به گزارش صراط به نقل از فارس؛ رابطهی سیاست با دیانت یکی از مباحث مهمّی است که از دیرباز، ذهن اندیشمندان دینی و غیر دینی را به خود معطوف کرده است. اینک پیش از پرداختن به اصل موضوع، به معنای لغوی و اصطلاحی دین و سیاست میپردازیم.
معنای لغوی سیاست
ریشهی واژهی سیاست، عربی است. ابنمنظور این واژه را به تدبیر و اصلاح امور معنی کرده است:
السیاسة القیام علی الشی بما یصلحه... و کان بنو اسرائیل یسُوسُهُم انبیائهم ای تتولی امورهم کما یفعل الامراء و الولاة بالرعیة...1
سیاست پرداختن به کاری برای اصلاح آن است... پیامبران بنی اسرائیل سیاست میورزیدند ؛ بدان معنا که امور مردم را عهدهدارمیشدند و مانند امیران و والیان به کار رعیت رسیدگی میکردند.
برخی واژهشناسان دیگر، آن را اینگونه معنی کردهاند:
ساس الوالی و السلطان رعیتها: تولّی امرها و دبّرها و احسن النظر الیها.
سلطان و والی، رعیت خود را سیاست کرد؛ یعنی عهدهدار کارهای آنان شد و به خوبی امورشان را زیر نظر گرفت.2
همچنین گفتهاند:
السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق فی الآجل و العاجل.3
سیاست آن است که کسی مردم را به سعادت دنیا و آخرت، ارشاد و هدایت کند.
و باز افزودهاند:
سیاسة المدینة: تدبیر المعاش مع العموم علی سنن العدل و الاستقامة.
تدبیر و ادارهی همه جانبهی زندگی مردم بر اساس عدل و راستی را سیاست مینامند.4
از مجموع گفتههای واژه شناسان در مییابیم که سائس تنها به امور معیشتی و دنیوی مردم نظارت و دخالت ندارد، بلکه ولایت و سرپرستی مسایل معنوی و اخروی را نیز عهده دار است.
معنای اصطلاحی سیاست
مفهوم سیاست، به دلیل گستردگی قلمرو و موضوع و نیز پیوند با مسایل اجتماعی، مفهوم پیچیده و مشکلی است از این رو به سختی میتوان تعریف جامع و کاملی از آن ارایه داد. برخی فلاسفه، تقسیمبندی و اصطلاحات گوناگونی برای سیاست، یاد کردهاند نظیر: سیاست اصحاب5 اصطلاح فلسفی)، سیاست ذاتی6 (اصطلاح اجتماعی)، سیاست عامی7 (اجتماعی)، سیاست فاضله8 (اجتماعی)، سیاست ملوکی9 (اجتماعی)، سیاست ناقصه10 (اجتماعی)، سیاست نبویّه11 (اجتماعی) و سیاست نفسانیه.12
در این گفتار، مقصود از سیاست، سیاست عامی، فاضله و ملوکی است که مراد از این سه، اداره و سرپرستی زندگی مردم و جامعه است.
غزّالی، انسان را حیوانی اجتماعی و سیاسی میشناسد و سیاست را اینگونه تعریف میکند:
علمی است که زندگی با مسالمت و سودآور را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی به آدمی میآموزد.13
واژه نامهی آکادمی فرانسه مینویسد:
سیاست علمی است که همهی اشکال روابط قدرت را در زمانها و مکانهای گوناگون بررسی میکندو جهت و چگونگی اِعمال این قدرت را مینمایاند.14
مارکس نیز میگوید:
مفهوم سیاست بیاندازه وسیع و شامل هرگونه رهبری مستقل در عمل است... ولی ما ازمنطق سیاست، رهبری و مدیریت سیاسی جامعه و دولت را در نظر داریم.15
استاد علامه محمدتقی جعفری رحمهمالله، سیاست را چنین تعریف کرده است:
مدیریت و توجیه انسانها با نظر به واقعیتهای «انسان آنچنان که هست» و «انسان آن چنانکه باید باشد»، از دیدگاه هدفهای عالی مادی و معنوی، سیاست نامیده میشود.16
و باز در تعریف دیگری فرموده است.
