برای گفتگو با حسین هدایتی ۷ ساعت وقت گذاشتیم. ساعت ۳ بعد از ظهر یک روز نیمهبارانی در اردیبهشت ماه از دفتر مجله راه افتادیم و در ساعت مقرر مصاحبه یعنی ۴ بعد از ظهر به دفتر کار او در خیابان اقدسیه تهران رسیدیم.
از آن ساعت تا ۷ بعد از ظهر منتظر مردی بودیم که ۱۴ کارخانه با ۹ هزار پرسنل را مدیریت میکند. در تصور ما که صاحبان صنایع بخش خصوصی را مردمانی زمانمند و مقید به برنامه و محاسبه میدانستیم، این شروع رضایت بخشی نبود، اما ما که آن همه راه رفته بودیم، دوست داشتیم بدانیم مابقی سبک و سلوک زندگی حسین هدایتی به عنوان صاحب یکی از هلدینگهای بزرگ صنعتی کشور به چه میزان با روحیات و مسائل بورژوازی صنعتی همخوانی دارد؟ این سرمایهدار جنجالی ایران صبحها با چه تصوری از خواب بیدار میشود و شبها با چه دغدغهای به خواب میرود؟ و مهمتر اینکه برای حرف و حدیثهای پیرامون خود چه پاسخهایی دارد؟
بالاخره گفتگو در فضای متفاوتی از اتاق کوچک انتظار و با لبخند و خوشرویی ایشان شروع شد. هدایتی بابت تاخیر ایجاد شده در چندین نوبت از ما عذرخواهی کرد و به خاطر دلجویی از ما در شروع مصاحبه عنوان کرد که «افراد زیادی از نشریات مهم کشور متقاضی گفتگو با من بودهاند که رضایت ندادم و اصلا نمیدانم چگونه راضی شدم که با نشریه شما، که هنوز هیچ شمارهای منتشر نکرده است، گفتگو کنم؟!».
این گفتگو حدود یک ساعت و نیم طول کشید. بسیاری از پرسشهای ما بویژه در موضوع شایعات و اتهاماتی که متوجه اوست، میتوانست آزاردهنده باشد. هدایتی با حوصله و تحمل فراوان به همه آنها پاسخ داد و حتی در مواردی سعی کرد محض اطلاع تیم همراه ما اطلاعات اضافهتری در اختیار ما بگذارد. با این حال او درباره میزان ثروت و سرمایه و حتی تعداد فرزندانش اطلاعاتی ارائه نکرد. پنهان کردن میزان ثروت، میراث مشترک سرمایهداری ایرانی است.
صحبتهای هدایتی ریتم خاصی داشت. آرام شروع میشد و با شدت و حدّت تمام پایان مییافت. چند باری در وسط مصاحبه که کنترل از دستش خارج میشد با خنده میگفت: «با این حرفها کار دست خودم خواهم داد!». به شوخی گفتیم: شما کاری نمانده که دست خودتان نداده باشید! ظاهرا پیشبینی ما درست بود. در هر صورت، ضمن تشکر از ایشان و دوست گرامی ما آقای همایون ساویز که هماهنگی این جلسه را انجام دادند، این گفتوگوی متفاوت را پی میگیریم:
درباره هدایتی و هلدینگ استیل آذین
این سرمایهدار و کارآفرین ۵۳ ساله ایرانی، متولد تهران، مالک و مدیرعامل هلدینگ استیلآذین ایرانیان است که علاوه بر فعالیتهای ورزشی و باشگاهداری، در زمینه تولید و صنعت فعالیت میکند. در خصوص حوزه فعالیتهای اقتصادی هدایتی اخبار متفاوتی وجود دارد.
وی در این خصوص میگوید: «هماکنون تعداد کارمندان فعال در کارخانههای من ۹ هزار نفر است و تعداد پرسنل رسمی و بیمهای من با در نظر گرفتن پرسنل غیررسمی، شاید به ۴۰ هزار نفر هم برسد. در ۱۴ استان کشور در زمینه فولاد، نیروگاه، پالایشگاه، مواد غذایی، کشاورزی، آبزیان و میگو فعالیت میکنم. همه واحدها هم فعال هستند بطوریکه در خوزستان همین الان حدود ۱۴۰۰ نفر پرسنل داریم». در مجموع دو علاقه اصلی دارم که توی هر شرایطی ادامه خواهم داد: «یکی کارآفرینی و نون رساندن به مردم و دوم عشق ورزشیام، یعنی پرسپولیس!».
