حتماً شما هم شنيده يا خواندهايد که، ترامپ رئيس جمهور آمريکا تاکنون با دهها زن رابطه جنسي نامشروع داشته و بخش قابل توجهي از ثروت شخصي وي که همواره از پرداخت ماليات هم طفره رفته است، از طريق بردهداري جنسي و توليد فيلمهاي مبتذل و مستهجن کسب شده و همچنان ادامه دارد.
احمدرضا هدايتي در رسالت نوشت ساير مسئولين آمريکايي و بهخصوص سردمداران اروپايي نيز از اين ناهنجاري اخلاقي و رفتاري يعني رابطه نامشروع با زنان و بهويژه زنان زيردست خود مستثني نبودهاند، اما مشخص نيست چرا همچنان ظلم آنان در حق اين قشر و نيز اقليتها، هرگز توسط گروهي از افراد جامعه ديده نميشود.
بنابراين اين پرسش مطرح است که چرا مردم اروپا و آمريکا يا حتي عدهاي از افراد جامعه ما، هرگز اين رفتارهاي وقيح افراد مذکور را نديده يا نميخواهند که ببينند و چگونه اين افراد حاضر ميشوند تبعيت از چنين اشخاصي را تا حد رياست جمهوري پذيرا باشند؟
علاوه براين؛ کشورهاي مذکور مبدع و مبدأ توليد و قاچاق انواع مواد مخدر، قاچاق اسلحه، قاچاق انسان (بردهداري نوين) و حتي قاچاق اعضاي بدن انسان، پولشويي و حمايت از تروريسم بوده و هستند، با اينحال معلوم نيست چرا هنوز برخي از افراد سادهلوح، از اين کشورها به عنوان مهد تمدن ياد ميکنند؟
به اعتراف رسانههاي مختلف دنيا، در اين کشورها 99% مردم در حال بردگي براي 1% درصد صاحبان قدرت و ثروت هستند، اما برخي از افراد جامعه هيچگاه نميپرسند، چرا هيچکدام از عوامل اين حکومتها به طور جدي متهم به بيعدالتي و فساد نميشوند؟
قدرت ملکه و رئيس جمهور در کشورهايي مانند؛ آلمان و آمريکا و بهخصوص انگليس و فرانسه، تقريباً بيحد و حصر و کاملاً ديکتاتورمآبانه است، اما گروهي از افراد جامعه، هرگز نميپرسند چرا هيچ مسئولي در اين کشورها متهم به ديکتاتوري نميشود؟
آنها عامل آشوب و اغتشاش و جنگافروزي در نقاط مختلف جهان هستند و جنايت در حق مردم مظلوم کشورهايي مانند؛ فلسطين، يمن، ميانمار، سوريه، عراق و .... را ناديده ميانگارند و از ديکتاتورها و ظالمين حمايت ميکنند، اما همين افراد، همچنان از آنها به عنوان مدافعين آزادي و حاميان حقوق بشر نام ميبرند.
بسياري از همين کشورها همواره بر نژادپرستي و تبعيض نژادي دامن ميزنند، اجازه صحبت در مورد هولوکاست را ممنوع، از حق همه پرسي براي مردم مظلوم فلسطين جلوگيري يا از ورود افراد با حجاب به مدارس يا استخدام زنان مسلمان در ادارات جلوگيري ميکنند، اما باز عدهاي معلومالحال، کشوري مانند ايران را به اين رفتارها متهم ميکنند. برخي از افراد جامعه، علل آرامش نسبي در اين کشورها را دقيقاً معادل فرهنگ ميدانند، در حالي که سردمداران اين کشورها بهطور عمد با کار تبليغاتي و سوءاستفاده از ابزار رسانه و توليد و پخش برنامههاي کاملاً هدفمند، چنان مردم خود را غرق در مسائل مفسده برانگيز و فساد اخلاقي و حاشيهاي کردهاند که قدرت تدبر، اعتراض و قيام را از آنها سلب نموده است.
آيا به راستي اين افراد نميدانند که اندک تحرک احتمالي مردم اين کشورها نيز با انبوه دوربينها و سيستمهاي کنترلي و استراقسمع، در کوچه و خيابان و حتي در داخل خانهها، بهشدت تحت نظر دستگاههاي امنيتي، اطلاعاتي و انتظامي قرار دارد و به همين دليل است که کمتر کسي جرأت تخلف يا واکنش جدي دارد؟
آيا تا بهحال نشنيدهاند که اين شدت عمل، باعث نهادينه شدن نسبي قوانين شده و چگونه با کوچکترين سهلانگاري دستگاههاي ذيربط، فوراً شعلههاي اغتشاش، آشوب و حتي غارتگري در اين کشورها فوران ميکند؟
آيا به راستي همه زرق و برق و آرامش رويايي در اروپا که به مانند آتش زير خاکستر، حيات اين کشورها را تهديد ميکند، ناشي از فرهنگ بالاي آنهاست؟
آيا نميدانند؛ آموزش علم و دانش به مردم، بيشتر جنبه فني داشته و در جهت خدمت به صاحبان ثروت و قدرت و چرخيدن چرخ کارخانجات آنها صورت ميگيرد؟
آيا افرادي که پيوسته در حال تعريف و تمجيد از فرهنگ و تمدن غربي هستند، در حال کمک به اقدامات رسانههاي غربي براي ترويج چنين رفتارهاي شرمآوري نيستند و منظور و مقصود آنها از بيان واژههايي مانند؛ آزادي و حقوق بشر، گام گذاشتن در چنين فضايي نيست؟
همانگونه که اشاره شد؛ طرح اين مطالب به معناي نفي کامل پيشرفت علمي و زيرساختهاي زندگي شهري در اين کشورها نيست، بلکه هدف؛ طرح اين سوال است که چرا براي برخي از افراد جامعه، همواره مرغ همسايه غاز است؟