سیاست به معنای حقیقی آن عبارت است از: مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیر حیات معقول.17
و بعضی، تعریف دیگری از سیاست ارایه داده و آن را هرگونه تدبیر و تلاش و فعالیت و تعمیق و تفکر و اقدام فردی و جمعی برای کسب قدرت و به عهده گرفتن ادارهی امور کشور دانستهاند، بهگونهای که جامعه و افراد آن در مسیر آمال و خواستههای خویش قرار بگیرند.18
در میان اندیشمندان اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهمالله جامعترین تعریف از سیاست را ارایه داده است. ایشان سیاست را به سه بخش تقسیم کرده است:
1ـ سیاست شیطانی
در توضیح آن به نقل از یک مقام دولتی رژیم پهلوی که گفته بود: «سیاست عبارت از بدذاتی، دروغگویی و... خلاصه پدر سوختگی است و این را بگذارید برای ما»! میفرماید:
راست هم میگفت، اگر سیاست عبارت از اینها است مخصوص آنها میباشد. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست میباشند، ائمهی هدی علیهمالسلام که ساسهالعباد هستند، غیر این معنایی است که او میگفت.19
2ـ سیاست مادی
ایشان در تبیین آن میفرماید:
اگر فرض کنیم یک فردی پیدا شود که سیاست صحیح (مادّی) اجرا بکند، نه به آن معنای شیطانی فاسدش... سیاست (او) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بُعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بُعد حیوانی است، بُعد اجتماعی مادّی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است.
3ـ سیاست اسلامی
امام خمینی در این باره میفرماید:
سیاست به معنای این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبّی اکرم صلیاللهعلیهوآله؛ با لفظ سیاست ثابت شده است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته میشود و ما در نماز میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» و از خدا میخواهیم که ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از این جا شروع میشود و به آخرت ختم میشود و الی اللّه است. این سیاست مختص به انبیا و اولیا است... انبیا شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستی است که مردم را از این جا حرکت میدهد و به همه چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است، هدایت میکند.20
معنای لغوی دین
راغب در مفردات، دین را اینگونه معنی کرده است:
الدین یقال للطاعة و الجزاء و استعیر للشریعة و الدین کالملة لکنّه یقال اعتبارا بالطاعة و الانقیاد للشریعة.
دین به معنای طاعت و جزا بوده و از باب استعاره، در معنای شریعت به کار برده شده است.
معنای اصطلاحی دین
دانشمندان اسلامی، تعریفهای گوناگونی برای دین بیان کردهاند که برخی از آنها را یادآور میشویم.
علامه طباطبایی چندبار در تفسیر المیزان، دین را تعریف کرده است:
الف ـ سنت حاکم بر جامعه
انّ الدین فی عرف القرآن هو السنة الاجتماعیة الدائرة فی المجتمع.21
دین در عرف قرآن، به سنت و روش اجتماعی که در جامعه حکمفرماست، گفته میشود.
ب ـ روش رستگاری
لیس الدین الاّ سنّة الحیاة و السبیل التی یجب علی الانسان ان یسلکها حتی یسعد فی حیاته.22
دین چیزی نیست جز روش زندگی و راهی که اگر کسی آن را بپیماید، سعادتمند میشود.
ج ـ فراهم آورندهی صلاح دنیوی و اخروی
حدّالدین و معرفه، انه نحو سلوک فی الحیاة الدنیا یتضمّن صلاح الدنیا بما یوافق الکمال الاخروی و الحیاة الدائمة الحقیقیه عنداللّه سبحانه.23
دین نوعی زندگی در دنیاست که صلاح دنیا را همراه با کمال اخروی و زندگی جاویدان نزد خداوند، تضمین میکند.