وی در دی ماه سال ۱۳۹۵ به اتهام بدهی معوقه بانکی بازداشت شد. بازداشت دوم او در خرداد ماه سال جاری اتفاق افتاد. این مصاحبه در اردیبهشت ما و قبل از بازداشت او انجام شده است. هدایتی در این گفتگو روند ورودش به اقتصاد و صنعت را توضیح داده و به پرسشها وحاشیههای پیرامون خود پاسخ گفته است.
از سن ۱۹ سالگی یا بنز سوار میشدم یا بیام و!
جناب هدایتی! خیلیها جنابعالی را از فعّالین حوزه ورزش کشور میشناسند، اما ما میدانیم که شما فعالیتهای نسبتا گسترده تولیدی و صنعتی هم دارید. بنابراین در ابتدا مایلیم بدانیم ورود شما به عرصه صنعت از کی و چگونه بوده است؟ من به واسطه شغل مرحوم پدرم که در دروازه دولاب تهران خمکار و یا سماورسازی داشت، وارد حوزه صنعت شدم. از دوران طفولیت در کنار پدر کارگری میکردم چرا که معتقد بود کودک از همان دوران کودکی باید کار کند تا اصول حرفهای کار را آموزش ببیند و مستقل بار بیاید. خمکاری هم از جمله مشاغل سخت به حساب میآید به دلیل سختی نوع فعالیتی که دارد حتی از بیل زدن هم سختتر است.
یعنی در دوران کودکی به کارهای صنعتی و سخت اشتغال داشتید؟! مصداق قانون کار کودکان نمیشدید؟
به اصطلاح امروزیها میشود گفت: به نوعی کودک کار بودم! عکسهایی هم از کار در همان دوران دارم که میتوانم در اختیار مجله شما بگذارم. به همین دلیل وقتی ۱۴ ساله شدم و همزمان در دبیرستان تحصیل میکردم، پدرم کارگاهی را در زمینه ساخت وسایل و تجهیزات یراقآلات چمدان و قطعهسازی برای ما راهاندازی کرد، از صبح تا ساعت دو با سه نفر کارگر عزیزی که در کنار من فعالیت میکردند کار کردم تا اوستا شدم. از ساعت ۲ بعد از ظهر به بعد در رشته مکانیک در هنرستان صنعتی شماره ۶ تهران درس میخواندم که دیپلم خود را در همان رشته مکانیک دریافت کردم. بعدها همان کارگاه سه نفره به بزرگترین و اولین تولیدکننده تزیینات ساختمان در ایران تبدیل شد. در مجموع میتوانم بگویم که از سال ۵۷ تا ۷۶ در حوزه صنایع ساختمان و فولاد و تجهیزات فعال بودم و از سال ۷۶ به بعد نیز تبدیل به بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده میگو در ایران شدم. از این رو من به هیچ عنوان شغل خدماتی نداشتهام. تمام مشاغلی که تاکنون ایجاد کردهام همه تولیدی محسوب میشوند.
پس در واقع کارگری بودید که در نهایت کارخانهدار شدید؟
بله، همین طور است. البته کارگر مزد بگیر نبودم بلکه از سن ۷ سالگی پیش مرحوم پدرم شروع به کار کردم و اکنون در سن ۵۳ سالگی کارخانهدار هستم. پدرم هم در حدود ۷۵ سال پیش کارخانهدار بود. البته نوع زندگی من از همان دوران جوانی با دوستانم تفاوت داشت. بنده از جمله جوانهایی بودم که از سن ۱۹ سالگی یا بنز سوار میشدم یا بیام. به این دلیل که نمیتوانستم ماشین بیکیفیت ساخت داخل را سوار شوم. در سال ۱۳۶۰ که وارد سپاه شدم با بنز ۲۸۰ مدل ۱۹۷۶ وارد شدم. بنابراین یکی از دلایل خروج من از سپاه این بود که به من میگفتند که با بنز حق ورود و خروج نداری. البته وقتی دیدم دارد هم به سپاه و هم به من آسیب وارد میشود خودم استعفا دادم و آمدم بیرون. خیلیها به دروغ گفتند هدایتی از سپاه خورد و برد، اما من در سپاه نیروی ستادی بودم و مدیریتی در بخشهای پولی و مالی نداشتم. در دوران جنگ حدود ۵ تا باغ و ویلا داشتم. بطوریکه وقتی با دوستان از جبهه باز میگشتیم میگفتند بریم باغ لواسان حسین هدایتی!
