مطللب امروز ورزشی نیست بلکه بهانهای است برای پرداختن به یک رویداد اجتماعی ناهنجار.
به گزارش خبر ورزشی خبر این بود که یک دختربچه بیگناه ۵ ساله قربانی یک بدهی مالی شده است. پدر این دختربچه مبلغی را به یکی از طلبکاران بدهکار بود و آن طلبکار سنگدل این بچه را گروگان میگیرد تا بلکه از پدرش پول بگیرد. وقتی موعد پرداخت طلب میرسد و پدر دختربچه نمیتواند پول را بپردازد کار به شکنجه میکشد و طلبکار یا طلبکاران سنگدل در نهایت آن دختر مظلوم و بیگناه را میکشند!
بله، به همین سادگی یک دختربچه به خاطر چرک کف دست کشته میشود و کک کسی هم نمیگزد! سؤال مهم این است که واقعاً گناه آن دختربچه بیزبان چه بود و سؤال مهمتر اینکه چطور یک انسان (!) دلش میآید دختربچه بیگناهی را به جرمی که نکرده، بکشد؟! واقعاً اینها انسان هستند؟ این افراد قلب و وجدان دارند؟ نکته تأسفبار اینجاست که از این دست اخبار آنقدر زیاد شده که دیگر کسی از خواندن یا شنیدنش تعجب نمیکند و انگار همه وجدانها با هم به خواب رفتهاند تا بلکه از این دست اتفاقات تکرار شود!
فقط یک لحظه خودتان را جای پدر و مادر آن دختربچه بگذارید تا ببینید در این روزهای سخت و جهنمی چه بر آنها میگذرد. آن پدر (که البته شاید مقصر هم بوده) پول نداشته تا طلب طلبکاران را بدهد و حالا جگرگوشهاش...
بله، به همین سادگی یک دختربچه به خاطر چرک کف دست کشته میشود و کک کسی هم نمیگزد! سؤال مهم این است که واقعاً گناه آن دختربچه بیزبان چه بود و سؤال مهمتر اینکه چطور یک انسان (!) دلش میآید دختربچه بیگناهی را به جرمی که نکرده، بکشد؟! واقعاً اینها انسان هستند؟ این افراد قلب و وجدان دارند؟ نکته تأسفبار اینجاست که از این دست اخبار آنقدر زیاد شده که دیگر کسی از خواندن یا شنیدنش تعجب نمیکند و انگار همه وجدانها با هم به خواب رفتهاند تا بلکه از این دست اتفاقات تکرار شود!
فقط یک لحظه خودتان را جای پدر و مادر آن دختربچه بگذارید تا ببینید در این روزهای سخت و جهنمی چه بر آنها میگذرد. آن پدر (که البته شاید مقصر هم بوده) پول نداشته تا طلب طلبکاران را بدهد و حالا جگرگوشهاش...