برخی دیگر، دین را اینچنین تعریف کردهاند:
مجموعهی اعتقادات و مقررات متناسب با آنچه در مسیر زندگی مورد عمل و اجرا قرار میگیرد، دین نامیده میشود.24
یکی دیگر از اندیشمندان معاصر در اینباره میگوید:
دین به مجموعهای از عقاید و اخلاقیات و احکام و قوانین فردی و اجتماعی، اطلاق میشود.25
اهداف دین26
برخی بر این باورند که بهترین راه برای یافتن معنی و تعریف صحیح دین، آن است که هدفهای اصلی آن را بررسی کنیم؛ زیرا همیشه هدفها، عنصر اصلی تعریفها را تشکیل میدهند. در قرآن کریم و سنت، چندین هدف برای دین بیان شده است که در واقع، هر کدام، یکی از جنبههای مذهب و تعریف آن را بیان میکند. برای نمونه:
1ـ قرآن در یک جا، هدف از بعثت پیامآوران دین را اقامهی قسط و عدل از سوی مردم در پرتو رهنمودهای پیامبران معرفی میکند:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... .27
پیامبران را فرستادیم با روشنگرها و کتاب و معیار را همراه آنان فرود آوردیم تا مردم را به برپا داشتن قسط و عدل وادارند.
2ـ مسألهی دیگر «تعلیم و تربیت» و رشد اخلاقی و فکری آدمی است:
هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.28
او کسی است که در میان آدمها، رسولی از خودشان فرستاد تا آیاتش را برایشان بخواند، آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت بدانها بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
3ـ در جای دیگر، «آزادی انسانها از زنجیرهای اسارت» را به عنوان یکی از اهداف پیامبران معرفی میکند:
و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم.29
زنجیرها و بندهایی را که داشتند، از آنان برمیگیرد.
4ـ در مورد دیگر، همهی هدفهای سه گانه را در یک کلمه، خلاصه و به عنوان «حیات انسانی» از آن یاد میکند و از همه میخواهد به ندای پیامبر پاسخ دهند:
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم.30
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که خداوند و فرستادهاش، شما را به چیزی فرا میخوانند که زنده میسازد، بپذیرید.
حضرت امام خمینی رحمهمالله در کتاب البیع هنگام تعریف اسلام و دین، به هدف آن چنین اشاره میکند:
الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شأن من شؤونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیه لاجرائها و بسط العدالة.31اسلام چیزی نیست جز حکومت با همهی شؤون و لوازم آن. احکام فرعیه بخشی از شؤون این حکومت و قوانین آن است و اصلاً انگیزهی اصلی حکومت، گسترش عدالت است. احکام، ابزاری برای به جریان افتادن حکومت و گسترش عدالت است.
از مجموع آنچه در تعریف معنای لغوی دین و تبیین اهداف آن بیان شد، چنین نتیجهگیری میشود که دین، مجموعهای از قوانین و دستورهای الهی برای ادارهی زندگی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را فراهم میآورد.
_________________________________________________________________________________پی نوشت :
1ـ لسان العرب، ابن منظور، ج 6، ص 108.
2ـ اقرب الموارد.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ روش تقویت بدن و پیشگیری از برهم خوردن تعادل آن است. رسالهی اخوان، ج 4، ص 297. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجّادی
6ـ سیاست هر انسانی است نسبت به خود. در حقیقت، تهذیب اخلاق و شناختن اخلاق و اقوال خود برای رفع نقایص نفسانی است. رسالهی اخوان، ج 7، ص 209.
7ـ تدبیر خاصی است که امیران در ریاست بر مردم به کار میبرند. همان
8 یکی ازاقسام سیاست ملک، سیاست فاضله است که آن را امامت خوانند و غرض از آن، تکمیل خلق بود. اخلاق ناصری، ص 257
9ـ و آن، معرفت حفظ قوانین و روشْ ملتها و احیای سنتهای خوب و انفاذ احکام بود. رسالهی اخوان، ج 7، ص 208.