متوجه نحوه ورود اولیه شما به حوزه صنعت شدیم. اما قطعا میپذیرید که تبدیل کردن یک کارگاه کوچک سه نفره به یک هلدینگ بزرگ اقتصادی و صنعتی با چند هزار کارگر، کار کوچکی نبوده است. شما انباشت اولیه سرمایه برای چنین کاری را از کجا فراهم ساختید؟
افرادی که نوع فعالیتشان با نوع فعالیت ما دهه شصتیها همزمان است، میدانند که کشور در سالهای ۵۷ به بعد دچار تورم افسار گسیخته نبود. به عنوان مثال یک دستگاه پرس در آن دوران قیمتی معادل ۶ هزار تومان داشت، اما امروز قیمت یک دستگاه پرس ۲۵۰ میلیون تومان است، از این رو حجم سرمایه مورد نیاز برای شروع کار در آن دوران با اکنون قابل قیاس نیست. آن روز درآمد ماهیانه ما به عنوان یک واحد تولیدی ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان بود. اما امروز اگر درآمد ۵۰ میلیاردی هم در ماه داشته باشیم باز هم گرفتاریم، چون حجم تولید و هزینهها و اصطلاحا دخل و خرج هماهنگ نیست، طی آن سالها به دلیل اینکه مدیران دلسوز و متعهد در اوایل انقلاب حاکم بودند، حمایت از تولیدکنندگان بیشتر بود و کسی که وارد این عرصه میشد مورد حمایت قرار میگرفت. ولی متاسفانه در سالهای اخیر موضوع حمایت از تولید از سوی دولتیها رها شده است.
حمایت دولت در آن سالها یقینا تاثیرگذار بوده است، اما سرمایه اولیه شما از کجا آمد؟
در سال ۶۱ که پدرم فوت کرد دارایی ایشان به عنوان ارثیه در اختیار من قرار گرفت. یک ثروت نهفتهای از ارث پدری و نتیجه کار و تلاش او موجب شد که بتوانم روی پای خودم بایستم. کارخانه استیلآذین در دهه شصت ماهی ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان درآمد داشت که در آن زمان مبلغ بالایی بود. به عنوان مثال خود من در آن زمان یعنی طی دوران جنگ که حدود ۶ سال در سپاه پاسداران خدمت میکردم، حقوقم ۱۹۰۰ تومان بود. آن پول در آن دوران که ملک ارزان بود ارادهای شد مبنی بر اینکه پولی که جمعآوری کردم را ملک بخرم. در سال ۶۵ ویلای فعلی لواسانات را که کمتر کسی باغ میخرید را ۱۰۰ هزار تومان خریدم، اما اکنون ۱۰۰ میلیارد تومان هم بیشتر ارزش مالی دارد. اما متاسفانه این موضوع برای مردم غیرقابل باور است.
