می شود از ناحیه کمر مصدومیت کهنه و حاد دارد.
در پرسپولیس فرشاد احمدزاده، محسن مسلمان، صادق محرمی و وحید امیری جدا شدند. به همین راحتی در فصلی که پرسپولیس در نقل و انتقالات محروم بود هیچ نیرویی که بتواند این نفرات را حفظ کند نبود که نبود. البته الحق و انصاف که پیشنهاد مالی تیم های خارجی که این نفرات رفته اند هیچ گاه با رقم پیشنهادی باشگاه پرسپولیس نمی تواند برابری کند و به این بازیکنان چندان نمی توان خرده گرفت که چرا در این شرایط سرخپوشان را تنها گذاشته اند اما وزارت ورزش به عنوان متولی چه باید می کرد که نکرد؟ آیا گرشاسبی بدون حمایت از سوی بالا دستی خود می توانسته به جنگ باشگاه هایی برود که تا بیخ و بن در پول هستند؟ از بین نفرات جدا شده برانکو فقط قلم قرمز روی نام مسلمان کشیده بود و قطعا او به عنوان سرمربی پرسپولیس دوست نداشته سایر نفرات را آن هم در این شرایط از دست بدهد.
مهدی شریفی، سروش رفیعی، مهدی شیری و مهدی ترابی بازیکنانی هستند که قرار است از نیم فصل در کنار پرسپولیس باشند. مسلم است در نگاه اول این خریدها را بتوان خوب توصیف کرد اما مطمئنا با بلایی که سر سرخپوشان آمده و البته عواملش راحت و شیک و بدون گذراندن هیچ سختی هر یک مشغول به کار خود هستند، این خریدها در روزهایی که پرسپولیس باید به جنگ الدحیل تا بن مسلح برود دردی را دوا نمی کند.
دردها و درددلهای بازیکنان استقلال و پرسپولیس را باید جدی گرفت. بر یک چشم برهم زدنی می رسد روز موعود و مانده ایم چطور می شود در روزهای خوشی وزارت ورزش و جوانان در صف اول برای تبریک گفتن است اما به وقت ناخوشی ها همه سردرگریبان هستند و زمانی وزارت نشین ها از لاک خود بیرون می آیند که دیگر خیلی دیر شده است مثل استعفای دیرهنگام در استقلال در فاصله کمتر از یک هفته به شروع لیگ. همین چیزهاست که نمی توانیم نسبت به روزگار سرخابی ها در دوره ریاست جمهوری دکتر روحانی بی خیال شویم. استقلال و پرسپولیس بازیچه شده است و تمام. آقای وزارت ورزش از خواب بیدار شو و صدای بازیکنان سرخابی را همین الان بشنو که فردا دیر است.