10ـ از فروع سیاست مدنیه است و یکی از اقسام سیاست ملک است که آن را تغلب خوانند و غرض از آن، استعباد خلق بود و لازمهاش نیل شقاوت و مذمت است. اخلاق ناصری، ص 257.
11ـ عبارت از معرفت کیفیت وضع قوانین و سنن خوب و مداوای نفوس مریضه بود. رساله اخوان، ج 7، ص 208
12ـ سیاست تهذیب اخلاق و سلوک با اطرافیان و افرادتابع و دوستان است و انجام افعال خوب و کارهایی که به مصالح مردم باشد. رسالهی اخوان، ج 4، ص 298
13ـ مبانی و کلیات سیاست، سید جلال الدین مدنی، ص 281.
14ـ همان، ص 13.
15ـ همان.
16ـ حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری، ص 47.
17ـ همان.
18ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 1، ص 13.
19ـ رسالهی نوین، ج 4، صص 46 ـ 47.
20ـ ولایت فقیه، صص 192 ـ 193.
21ـ تفسیر المیزان، ج 10، ص 19.
22ـ همان، ج 2، ص 130، ذیل آیهی 213 سورهی بقره.
23ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص 215.
24ـ ایدئولوژی تطبیقی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه در راه حق، ج 1، ص 13.
25ـ همان، ج 16، ص 178، ذیل آیهی 30 سورهی روم.
26ـ برگرفته از: مجلّهی نور علم، سال اول، ش 1، ص 54، مقالهی «ناصر مکارم شیرازی».
27ـ حدید، 25.
28ـ جمعه، 2.
29ـ اعراف، 157.
30ـ انفال، 24.
31ـ البیع، امام خمینی رحمهمالله، ج 2، ص 472، برگرفته از: مقالات فارسی کنگرهی شیخ مفید، مقالهی ش 71، ص 155.
منبع : کتاب "دین دریای سیاست"
معنای لغوی سیاست
ریشهی واژهی سیاست، عربی است. ابنمنظور این واژه را به تدبیر و اصلاح امور معنی کرده است:
السیاسة القیام علی الشی بما یصلحه... و کان بنو اسرائیل یسُوسُهُم انبیائهم ای تتولی امورهم کما یفعل الامراء و الولاة بالرعیة...1
سیاست پرداختن به کاری برای اصلاح آن است... پیامبران بنی اسرائیل سیاست میورزیدند ؛ بدان معنا که امور مردم را عهدهدارمیشدند و مانند امیران و والیان به کار رعیت رسیدگی میکردند.
برخی واژهشناسان دیگر، آن را اینگونه معنی کردهاند:
ساس الوالی و السلطان رعیتها: تولّی امرها و دبّرها و احسن النظر الیها.
سلطان و والی، رعیت خود را سیاست کرد؛ یعنی عهدهدار کارهای آنان شد و به خوبی امورشان را زیر نظر گرفت.2
همچنین گفتهاند:
السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق فی الآجل و العاجل.3
سیاست آن است که کسی مردم را به سعادت دنیا و آخرت، ارشاد و هدایت کند.
و باز افزودهاند:
سیاسة المدینة: تدبیر المعاش مع العموم علی سنن العدل و الاستقامة.
تدبیر و ادارهی همه جانبهی زندگی مردم بر اساس عدل و راستی را سیاست مینامند.4
از مجموع گفتههای واژه شناسان در مییابیم که سائس تنها به امور معیشتی و دنیوی مردم نظارت و دخالت ندارد، بلکه ولایت و سرپرستی مسایل معنوی و اخروی را نیز عهده دار است.
