شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۲ آبان ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۲

سیاست در تعریف امام خمینی (ره)

در میان اندیشمندان اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهم‏الله جامع‏ترین تعریف از سیاست را ارایه داده است. ایشان سیاست را به سه بخش تقسیم کرده است:1ـ سیاست شیطانی 2ـ سیاست مادی 3ـ سیاست اسلامی
کد خبر : ۴۳۴۷۴
به گزارش صراط به نقل از فارس؛ رابطه‏‌ی سیاست با دیانت یکی از مباحث مهمّی است که از دیرباز، ذهن اندیشمندان دینی و غیر دینی را به خود معطوف کرده است. اینک پیش از پرداختن به اصل موضوع، به معنای لغوی و اصطلاحی دین و سیاست می‏پردازیم.

معنای لغوی سیاست
 
 ریشه‏ی واژه‏ی سیاست، عربی است. ابن‏منظور این واژه را به تدبیر و اصلاح امور معنی کرده است:
السیاسة القیام علی الشی بما یصلحه... و کان بنو اسرائیل یسُوسُهُم انبیائهم ای تتولی امورهم کما یفعل الامراء و الولاة بالرعیة...1
سیاست پرداختن به کاری برای اصلاح آن است... پیامبران بنی اسرائیل سیاست می‏ورزیدند ؛ بدان معنا که امور مردم را عهده‏دارمی‏شدند و مانند امیران و والیان به کار رعیت رسیدگی می‏کردند.
برخی واژه‏شناسان دیگر، آن را این‏گونه معنی کرده‏اند:
ساس الوالی و السلطان رعیتها: تولّی امرها و دبّرها و احسن النظر الیها.
سلطان و والی، رعیت خود را سیاست کرد؛ یعنی عهده‏دار کارهای آنان شد و به خوبی امورشان را زیر نظر گرفت.2
هم‏چنین گفته‏اند:
السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق فی الآجل و العاجل.3
سیاست آن است که کسی مردم را به سعادت دنیا و آخرت، ارشاد و هدایت کند.
و باز افزوده‏اند:
سیاسة المدینة: تدبیر المعاش مع العموم علی سنن العدل و الاستقامة.
تدبیر و اداره‏ی همه جانبه‏ی زندگی مردم بر اساس عدل و راستی را سیاست می‏نامند.4
از مجموع گفته‏های واژه شناسان در می‏یابیم که سائس تنها به امور معیشتی و دنیوی مردم نظارت و دخالت ندارد، بلکه ولایت و سرپرستی مسایل معنوی و اخروی را نیز عهده دار است.

معنای اصطلاحی سیاست
 
مفهوم سیاست، به دلیل گستردگی قلمرو و موضوع و نیز پیوند با مسایل اجتماعی، مفهوم پیچیده و مشکلی است از این رو به سختی می‏توان تعریف جامع و کاملی از آن ارایه داد. برخی فلاسفه، تقسیم‏بندی و اصطلاحات گوناگونی برای سیاست، یاد کرده‏اند نظیر: سیاست اصحاب5 اصطلاح فلسفی)، سیاست ذاتی6 (اصطلاح اجتماعی)، سیاست عامی7 (اجتماعی)، سیاست فاضله8 (اجتماعی)، سیاست ملوکی9 (اجتماعی)، سیاست ناقصه10 (اجتماعی)، سیاست نبویّه11 (اجتماعی) و سیاست نفسانیه.12
در این گفتار، مقصود از سیاست، سیاست عامی، فاضله و ملوکی است که مراد از این سه، اداره و سرپرستی زندگی مردم و جامعه است.
غزّالی، انسان را حیوانی اجتماعی و سیاسی می‏شناسد و سیاست را این‏گونه تعریف می‏کند:
علمی است که زندگی با مسالمت و سودآور را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی به آدمی می‏آموزد.13
واژه نامه‏ی آکادمی فرانسه می‏نویسد:
سیاست علمی است که همه‏ی اشکال روابط قدرت را در زمان‏ها و مکان‏های گوناگون بررسی می‏کندو جهت و چگونگی اِعمال این قدرت را می‏نمایاند.14
مارکس نیز می‏گوید:
مفهوم سیاست بی‏اندازه وسیع و شامل هرگونه رهبری مستقل در عمل است... ولی ما ازمنطق سیاست، رهبری و مدیریت سیاسی جامعه و دولت را در نظر داریم.15
استاد علامه محمدتقی جعفری رحمهم‏الله، سیاست را چنین تعریف کرده است:
مدیریت و توجیه انسان‏ها با نظر به واقعیت‏های «انسان آن‏چنان که هست» و «انسان آن چنان‏که باید باشد»، از دیدگاه هدف‏های عالی مادی و معنوی، سیاست نامیده می‏شود.16
و باز در تعریف دیگری فرموده است.
سیاست به معنای حقیقی آن عبارت است از: مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان‏ها در مسیر حیات معقول.17
و بعضی، تعریف دیگری از سیاست ارایه داده و آن را هرگونه تدبیر و تلاش و فعالیت و تعمیق و تفکر و اقدام فردی و جمعی برای کسب قدرت و به عهده گرفتن اداره‏ی امور کشور دانسته‏اند، به‏گونه‏ای که جامعه و افراد آن در مسیر آمال و خواسته‏های خویش قرار بگیرند.18
در میان اندیشمندان اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهم‏الله جامع‏ترین تعریف از سیاست را ارایه داده است. ایشان سیاست را به سه بخش تقسیم کرده است:

1ـ سیاست شیطانی

در توضیح آن به نقل از یک مقام دولتی رژیم پهلوی که گفته بود: «سیاست عبارت از بدذاتی، دروغ‏گویی و... خلاصه پدر سوختگی است و این را بگذارید برای ما»! می‏فرماید:
راست هم می‏گفت، اگر سیاست عبارت از این‏ها است مخصوص آن‏ها می‏باشد. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست می‏باشند، ائمه‏ی هدی علیهم‏السلام که ساسه‏العباد هستند، غیر این معنایی است که او می‏گفت.19

2ـ سیاست مادی

ایشان در تبیین آن می‏فرماید:
اگر فرض کنیم یک فردی پیدا شود که سیاست صحیح (مادّی) اجرا بکند، نه به آن معنای شیطانی فاسدش... سیاست (او) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بُعد هدایت می‏کند و راه می‏برد و آن بُعد حیوانی است، بُعد اجتماعی مادّی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است.

3ـ سیاست اسلامی
 
 امام خمینی در این باره می‏فرماید:
سیاست به معنای این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبّی اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله؛ با لفظ سیاست ثابت شده است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می‏شود و ما در نماز می‏گوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» و از خدا می‏خواهیم که ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از این جا شروع می‏شود و به آخرت ختم می‏شود و الی اللّه‏ است. این سیاست مختص به انبیا و اولیا است... انبیا شغل‏شان سیاست است و دیانت همان سیاستی است که مردم را از این جا حرکت می‏دهد و به همه چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است، هدایت می‏کند.20
 
معنای لغوی دین
 
راغب در مفردات، دین را این‏گونه معنی کرده است:
الدین یقال للطاعة و الجزاء و استعیر للشریعة و الدین کالملة لکنّه یقال اعتبارا بالطاعة و الانقیاد للشریعة.
دین به معنای طاعت و جزا بوده و از باب استعاره، در معنای شریعت به کار برده شده است.

معنای اصطلاحی دین
 
 دانشمندان اسلامی، تعریف‏های گوناگونی برای دین بیان کرده‏اند که برخی از آن‏ها را یادآور می‏شویم.
علامه طباطبایی چندبار در تفسیر المیزان، دین را تعریف کرده است:

الف ـ سنت حاکم بر جامعه
 
 انّ الدین فی عرف القرآن هو السنة الاجتماعیة الدائرة فی المجتمع.21
دین در عرف قرآن، به سنت و روش اجتماعی که در جامعه حکم‏فرماست، گفته می‏شود.

ب ـ روش رستگاری
 
 لیس الدین الاّ سنّة الحیاة و السبیل التی یجب علی الانسان ان یسلکها حتی یسعد فی حیاته.22
دین چیزی نیست جز روش زندگی و راهی که اگر کسی آن را بپیماید، سعادت‏مند می‏شود.

ج ـ فراهم آورنده‏ی صلاح دنیوی و اخروی
 
حدّالدین و معرفه، انه نحو سلوک فی الحیاة الدنیا یتضمّن صلاح الدنیا بما یوافق الکمال الاخروی و الحیاة الدائمة الحقیقیه عنداللّه‏ سبحانه.23
دین نوعی زندگی در دنیاست که صلاح دنیا را همراه با کمال اخروی و زندگی جاویدان نزد خداوند، تضمین می‏کند.
برخی دیگر، دین را این‏چنین تعریف کرده‏اند:
مجموعه‏ی اعتقادات و مقررات متناسب با آن‏چه در مسیر زندگی مورد عمل و اجرا قرار می‏گیرد، دین نامیده می‏شود.24
یکی دیگر از اندیشمندان معاصر در این‏باره می‏گوید:
دین به مجموعه‏ای از عقاید و اخلاقیات و احکام و قوانین فردی و اجتماعی، اطلاق می‏شود.25
 
