«پشت دیوار سکوت» اگرچه درامی درباره بیماری ایدز معرفی میشود و در ظاهر نیز داستان از این قرار است، اما لایه زیرین فیلم حکایت دیگری است که تازه حلقه مفقودهای را که پیگیران فیلمهای پیشین جوزانی ممکن است سؤالاتی را در آن باب در ذهن خود پرورانده باشند، یافته و آشکار میسازد، آن سؤال این است: آعلی یار «شیر سنگی» چطور قهرمان شده است، او که قهرمان زاده نشده پس چه صیرورتی او را از یک فرد عادی به چنین قهرمانی بدل ساخته؟ مدیر «جادههای سرد» و قهرمانان «در مسیرتندباد» و حتی «دل و دشنه» نیز از این قاعده مستثنی نمیشوند.
حالا جوزانی با فیلم آخرش راز این صیرورت را میگوید، آن که نترسد میتواند پرواز کند، شرط اوج گرفتن غلبه بر ترس است و گام نخست در این مسیر تاباندن نور بر تاریکخانه وهم آدمی است که باعث ترسهای مرضی بیشمار میشود، از این رو ایدز یک مصداق از مصادیق بیشمار برای ترسیدن است برای هراسی که جهل میآورد و انکار، میتواند هر مصداق دیگری باشد، شاید ویروس زگیل تناسلی (پاپیلوما) که سونامی خطرناکش این روزها تلختر و سهمگینتر از ایدز نباشد چراکه ممنوعیتهای روزهای آغازین شیوع ایدز در ایران را دارد. پس باید به مفاهیم دقت کرد نه مصادیق و مفهوم فیلم فراتر از طرح همه این مصادیق است، «پشت دیوار سکوت» به ما میگوید، خطرناکتر از هر موضوع هولناکی، ترس از آن موضوع خاص است، خطرناکتر از ایدز ترس از آن است که چنانکه گفته شد جهل نسبت به این موضوع را میآورد و انکار و رفع مسئولیت و وسواس فکری مزاحم و ویرانگر، پس اولین راه پیروزی غلبه بر ترسها به مدد مواجهه عریان با مشکلات و مخاطرات است و تا ترس باشد پروازی نخواهد بود، طرفه آنکه قرابت مضمونی و محتوایی و حتی فرمی «پشت دیوار سکوت» با این شعر استاد شفیعی کدکنی برایم شگفت آور است: به پایان رسیدیم، اما نکردیم آغاز، فرو ریخت پرها نکردیم پرواز/ببخشایای روشن عشق بر ما، ببخشای/ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم/ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست/ ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست / نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست/ و تا دشت بیدارش میکشاند/ و ما کمتر از آن نسیمیم/ در آن سوی دیوار بیمیم / ببخشایای روشن عشق بر ما ببخشای/ به پایان رسیدیم اما/ نکردیم آغاز/ فرو ریخت پرها نکردیم پرواز...
بعد از پایان فیلم بیتردید پژواک این قطعه از شعر در ذهن مدام و بیپایان شکل میگیرد که: به پایان رسیدیم، اما نکردیم آغاز/ فروریخت پرها نکردیم پرواز/ و ما کمتر از آن نسیمیم/ در آن سوی دیوار بیمیم
*فیلمنامه نویس و کارگردان سینما
حالا جوزانی با فیلم آخرش راز این صیرورت را میگوید، آن که نترسد میتواند پرواز کند، شرط اوج گرفتن غلبه بر ترس است و گام نخست در این مسیر تاباندن نور بر تاریکخانه وهم آدمی است که باعث ترسهای مرضی بیشمار میشود، از این رو ایدز یک مصداق از مصادیق بیشمار برای ترسیدن است برای هراسی که جهل میآورد و انکار، میتواند هر مصداق دیگری باشد، شاید ویروس زگیل تناسلی (پاپیلوما) که سونامی خطرناکش این روزها تلختر و سهمگینتر از ایدز نباشد چراکه ممنوعیتهای روزهای آغازین شیوع ایدز در ایران را دارد. پس باید به مفاهیم دقت کرد نه مصادیق و مفهوم فیلم فراتر از طرح همه این مصادیق است، «پشت دیوار سکوت» به ما میگوید، خطرناکتر از هر موضوع هولناکی، ترس از آن موضوع خاص است، خطرناکتر از ایدز ترس از آن است که چنانکه گفته شد جهل نسبت به این موضوع را میآورد و انکار و رفع مسئولیت و وسواس فکری مزاحم و ویرانگر، پس اولین راه پیروزی غلبه بر ترسها به مدد مواجهه عریان با مشکلات و مخاطرات است و تا ترس باشد پروازی نخواهد بود، طرفه آنکه قرابت مضمونی و محتوایی و حتی فرمی «پشت دیوار سکوت» با این شعر استاد شفیعی کدکنی برایم شگفت آور است: به پایان رسیدیم، اما نکردیم آغاز، فرو ریخت پرها نکردیم پرواز/ببخشایای روشن عشق بر ما، ببخشای/ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم/ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست/ ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست / نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست/ و تا دشت بیدارش میکشاند/ و ما کمتر از آن نسیمیم/ در آن سوی دیوار بیمیم / ببخشایای روشن عشق بر ما ببخشای/ به پایان رسیدیم اما/ نکردیم آغاز/ فرو ریخت پرها نکردیم پرواز...
بعد از پایان فیلم بیتردید پژواک این قطعه از شعر در ذهن مدام و بیپایان شکل میگیرد که: به پایان رسیدیم، اما نکردیم آغاز/ فروریخت پرها نکردیم پرواز/ و ما کمتر از آن نسیمیم/ در آن سوی دیوار بیمیم
*فیلمنامه نویس و کارگردان سینما
منبع: جوان