معنای اصطلاحی سیاست
مفهوم سیاست، به دلیل گستردگی قلمرو و موضوع و نیز پیوند با مسایل اجتماعی، مفهوم پیچیده و مشکلی است از این رو به سختی میتوان تعریف جامع و کاملی از آن ارایه داد. برخی فلاسفه، تقسیمبندی و اصطلاحات گوناگونی برای سیاست، یاد کردهاند نظیر: سیاست اصحاب5 اصطلاح فلسفی)، سیاست ذاتی6 (اصطلاح اجتماعی)، سیاست عامی7 (اجتماعی)، سیاست فاضله8 (اجتماعی)، سیاست ملوکی9 (اجتماعی)، سیاست ناقصه10 (اجتماعی)، سیاست نبویّه11 (اجتماعی) و سیاست نفسانیه.12
در این گفتار، مقصود از سیاست، سیاست عامی، فاضله و ملوکی است که مراد از این سه، اداره و سرپرستی زندگی مردم و جامعه است.
غزّالی، انسان را حیوانی اجتماعی و سیاسی میشناسد و سیاست را اینگونه تعریف میکند:
علمی است که زندگی با مسالمت و سودآور را چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی به آدمی میآموزد.13
واژه نامهی آکادمی فرانسه مینویسد:
سیاست علمی است که همهی اشکال روابط قدرت را در زمانها و مکانهای گوناگون بررسی میکندو جهت و چگونگی اِعمال این قدرت را مینمایاند.14
مارکس نیز میگوید:
مفهوم سیاست بیاندازه وسیع و شامل هرگونه رهبری مستقل در عمل است... ولی ما ازمنطق سیاست، رهبری و مدیریت سیاسی جامعه و دولت را در نظر داریم.15
استاد علامه محمدتقی جعفری رحمهمالله، سیاست را چنین تعریف کرده است:
مدیریت و توجیه انسانها با نظر به واقعیتهای «انسان آنچنان که هست» و «انسان آن چنانکه باید باشد»، از دیدگاه هدفهای عالی مادی و معنوی، سیاست نامیده میشود.16
و باز در تعریف دیگری فرموده است.
سیاست به معنای حقیقی آن عبارت است از: مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسانها در مسیر حیات معقول.17
و بعضی، تعریف دیگری از سیاست ارایه داده و آن را هرگونه تدبیر و تلاش و فعالیت و تعمیق و تفکر و اقدام فردی و جمعی برای کسب قدرت و به عهده گرفتن ادارهی امور کشور دانستهاند، بهگونهای که جامعه و افراد آن در مسیر آمال و خواستههای خویش قرار بگیرند.18
در میان اندیشمندان اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهمالله جامعترین تعریف از سیاست را ارایه داده است. ایشان سیاست را به سه بخش تقسیم کرده است:
1ـ سیاست شیطانی
در توضیح آن به نقل از یک مقام دولتی رژیم پهلوی که گفته بود: «سیاست عبارت از بدذاتی، دروغگویی و... خلاصه پدر سوختگی است و این را بگذارید برای ما»! میفرماید:
راست هم میگفت، اگر سیاست عبارت از اینها است مخصوص آنها میباشد. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست میباشند، ائمهی هدی علیهمالسلام که ساسهالعباد هستند، غیر این معنایی است که او میگفت.19
2ـ سیاست مادی
ایشان در تبیین آن میفرماید:
اگر فرض کنیم یک فردی پیدا شود که سیاست صحیح (مادّی) اجرا بکند، نه به آن معنای شیطانی فاسدش... سیاست (او) اگر صحیح هم باشد، امت را در یک بُعد هدایت میکند و راه میبرد و آن بُعد حیوانی است، بُعد اجتماعی مادّی است و این سیاست یک جزء ناقص سیاستی است که در اسلام برای انبیا و اولیا ثابت است.
