مادر محمدحسین ورمزیار یکی از فوتبالیستهایی که جان خود را در فاجعه گرجستان از دست داد، در گفتوگویی مملو از بغض و گریه، ماجراهای تازهای درباره این سفر جنجالی تعریف کرد.
اخیراً در سفر یک مدرسه فوتبال به گرجستان، دو فوتبالیست جان خود را از دست دادند. مادر محمدحسین روایت عجیبی درباره اتفاقات رخ داده نقل میکند.* میدانیم شرایط سختی دارید. میخواستیم بدانیم پیکر پسرتان کی به ایران میرسد؟عزیز دلم نصف شب (بامداد امروز) به ایران میرسد.
به گزارش خبرورزشی، (همراه با گریه) من یزد هستم. باباش به همراه دایی و بابابزرگش به تهران رفتهاند تا محمدحسینم را بگیرند. من از شما خواهش میکنم، توروخدا بچه من که رفته و دیگر برنمیگردد، تمنا میکنم در روزنامهتان اعلام کنید خانوادهها اجازه ندهند بچه های شان به این سفرها بروند. این کار را نکنند که مثل ما عزیزشان را از دست دهند.
(همراه بغض و گریه)* خیلیها درباره این اتفاق تلخ حرف زدهاند. نمیدانیم چیزی مانده که نگفته باشید؟ نکته تازهای دستگیرتان شده است؟من از ساعت ۱۱:۴۹ شنبه گذشته دیگر از بچهام هیچ خبری ندارم.
با او حرف نزدهام. کسی کار ما را پیگیری نکرد. به ما یک مشت دروغ تحویل دادند. گفتند ۴ نفر از مربیان را همراه با بچهها میفرستیم گرجستان ولی فقط یک مترجم فرستادند که او هم با همسرش رفته بود برای تفریح. میگفتند بهترین هتل را برای بچهها میگیریم. گفتند بهترین جاها آنها را میبریم. * نبردند؟ اصلاً بچهها کجا بودند؟خدا را شکر پسرعموی من در گرجستان وکیل است. همه چیز را پیگیری کرده. بچهها را برده بودند به هتلی در منطقهای متروکه که دو ساعت از شهر فاصله داشته. اطراف هتل پر از آبگیر و دریاچه بوده. جایی که بچههای ما را بردند، آب فاضلاب در آن تخلیه میشده. منطقه ممنوعه بوده.
فقط بچهها را ول کردهاند که بروید شنا. آقای مترجم رفته جوجه اش را کباب کند و قلیانش را بکشد.* بعد چه اتفاقی میافتد؟ کی بچهها میفهمند محمدحسین و کاربخش نیستند؟متین حیدری یکی از بچهها دو تا دست توی آب میبیند. میرود که بچهها را نجات بدهد. مترجم و همراه هم تا میآید لباس و ساعت و انگشترش را دربیاورد، فقط میرسد متین را نجات دهد. محمد کاربخش را هم از آب بیرون میکشند. فکر میکنند دیگر کسی در آب نیست. نیم ساعت بعد میگویند بچهها را بشماریم.
تازه میفهمند عزیر دل من اصلاً نیست. (بعض مادر محمدحسین باز هم میترکد) بچه من غرق شده بود و اصلاً نفهمیده بودند.من یک پیام هم برای خانواده متین حیدری دارم. خانواده او از محمدی مدیر مدرسه فوتبال حمایت کردهاند. اگر بچه شما برنمیگشت، از این کارها میکردید؟ اگر بچه شما هم مثل محمدحسین من غرق میشد، شکایت نمیکردید؟ خودتان را جای ما بگذارید.