از مهمترین ویژگیهای شعر انقلابی پیوند زندگانی اهلبیت(ع) به وقایع روز و یا به تعبیری پیوند دینیات با سیاست است. ما این ویژگی را در دورانهای مختلف تاریخ اسلام در شعرایی همچون دعبل ملاحظه میکنیم. او از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است. دعبل در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث میشد تا همواره در حال گریز و سفر باشد و سرانجام طعنهایش بر خلفای عباسی باعث شد به مقام شهادت نائل شود. قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر(ص) و ستمهایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا(ع) خواند و مورد تشویق حضرت قرار گرفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران بنابراین شعرای آیینی تا زمانی که به این عرصه ورود نداشته باشند، رسالت خویش را هیچ گاه به درستی انجام ندادهاند؛ زیرا عدم پیوند شعر آیینی به مسائل اساسی روز سیاسی همان است که دشمنان هزینههای زیادی بابتش پرداخت کردهاند؛ در واقع شعر آیینی بدون پیوند سیاسی همان پروسه سکولاریزه کردن مسائل دینی است. این همان موضوعی است که رهبر معظم انقلاب چند سال گذشته بر آن تأکید داشتند.
ایشان طی جلسهای که با اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام داشتند، با تأکید بر اینکه ما در هیئتها به شعرا و سخنرانان خودمان گفتیم که باید به دغدغههای نظام اسلامی که دغدغهی مردم هم هست پرداخته شود و از این جلسات باید برای بصیرت افزایی استفاده شود، افزودند: «هیئتها نمی توانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه مند به امام حسین است، یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است. این که آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است.»
شب گذشته حاج حسین سازور به مناسبت شب هشتم ماه محرم اشعاری سرود که حقیقتاً میتوان گفت پیوندی عمیق بین ماجرای عاشورای حسینی با مسائل روز ایجاد کرد؛ نگاه به فتنهافکنی دشمنان در جریان اربعین حسینی، نابودی اسرائیل، پدیده آقازادهگی، اشرافیت، تجاوز به بیتالمال، مسأله مذاکره با غرب و آمریکا و ... از مضامین موجود در این شعر است.
در ادامه متن و صوت آن را میبینید.
ای قلم شعری به کام دل بگو
چند بیتی از مقام دل بگو
خانه دل جز برای دوست نیست
جایگاه هرکه غیر از اوست نیست
موج را بیهوده بر ساحل مبند
از عدم بگذر به دنیا دل مبند
سینهات را مخزن الاسرار کن
در دل خود با خدا دیدار کن
باید از دل معبری را وا کنیم
کربلای خویش را پیدا کنیم
چاوشی پر سوز میخواند مرا
کربلا هر روز میخواند مرا
در روایات است خاکش در دل است
مقصد ما نیست او سر منزل است
کربلا جغرافیای یادهاست
معبد تاریخیِ فریادهاست
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
بین دلها سرزمینش را ببین
ماجرای اربعینش را ببین
گر به سیل انفُس و افاق باش
اربعینی همره عشاق باش
در عراقش خوارها گل میشود
شعر در سبکش تغزل میشود
اربعین آیینه دیدارهاست
اربعین رؤیای موکبدارهاست
گشته موکبهاش سنگرهای مان
با عراقیها برادرهای مان
هست بین ما و آنها رازها
ننگ بر این اختلافاندازها
کربلا شهری رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
صبح را تا مرز شب آوردهای
کربلا را تا حلب آوردهای
میکشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا یعنی سراپا سوختن
دین به چندین کیسه زر نفروختن
جز اطاعت از ولی الله نیست
گندم ری را به آنجا راه نیست
باید از عشقش دلی پر داشتن
از اماننامه تنفر داشتن
ترس را راهی در آن هنگامه نیست
کربلا درس تفاهمنامه نیست
کربلایی از خدا شرمنده نیست
بطنش از مال حرام آکنده نیست
قاتلی که در دل گودال بود
پیش از اینها دزد بیتالمال بود
آخر غارتگران این میشود
دزد بیتالمال بی دین میشود
زینب کبرا سر بازارها
شد اسیر مال مردمخوارها
کربلا در خون خود غلتیدن است
بی امان با مفسدان جنگیدن است
جنگ حتماً موشک و خمپاره نیست
خانههای مردم آواره نیست
کار او تغییر باورهای ماست
جنگ گاهی پشت سنگرهای ماست
گاه بین کیسههای گندم است
چنگ گاهی در معاش مردم است
کربلا شهری در کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
روزهای ماتم مردم رسید
چشم باز کردهام شب هشتم رسید
از علی اکبر بگویم؛ یا حسین
دلبری محو رخ دلدادهای
وه چه آقایی چه آقازادهای
حرف جانبازی شود اماده اوست
ای برادر بنگر آقازاده اوست
ارباً اربا در ره دین است این
رسم آقازادگی این است این
عده ای لفظ زمعنا خالیاند
بس که آقا زاده پوشالیاند
ای دل امشب بیشتر بی تاب باش
محو آقازاده ارباب باش
او بهآقازادگیاش برد کرد
گردن اشرافیت را خورد کرد
دشمنش را آنچنان تحریم کرد
که عدو از جنگ با او بیم کرد
عزم میدان کرد آقا نه نگفت
هستیاش می رفت اما نه نگفت
چند گامی پیش بابا راه رفت
از حرم ممسوس ذاتالله رفت
داغ او صبر از مقاتل میبرد
از حرم یک کاروان دل میبرد
در بیابان گوهری نایاب خواست
ساحلی آمد ز دریا آب خواست
پله پله عرش را طی میکند
مرکب پرواز را هی میکند
در دل میدان پیامبر آمده
یا جوانیهای حیدر آمده
در میان معرکه میتاخت او
کربلای خویش را میساخت او
چشم در چشم خدا تکبیر زد
زیر شمشیر غمش شمشیر زد
اما از رکاب حق نگین افتاد
وای زاده لیلا زمین افتاد
موج خون در تارک افلاک ریخت
تکه تکه آسمان بر خاک ریخت
داغ لیلا را نمیفهمیم ما
اربا اربا را نمیفهمیم ما