3ـ سیاست اسلامی
امام خمینی در این باره میفرماید:
سیاست به معنای این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد است. این در روایات ما برای نبّی اکرم صلیاللهعلیهوآله؛ با لفظ سیاست ثابت شده است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته میشود و ما در نماز میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» و از خدا میخواهیم که ملت و اجتماع و اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از این جا شروع میشود و به آخرت ختم میشود و الی اللّه است. این سیاست مختص به انبیا و اولیا است... انبیا شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستی است که مردم را از این جا حرکت میدهد و به همه چیزهایی که به صلاح ملت و مردم است، هدایت میکند.20
معنای لغوی دین
راغب در مفردات، دین را اینگونه معنی کرده است:
الدین یقال للطاعة و الجزاء و استعیر للشریعة و الدین کالملة لکنّه یقال اعتبارا بالطاعة و الانقیاد للشریعة.
دین به معنای طاعت و جزا بوده و از باب استعاره، در معنای شریعت به کار برده شده است.
معنای اصطلاحی دین
دانشمندان اسلامی، تعریفهای گوناگونی برای دین بیان کردهاند که برخی از آنها را یادآور میشویم.
علامه طباطبایی چندبار در تفسیر المیزان، دین را تعریف کرده است:
الف ـ سنت حاکم بر جامعه
انّ الدین فی عرف القرآن هو السنة الاجتماعیة الدائرة فی المجتمع.21
دین در عرف قرآن، به سنت و روش اجتماعی که در جامعه حکمفرماست، گفته میشود.
ب ـ روش رستگاری
لیس الدین الاّ سنّة الحیاة و السبیل التی یجب علی الانسان ان یسلکها حتی یسعد فی حیاته.22
دین چیزی نیست جز روش زندگی و راهی که اگر کسی آن را بپیماید، سعادتمند میشود.
ج ـ فراهم آورندهی صلاح دنیوی و اخروی
حدّالدین و معرفه، انه نحو سلوک فی الحیاة الدنیا یتضمّن صلاح الدنیا بما یوافق الکمال الاخروی و الحیاة الدائمة الحقیقیه عنداللّه سبحانه.23
دین نوعی زندگی در دنیاست که صلاح دنیا را همراه با کمال اخروی و زندگی جاویدان نزد خداوند، تضمین میکند.
برخی دیگر، دین را اینچنین تعریف کردهاند:
مجموعهی اعتقادات و مقررات متناسب با آنچه در مسیر زندگی مورد عمل و اجرا قرار میگیرد، دین نامیده میشود.24
یکی دیگر از اندیشمندان معاصر در اینباره میگوید:
دین به مجموعهای از عقاید و اخلاقیات و احکام و قوانین فردی و اجتماعی، اطلاق میشود.25
اهداف دین26
برخی بر این باورند که بهترین راه برای یافتن معنی و تعریف صحیح دین، آن است که هدفهای اصلی آن را بررسی کنیم؛ زیرا همیشه هدفها، عنصر اصلی تعریفها را تشکیل میدهند. در قرآن کریم و سنت، چندین هدف برای دین بیان شده است که در واقع، هر کدام، یکی از جنبههای مذهب و تعریف آن را بیان میکند. برای نمونه:
1ـ قرآن در یک جا، هدف از بعثت پیامآوران دین را اقامهی قسط و عدل از سوی مردم در پرتو رهنمودهای پیامبران معرفی میکند:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... .27
پیامبران را فرستادیم با روشنگرها و کتاب و معیار را همراه آنان فرود آوردیم تا مردم را به برپا داشتن قسط و عدل وادارند.
2ـ مسألهی دیگر «تعلیم و تربیت» و رشد اخلاقی و فکری آدمی است:
هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.28
او کسی است که در میان آدمها، رسولی از خودشان فرستاد تا آیاتش را برایشان بخواند، آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت بدانها بیاموزد، اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
3ـ در جای دیگر، «آزادی انسانها از زنجیرهای اسارت» را به عنوان یکی از اهداف پیامبران معرفی میکند:
و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم.29
زنجیرها و بندهایی را که داشتند، از آنان برمیگیرد.