اهداف دین26

برخی بر این باورند که بهترین راه برای یافتن معنی و تعریف صحیح دین، آن است که هدف‏های اصلی آن را بررسی کنیم؛ زیرا همیشه هدف‏ها، عنصر اصلی تعریف‏ها را تشکیل می‏دهند. در قرآن کریم و سنت، چندین هدف برای دین بیان شده است که در واقع، هر کدام، یکی از جنبه‏های مذهب و تعریف آن را بیان می‏کند. برای نمونه:
1ـ قرآن در یک جا، هدف از بعثت پیام‏آوران دین را اقامه‏ی قسط و عدل از سوی مردم در پرتو رهنمودهای پیامبران معرفی می‏کند:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... .27
پیامبران را فرستادیم با روشن‏گرها و کتاب و معیار را همراه آنان فرود آوردیم تا مردم را به برپا داشتن قسط و عدل وادارند.
2ـ مسأله‏ی دیگر «تعلیم و تربیت» و رشد اخلاقی و فکری آدمی است:
هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.28
او کسی است که در میان آدم‏ها، رسولی از خودشان فرستاد تا آیاتش را برایشان بخواند، آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت بدان‏ها بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
3ـ در جای دیگر، «آزادی انسان‏ها از زنجیرهای اسارت» را به عنوان یکی از اهداف پیامبران معرفی می‏کند:
و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم.29
زنجیرها و بندهایی را که داشتند، از آنان برمی‏گیرد.
4ـ در مورد دیگر، همه‏ی هدف‏های سه گانه را در یک کلمه، خلاصه و به عنوان «حیات انسانی» از آن یاد می‏کند و از همه می‏خواهد به ندای پیامبر پاسخ دهند:
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه‏ و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم.30
ای کسانی که ایمان آورده‏اید! هنگامی که خداوند و فرستاده‏اش، شما را به چیزی فرا می‏خوانند که زنده می‏سازد، بپذیرید.
حضرت امام خمینی رحمهم‏الله در کتاب البیع هنگام تعریف اسلام و دین، به هدف آن چنین اشاره می‏کند:
الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شأن من شؤونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیه لاجرائها و بسط العدالة.31اسلام چیزی نیست جز حکومت با همه‏ی شؤون و لوازم آن. احکام فرعیه بخشی از شؤون این حکومت و قوانین آن است و اصلاً انگیزه‏ی اصلی حکومت، گسترش عدالت است. احکام، ابزاری برای به جریان افتادن حکومت و گسترش عدالت است.
از مجموع آن‏چه در تعریف معنای لغوی دین و تبیین اهداف آن بیان شد، چنین نتیجه‏گیری می‏شود که دین، مجموعه‏ای از قوانین و دستورهای الهی برای اداره‏ی زندگی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را فراهم می‏آورد.

_________________________________________________________________________________پی نوشت :
1ـ لسان العرب، ابن منظور، ج 6، ص 108.
2ـ اقرب الموارد.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ روش تقویت بدن و پیش‏گیری از برهم خوردن تعادل آن است. رساله‏ی اخوان، ج 4، ص 297. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجّادی
6ـ سیاست هر انسانی است نسبت به خود. در حقیقت، تهذیب اخلاق و شناختن اخلاق و اقوال خود برای رفع نقایص نفسانی است. رساله‏ی اخوان، ج 7، ص 209.
7ـ تدبیر خاصی است که امیران در ریاست بر مردم به کار می‏برند. همان
8 یکی ازاقسام سیاست ملک، سیاست فاضله است که آن را امامت خوانند و غرض از آن، تکمیل خلق بود. اخلاق ناصری، ص 257
9ـ و آن، معرفت حفظ قوانین و روشْ ملت‏ها و احیای سنت‏های خوب و انفاذ احکام بود. رساله‏ی اخوان، ج 7، ص 208.
10ـ از فروع سیاست مدنیه است و یکی از اقسام سیاست ملک است که آن را تغلب خوانند و غرض از آن، استعباد خلق بود و لازمه‏اش نیل شقاوت و مذمت است. اخلاق ناصری، ص 257.
11ـ عبارت از معرفت کیفیت وضع قوانین و سنن خوب و مداوای نفوس مریضه بود. رساله اخوان، ج 7، ص 208
12ـ سیاست تهذیب اخلاق و سلوک با اطرافیان و افرادتابع و دوستان است و انجام افعال خوب و کارهایی که به مصالح مردم باشد. رساله‏ی اخوان، ج 4، ص 298
13ـ مبانی و کلیات سیاست، سید جلال الدین مدنی، ص 281.
14ـ همان، ص 13.
15ـ همان.
16ـ حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری، ص 47.
17ـ همان.
18ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 1، ص 13.
19ـ رساله‏ی نوین، ج 4، صص 46 ـ 47.
20ـ ولایت فقیه، صص 192 ـ 193.
21ـ تفسیر المیزان، ج 10، ص 19.
22ـ همان، ج 2، ص 130، ذیل آیه‏ی 213 سوره‏ی بقره.
23ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص 215.
24ـ ایدئولوژی تطبیقی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه در راه حق، ج 1، ص 13.
25ـ همان، ج 16، ص 178، ذیل آیه‏ی 30 سوره‏ی روم.
26ـ برگرفته از: مجلّه‏ی نور علم، سال اول، ش 1، ص 54، مقاله‏ی «ناصر مکارم شیرازی».
27ـ حدید، 25.
28ـ جمعه، 2.
29ـ اعراف، 157.
30ـ انفال، 24.
31ـ البیع، امام خمینی رحمهم‏الله، ج 2، ص 472، برگرفته از: مقالات فارسی کنگره‏ی شیخ مفید، مقاله‏ی ش 71، ص 155.

منبع : کتاب "دین دریای سیاست"