این گوینده پیشکسوت بهرغم سالهای پرشمار فعالیت، چند سالی هست که از عرصه خبر و خبررسانی دوری گزیده و به سراغ شغل و پیشهای دیگر رفته است. او حالا از جمله کارآفرینان موفق در سطح کشور است؛ دو کارخانه در زمینه نخریسی و محصولات آشامیدنی دارد و افراد زیادی را هم در کنار خود مشغول فعالیت کرده و به کمک اقتصاد خانوادههایشان آمده است.
به گزارش جام جمروز گذشته در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت روز خبرنگار با حضور دکتر علیعسکری رئیس سازمان صدا و سیما برگزار شد، جمعی از پیشکسوتان مورد تقدیر قرار گرفتند که فواد بابان هم یکی از این چهرههای مورد تقدیر بود.
به این بهانه به سراغ این گوینده اخبار دوستداشتنی و خاطرهانگیز رفتیم، از خاطرات سالهای فعالیتش پرسیدیم و از حال این روزهایش جویا شدیم که حاصل آن را در قالب مصاحبهای در ادامه میخوانید.
آقای بابان! شما ۳۷ سال از عمرتان را در عرصه گویندگی خبر گذاشتید و اخیرا در مراسم روز خبرنگار که در سازمان صدا و سیما برگزار شد از سوی رئیس رسانه ملی تجلیل شدید. زمانی که روی سن میرفتید، چه حسی داشتید؟
قبل از هر چیزی من روز خبرنگار را به اهالی زحمتکش این عرصه تبریک میگویم که سختیها را تحمل میکنند تا حقایق را انعکاس بدهند. واقعا خبرنگاران باعث رشد و نمو جامعه هستند. اصحاب رسانه و دستاندرکاران رسانه به مثابه دیدبانهای امین جامعه هستند و در عرصههای مختلف پرچم آگاهی و آزادی را برافراشتهاند. پس باید این روز را عزیز دانست، زیرا اهالی رسانه به حقوق ملت احترام میگذارند.
شما از من پرسیدید چه حسی داشتم وقتی روی سن رفتم و تجلیل شدم. راستش این برای من تازگی نداشت، زیرا عادت داریم روی سن برویم و قدردانیهای زیادی از ما شده است، ولی باید تاکید کنم با حال و هوای همیشگی و عشقی که در من موج میزد روی سن رفتم، زیرا در همه این سالها بهترین مزد را از مردم گرفتم و همیشه مورد تفقدشان بودم.
خوشبختانه رسانه ملی هم بعد از مدتها یادی از ما کرد و این باعث خوشحالی و سربلندی من است و با افتخار روی سن حاضر شدم. من تعظیم خواهم کرد به همه مردم ایران، زیرا قدم زدن در این سرزمین زیبا همیشه آرمان و عشق من بوده و سالهای زیادی از عمرم را در عرصه خبر در رسانه ملی گذاشتهام. این خیلی برای من لذتبخش است و جای خوشحالی و خوشبختی دارد.
شما در دوران بازنشستگی به سر میبرید. در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟ آیا همچنان در عرصه خبر فعال هستید؟
متاسفانه پنج سال است که از عرصه خبر، رسانه و روزنامه کاملا دور شدهام. نه همایشی برگزار میکنم و نه تدریس در دانشکدههای مختلف. در حالی که قبلا این کارها را انجام میدادم.
در حال حاضر سرگرم یک کار کوچک هستم. کارخانهای خریداری کردیم که در مرحله راهاندازی است و بزودی شروع به کار میکنیم. میخواهم در این سنگر به مردم خدمت کنم.
پس به دنبال کارآفرینی رفتهاید؟
بله. خوشبختانه در فاز اول ۲۰۰ نفر در کارخانه مشغول به کار میشوند و بعد ۴۰۰ نفر. تلاش کرده ایم خانوادهها به شکل مستقیم و غیرمستقیم صاحب کار شوند.
چه محصولی در کارخانه تولید خواهید کرد؟
فعلا کارخانه ریسندگی است. یعنی از پنبه نخ و پلیاستر میگیریم. همچنین در فاز بعدی آبمیوه، اسانس میوه و میوه خشک هم اضافه میشود. این کارخانه را در شمال دایر کردیم، زیرا همسرم اهل شمال است و مادرش از خطه سبز شمال. به همین دلیل در آنجا ساکن و مشغول این کار هستیم.
پس محصولات این دو کارخانه کاملا از فضای خبر دور است!
بله، البته من در دورانی که گویندگی هم میکردم در کار تولید ترازوی عقربهای هم بودم. رشته تحصیلی من مکانیک است. راستش بعد از این همه سال نمیدانم که مکانیک عشق من است یا خبر؟! به هر حال هنوز نمیدانم کدام کار هست و کدام عشق!
شما پنج سال است که از عرصه خبر دور هستید، دلتان برای خبر و رسانه تنگ نشده است؟
خیلی دلتنگ این عرصه هستم. چندی پیش در خدمت مدیران ارشد رسانه ملی بودم و صحبت شد که از ما دعوت شود. خیلی دلم میخواهد سرم خلوت شود و باز هم به خویشتن خویش برگردم.
پس علاقهمند هستید دوباره وارد عرصه خبر شوید؟
بله، آرزویم است که تا لب گور و دم مرگ در عرصه خبر باشم.
شما در طول ۳۷ سال خبرهای زیادی خواندهاید، کدام یک از خبرها بیشتر شما را تحت تاثیر قرار داده بود؟
راستش سالهای کمی نیست. خبرهای خوب، خوش و افتخارآمیز کم نخواندهام. ولی باید یادی کنم از خبرنگارانی همچون شهید رهبر، شهید حسینی، شهید ایل بیگی، شهدای هواپیمای C-۱۳۰ که خواندن این خبرها خیلی دردناک بود. خیلی از تصویربرداران، صدابرداران و ... همراه این تیم خبری بودند.
یادی کنم از استادان مسلم خبر همچون قاسم افشار، پرفسور اسدا... اسماعیلی، ناصری خویشتندار و ایران شاقول که دار فانی را وداع گفتند. واقعا جای این دوستان خالی است.
شما به واسطه پدرتان وارد عرصه خبر شدید. در آن روزها این تصور را داشتید که در این عرصه ۳۷ حضور داشته باشید؟
بله من سال ۱۳۳۹ همراه پدرم که گوینده و از مدیران کل مراکز بود به صدا و سیما میآمدم و همین رفتوآمدها منجر به عشق و علاقهام شد. سال ۱۳۵۲ به استخدام رسمی سازمان صدا و سیما در آمدم و سال ۱۳۵۶ برای ادامه تحصیل در رشته مکانیک عازم خارج از ایران شدم و سال ۱۳۶۰ برگشتم و از همان سال به جرگه گویندگان پیوستم.
همیشه خبر برای من عشق و علاقه بوده و هنوز هم در وجود من زنده است. مگر میشود این عشق در من از بین برود. هرگز این اتفاق نمیافتد. من عاشقانه ۳۷ سال کار کردم و هدفم خدمت به مردم است؛ بنابراین سختی کار خبر را درک میکنم و برای همه بچههای خبرنگار آرزوی سلامت میکنم. یادمان نرود برای رسیدن به قاف حقیقت باید سیمرغ بود تا پرگشود و به نقطه پایانی رسید.