ولی انتقال سرمایه از حوزه مطمئن ملک و مستغلات به حوزه پر ریسک صنعت و تولید با منطق سودخواهی در اقتصاد همخوانی ندارد. معمولا به سرمایهداران ایرانی انتقاد میشود که چرا به جای سرمایهگذاری در تولید به خرید زمین و ساختمان اقدام میکنند؟ حتما شما فعالیتهای سودآور جنبی دیگری هم دارید؟
سوال خوبی مطرح کردید. اجازه بدید قدری صریحتر پاسخ بدهم. در کشور ما حدود ۲۰ سال است که این شائبه وجود دارد که تولیدکننده و یا صنعتگر تسهیلاتی به نام اشتغالزایی در تولید و صنعت دریافت میکند و، اما در بخش ساختمان سرمایهگذاری و هزینه میکند. اولا این افراد دو دسته هستند باید آنها را از یکدیگر متمایز کنیم و شناسایی کنیم و ببینیم واقعا چه افرادی و به چه دلیل این کار را انجام میدهند. به فرض که افرادی چنین کاری را بکنند. باید درک کنیم که اینها چارهای ندارند و کار آنها از سر ناچاری است. چرا که وقتی تولیدکننده و صنعتگر مشاهده میکند که روزبهروز نرخ سود تسهیلات دریافتی در حال افزایش است، اما در تولید چنین درآمدی وجود ندارد، مجبور است بخشی از سرمایه را در حوزه دیگری سرمایهگذاری کند تا حداقل بتواند تعهدات خود به بانکها را به موقع عملیاتی کند و در کنار آن کار و صنعت خود را هم اداره کند.
ولی به هرحال قبول کنید که در جامعه ما نسبت به این دسته سرمایهداران ذهنیت منفی وجود دارد. شاید طبقه سرمایهدار قادر نیست مسائل خودش را برای جامعه توضیح دهد؟
این ذهنیت منفی طبیعی است، چرا که این فاصله طبقاتی و بحران اقتصادی که در جامعه حاکم است. فشار زیادی را برای مردم بویژه مردم روستایی ما در کشور ایجاد کرده است. فشارها و تحریمهای غلط اقتصادی هم باعث تورم شده است. در این شرایط عدهای مانند بنده که با کار و تلاش ملک خریدهام و بر اثر تورمی که در آن نقشی نداشتهام، ملک شخصی من دو هزار برابر افزایش قیمت داشته، چه گناهی کردهام؟ این یعنی دزدی؟!
ولی ملک خریدن و فروختن کاری است که خیلیها انجام دادند، اما سرمایهدار نشدند؟
بله. اما من زمانی زمین خریدم که زمین در تهران ارزان بود. در سال ۱۳۸۰ زمین بزرگی به متراژ ۲۰۰ هکتار را دو میلیارد تومان خریداری کردم که اکنون قیمت آن نجومی شده است، اگر لطف خدا منو مدد کرده و یا اگر دشمنان فعالیتی کردهاند که نرخ تورم در ایران این چنین افسار گسیخته افزایش یافته است، گناه من چیست؟! که تلاش کردم و ساخت و ساز کردم و ملک خریدم و از همین محل، کارخانه را به کارخانه اضافه کردهام و ۹ هزار شغل مستقیم ایجاد کرده و خمس و بیمه و مالیات میدهم؟ چهکار دیگری باید میکردم؟! حتی یک ریال بدهی مالیاتی ندارم. از وزارت دارایی استعلام کرده و مشاهده کردهاند که یکی از خوش حسابترین مودیان مالیاتی محسوب میشوم.
خیلیها معتقدند که تولیدکننده ایرانی باید مستقل از حمایت دولت کار کند و رشد کند. در این شرایط که دولت خودش درگیر انواع مشکلات است، شما چه انتظاری میتوانید از دولت داشته باشید؟
ای کاش دولتمردان ما چوب لای چرخ تولیدکننده و صنعتگر نگذارند؛ حمایت پیشکش. سختی تولید همیشه هست ما هم پذیرفتهایم، اما توی شرایط سخت اگر مسئولان دولتی با تولیدکننده و جامعه مدارا کند مسلما تحمل این شرایط راحت خواهد بود. اما متاسفانه من به جرات میتوانم بگویم با این مسئولانی که ما داریم اصلا نیازی به کارشکنی ترامپ و جنگ و تحریم نیست، ستون پنجم ترامپ در اقتصاد ما فعال است. کار کردهایم که مسئله معیشت و اشتغال جوانان ما به اولویت چندم تبدیل شده است. یکی هم که با تحمل همه سختیها دارد کار میکند به جای اینکه حمایت شود هر روز کتکش میزنیم و چوب لای چرخش میگذاریم و استرس بهش وارد میکنیم!
پس منتقد دولت هم هستید؟!