4ـ در مورد دیگر، همهی هدفهای سه گانه را در یک کلمه، خلاصه و به عنوان «حیات انسانی» از آن یاد میکند و از همه میخواهد به ندای پیامبر پاسخ دهند:
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم.30
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که خداوند و فرستادهاش، شما را به چیزی فرا میخوانند که زنده میسازد، بپذیرید.
حضرت امام خمینی رحمهمالله در کتاب البیع هنگام تعریف اسلام و دین، به هدف آن چنین اشاره میکند:
الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شأن من شؤونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیه لاجرائها و بسط العدالة.31اسلام چیزی نیست جز حکومت با همهی شؤون و لوازم آن. احکام فرعیه بخشی از شؤون این حکومت و قوانین آن است و اصلاً انگیزهی اصلی حکومت، گسترش عدالت است. احکام، ابزاری برای به جریان افتادن حکومت و گسترش عدالت است.
از مجموع آنچه در تعریف معنای لغوی دین و تبیین اهداف آن بیان شد، چنین نتیجهگیری میشود که دین، مجموعهای از قوانین و دستورهای الهی برای ادارهی زندگی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را فراهم میآورد.
_________________________________________________________________________________پی نوشت :
1ـ لسان العرب، ابن منظور، ج 6، ص 108.
2ـ اقرب الموارد.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ روش تقویت بدن و پیشگیری از برهم خوردن تعادل آن است. رسالهی اخوان، ج 4، ص 297. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجّادی
6ـ سیاست هر انسانی است نسبت به خود. در حقیقت، تهذیب اخلاق و شناختن اخلاق و اقوال خود برای رفع نقایص نفسانی است. رسالهی اخوان، ج 7، ص 209.
7ـ تدبیر خاصی است که امیران در ریاست بر مردم به کار میبرند. همان
8 یکی ازاقسام سیاست ملک، سیاست فاضله است که آن را امامت خوانند و غرض از آن، تکمیل خلق بود. اخلاق ناصری، ص 257
9ـ و آن، معرفت حفظ قوانین و روشْ ملتها و احیای سنتهای خوب و انفاذ احکام بود. رسالهی اخوان، ج 7، ص 208.
10ـ از فروع سیاست مدنیه است و یکی از اقسام سیاست ملک است که آن را تغلب خوانند و غرض از آن، استعباد خلق بود و لازمهاش نیل شقاوت و مذمت است. اخلاق ناصری، ص 257.
11ـ عبارت از معرفت کیفیت وضع قوانین و سنن خوب و مداوای نفوس مریضه بود. رساله اخوان، ج 7، ص 208
12ـ سیاست تهذیب اخلاق و سلوک با اطرافیان و افرادتابع و دوستان است و انجام افعال خوب و کارهایی که به مصالح مردم باشد. رسالهی اخوان، ج 4، ص 298
13ـ مبانی و کلیات سیاست، سید جلال الدین مدنی، ص 281.
14ـ همان، ص 13.
15ـ همان.
16ـ حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری، ص 47.
17ـ همان.
18ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 1، ص 13.
19ـ رسالهی نوین، ج 4، صص 46 ـ 47.
20ـ ولایت فقیه، صص 192 ـ 193.
21ـ تفسیر المیزان، ج 10، ص 19.
22ـ همان، ج 2، ص 130، ذیل آیهی 213 سورهی بقره.
23ـ مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص 215.
24ـ ایدئولوژی تطبیقی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات موسسه در راه حق، ج 1، ص 13.
25ـ همان، ج 16، ص 178، ذیل آیهی 30 سورهی روم.
26ـ برگرفته از: مجلّهی نور علم، سال اول، ش 1، ص 54، مقالهی «ناصر مکارم شیرازی».
27ـ حدید، 25.
28ـ جمعه، 2.
29ـ اعراف، 157.
30ـ انفال، 24.
31ـ البیع، امام خمینی رحمهمالله، ج 2، ص 472، برگرفته از: مقالات فارسی کنگرهی شیخ مفید، مقالهی ش 71، ص 155.
منبع : کتاب "دین دریای سیاست"