نه فقط دولت. مقصود من همه تصمیماتی است که روی موقعیت تولیدکننده و صنعتگر تاثیرگذار است. به عنوان مثال در کشور ما تصمیماتی در قضیه انرژی هستهای و برجام گرفته شد که پیامدهای آن مستقیما روی اقتصاد و تولید و کسب و کار صاحبان صنایع تاثیر گذاشت. طبیعی است که توی شرایط تحریم ایجاد شده تولیدکنندهای که تعهدات مالی ایجاد کرده نمیتواند ادای دین کند. در برنامه برجام هم طوری عمل شد که نه شریک تجاری آمد و نه سیستم بانکی هماهنگ شد. خوب اینها همه شوک است به صنعتگر. حالا شما کاری کردید که کارخانهدار زیر فشار و تحریم له شده و تعهدات مالیاش عقب افتاده آیا باید توی این شرایط کارخانهدار را زیر فشار بگذارید!
به هر حال در همه دنیا هم کارفرمایان نظرات یا انتقاداتی دارند و سعی میکنند به طرق مختلف نظیر استفاده از رسانهها و یا شرکت در همایشها و یا ورود به پارلمان خواسته خودشان را به یک سیاست اقتصادی تبدیل کنند و یا حداقل روی سیاستهای صنعتی تاثیر بگذارند. شما تا حالا سعی کردهاید از این ابزارها کمک بگیرید؟
متاسفانه تولیدکننده واقعی در کشور ما نمیتواند نظر یا انتقاد خود را منعکس کند. هماکنون تلویزیون محل برگزاری مناظرات اقتصادی کارشناسان دولتی و یا دانشگاهی در خصوص تولید و صنعت است. هیچوقت نشده که یک صنعتگر را بیاورند در این مناظرات تا مقابل آنها اظهار نظر کند. در همایشها بعضا افرادی شرکت دارند که حداقل برای خود ما ناشناخته است. در همایشها نیز تا حالا شرکت نکردهام. در وهله اول خودم علاقهای به شرکت نداشتم و در وهله بعد دعوت نیز نشدهام. یعنی تاکنون پیش نیامده که از من در هیچ یک از همایشهای صنعتی و تولیدی با وجود فعالیت در ۱۴ استان کشور دعوتی انجام داده باشند! فقط برخی نهادها من را دعوت کرده و مشورت دادهام. البته در زمان امیرعبدالله پادشاه عربستان جلسهای در هتل هیلتون جده برگزار شده بود که من به دعوت سعودیها در آنجا حضور پیدا کردم. در این شرایط امکان ایجاد ارتباط با مردم از طریق رسانهها هم فراهم نیست. در شرایط بحرانی کنونی فکر میکنید چه تعداد از مردم ما در روستاها و شهرها، مجله و روزنامه اقتصادی مطالعه میکنند؟ ناگفته نماند که در حال حاضر یک بخش عمده از تولیدکنندگان درگیر حل مشکلاتی هستند که بتوانند خود را حفظ کند.
از طریق نهادهای رسمی مثل مجلس چی؟ فکر نمیکنید که کارفرمایان ما باید یک مقدار در تدوین سیاستهای اقتصادی نقش جدیتری داشته باشند؟
ضمن عرض ارادت و احترام به تمام نمایندگان محترم مجلس، باید بگویم که مجلس ما مجلس متخصصان نیست. برید آمار در بیارید تا ببینید چه تعداد متخصص در حوزه صنعت و یا هنرمند و پزشک و یا حتی کارگر در مجلس داریم! وقتی یک صنعتگر در نهاد قانونگذاری حضور ندارد آنوقت چه کسی دلش به حال من تولیدکننده میسوزد؟!
چرا تولیدکننده ایرانی وارد مجلس قانونگذاری نمیشود؟
این را شما منعکس کنید تا آنها جواب بدهند که چرا پنج تا تولیدکننده بزرگ را نمیآورند بگذارند توی مجلس که از تولید و صنعت دفاع کنند!
گذاشتنی که نیست! تولیدکننده اگر متقاضی است که وارد مجلس شود باید از طریق همین مکانیزم شناخته شده مثل انتخابات و احزاب و تشکلها وارد رقابتهای انتخاباتی شود؟
به خاطر اینکه تولیدکننده واقعا درگیر مشکلات خودش است. اما انتظار کلی از مسئولان این است که مسائل عرصه صنعت را از طریق متخصصان خودش حل کنند و علم و تجربه در کنار هم قرار بگیرد. متاسفانه در حوزه بانکداری هم الان مدیرانی داریم که رفیق و فامیل همین مسئولان هستند و آشنایی با مسائل بانکی و مالی حوزه صنعت ندارند. در حوزه اقتصاد افراد با تجربه و متخصص کم نداریم که میتوانند بسیار گرهگشا باشند. چرا از اینها استفاده نمیکنند؟!
سوالی که در خلال این گفتگو به ذهنمان رسید، اینکه بهرغم این همه مشکلاتی که توصیف کردید و زیانهایی که طبیعتا متوجه این حرفه است. چرا هنوز در بخش تولید ماندهاید؟ آیا کارخانهداری تبدیل به عادت شده یا انگیزههای دیگری دخیل است؟
اهل دروغ گفتن نیستم. از اینرو باید بگویم در حال حاضر بنده فقط به لحاظ مسائل اعتقادی و شوق کارآفرینی و لذتی که از سفرهدار کردن مردم میبرم، دارم به کارم ادامه میدهم. به جز ورزش که برای من هم هیجان و هم تفریح است هیچ تفریح و استراحت دیگری ندارم. مسافرت هم نمیروم خودم را هم نمیتوانم ببینم. چند سالی است که حتی به کارخانههای خودم در استانها هم نرسیدم سر بزنم. به جرات میتوانم بگویم خواب و خوراک و استراحت کارگران من از خود من بیشتر است. از صبح که از خواب بیدار میشوم تا شب هم درگیر تامین مواد اولیه کارخانجات، نقدینگی و تامین حقوق کارگر و کارمندان هستم. بالانس کردن اینها واقعا سخت است. اما متاسفانه در کشور ما به جای حمایت از تولیدکننده به دنبال تخریب و زدن او هستند.
این زدن و تخریب حتما مصادیق زیادی دارد، اما تا آنجا که ما میدانیم خود شما مدتی بازداشت شدید. درباره علت بازداشت قصد نداریم صحبت کنیم. فقط مایلیم بدانیم ۱۴ تا کارخانه و واحد تولیدی در غیاب شما چگونه اداره میشد؟
اگر چه در دوران بازداشت یک روز حقوق کارگران و کارمندان من عقب نیفتاد، اما شما در کجای دنیا سراغ دارید که در بحران اقتصادی بیایند کارخانهدار را بازداشت کنند؟! آیا وقتی که در سال ۲۰۰۶ بسیاری از کشورها مثل آمریکا و اروپا و شرق آسیا درگیر بحران اقتصادی شدند، آمدند با تولیدکننده غرق در مشکلات متاثر از بحران اقتصادی چنین برخوردی کردند؟ اینجا به جای اینکه اگر تولیدکننده از روی ریل خارج میشود بیاییم دستش را بگیریم و بیاوریم روی ریل به دنبال برخورد هستیم. در حالیکه اگر از بخش خصوصی ما که بخش عمدهای از آنها ثروتمندند، حمایت شود اینها میتوانند توی همین شرایط سخت تحریم به اداره کشور کمک کنند و گرهگشا باشند. اما میترسند، چون امنیت سرمایهگذاری وجود ندارد. چندتا مثل ما سراغ دارید که دل را زدند به دریا و دارند کار میکنند و فحش میشنوند و زندان میروند! نهایت جرمی که به آنها میبندند اینکه آنها بدهکار معوقه بانکی هستند!
اتهام خود شما هم ظاهرا بدهی معوقه به بانک بود. درست است؟ همین بود؟
بله، ولی مگر بدهی معوقه بانکی حتی در همین سیستم بانکی کشور و یا در سیستم قضا و حقوق همین کشور جرم است؟! مسلما جرم نیست. مگر اینکه فردی با فساد و رانتخواری پولی گرفته باشد و یا وثیقه نگذاشته باشد که البته ندادن وثیقه هم جرم نیست. در مجموع مجرم کسی است که با تخلفاتی تسهیلات گرفته باشد و یا اینکه اعتباراتی را از بخش تولید بگیرد و در زمین و مسکن هزینه کند. در حالیکه من عکس این را عمل کردهام و سرمایه را از بخش زمین آوردهام به بخش تولید.
یک اصطلاحی این روزها در خصوص برخی صاحبان سرمایه به کار برده میشود تحت عنوان «سرمایهدار رانتی» که لابد شنیدهاید؟ بعضا در خصوص خود شما هم به کار میبرند. چه حسی دارید وقتی چنین عبارتی را میشنوید؟
چون دروغ است و تهمت است توجهی نمیکنم. یک جمله الهی داریم که در سخنان مرحوم امام (س) هم خیلی به کار میرفت اینکه «عالم محضر خداست». بالاخره قیامتی در کار است. اگر مسلمان و معتقد هستیم باید بدانیم که ممکن است ما ۷۰ و یا ۸۰ سال عمر طبیعی بکنیم ولی همه چیز در آن دنیا مشخص خواهد شد و سره از ناسره تشخیص داده خواهد شد. آنجاست که مشخص میشود چه کسی دزد و رانتخوار و اختلاسگر بود و چه کسی سالم و زحمتکش و خدمتگذار. این بخش اخروی است، اما در این دنیا هم باید بدانیم که عذاب و بهشت و جهنمی در کار است. کسی که دارد کار میکند، زحمت میکشد، مالیات و خمس میدهد و خدمات هم به مردمش برای شاد کردن آنها میدهد این فرد در دنیا تحقیر نمیشود، چون عزت و ذلت دست خداست.
پس اتهام سرمایهداری رانتی را قویاً تکذیب میکنید؟
نه تنها تکذیب میکنم. بلکه در همینجا اعلام میکنم که هر کس یک مورد رانتخواری از حسین هدایتی پیدا کرد حاضرم به عنوان جایزه آخرین مدل یک بنز اس ۵۰۰ را تقدیم او کنم!
بنز اس ۵۰۰ الان چقدر میارزد؟!
حدود چهار و نیم میلیارد تومان. بخدا میدم! مرد نیستم که ندم! فقط یک دانه رانتخواری پیدا کنند!
تاکی وقت دارند؟!
سالهاست دارم این حرف را میزنم. تا هر وقت توانستند پیدا کنند که مثلا من از بنیادها، و یا مثلا کمیته امداد و یا هر جایی یک متر زمین گرفته باشم و یا یک نامهای از یک نماینده و وزیری گرفته باشم و یا شراکتی با آنها کرده باشم و یا با یک سازمان و نهاد شبهه دولتی شراکت کرده باشم. اگر تونستند یا یک مورد بیارند که من ارز مرجح و یا مبادلاتی گرفته باشم.
چرا؟ مگر به ارز نیاز ندارید؟ یعنی اصلا کار بازرگانی نمیکنید؟
خیر به خاطر ترس از همین تهمتها از سال ۸۶ به بعد اصلا کار بازرگانی نکردهام. البته کار صادراتی کردهام ولی در حوزه واردات که نیاز به ارز مرجع باشد فعالیتی نداشتهام. متاسفانه همین کسانی که درگیر اتهامزنی به دیگران هستند خودشان بیش از همه درگیر رانت و فساد هستند.
به عنوان صحبت پایانی مطلبی هست که بفرمایید؟
خیر. فقط باید این ذهنیت اصلاح شود که پولداری و کارخانهداری در این کشور جرم نیست. در زمان انقلاب و جنگ هم برخی از همین بازاریان و کارخانهداران نقش مثبت ایفا کردند. فراموش نکنیم که حتی همان سرمایهداران قبل از انقلاب هم بعضا در زمان جنگ کمکهایی کردند. این روزها همه چیز قاطی شده در حالیکه باید بدانیم هر سرمایهداری رانتخوار نیست، دزد نیست، فاسد نیست؟! مسئولین ما به جای این حرفها باید به دنبال ارائه تعریفی مشترک از منافع ملی باشند. توصیه آخر من هم به مسئولان کشور این است که در این شرایط سخت تحریم که پیشرو داریم با مردم و کارآفرینان مهربانتر باشند!