شهید مدافع حرم «محمدهادی ذوالفقاری» از جمله جوانهای بیباک، بابصیرت و خوشفکر جمهوری اسلامی ایران بود که در بهمنماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به شهادت رسید.خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «پسرک فلافلفروش» گردآوری شده است، منتشر میکند.
حماسه جاودان
به گزارش میزان، از شخصی پرسیدم: از حرکت اربعین امسال که بیش از بیست میلیون زائر به سوی کربلا رفتند چه چیزی فهمیدی؟گفت: یعنی اینکه در کربلا خون بر شمشیر پیروز شد. اگر آن روز کاروان عاشورا همگی به شهادت رسیدند، اما در واقع پیروز شدند که بعد از قرنها این گونه از آنها یاد میشود و مردم در مسیر آنها این گونه قدم بر میدارند.
یادم هست چند ماه قبل و زمانی که تکریت به دست نیروهای مردمی آزاد شد، یکی از اندیشمندان غربی گفته بود: آنچه امروز در عراق اتفاق میافتد یعنی پیروزی عقیده و آرمان امام خمینی (ره). این شخص ادامه داد: تعجب می کنم که عراقیها هشت سال با (امام) خمینی جنگ کردند، اما حالا رزمندان عراقی که فرزندان همان پدران هستند، برای نبرد با دشمنی به نام داعش به الگوهایی متوسل میشوند که رزمندان ایرانی از آن استفاده میکردند. این شخص ادامه می دهد: استفاده از نمادهایی مانند چفیه و پیشانیبند و روحیات معنوی خاص رزمندگان ایرانی، برای عراقیها چنان انگیزهای ایجاد کرد که شهر تکریت، مهمترین پایگاه حزب بعث را به راحتی آزاد کردند.
این شخص به نامگذاری یکی از خیابانهای بغداد به نام امام خمینی (ره) اشاره کرده و می گوید: اینها همه بیانگر این مطلب است که تفکر انقلاب اسلامی ایران به دل همه مردم کشورهای مردمی خاورمیانه صادر شده. از لبنان و سوریه و فلسطین تا عراق و یمن و.... ایرانیها بر اساس تفکر امام معصوم خود یعنی اباعبدالله الحسین (ع) وارد میدان مبارزه شدند و زیر بار ذلت نرفتند و حالا همین تفکر میان ملتهای مسلمان و آزاده درحال رشد است.
مردم عراق نیز همین شعار را الگوی خود قرار دادهاند و مشغول نبرد با نیروهای داعش هستند. هادی زمانی که وارد نیروهای مردمی شد، به عنوان یک الگو مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت. او همیشه تصویر مقام معظم رهبری را روی سینه داشت. همین کار باعث شد که بسیاری از دوستان او نیز که عراقی بودند همین کار را انجام دهند.
او به مسائل معنوی بسیار توجه میکرد. نماز شب و اخلاص او مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت. در راستای همین تأثیرگذاری بود که بحث چفیه و پیشانیبند را مطرح کرد. فرماندهان حشد الشعبی که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد میلیون تومان پول به ایران فرستادند.
او اجازه داشت هر طور که میخواهد خرج کند، اما هادی رعایت میکرد که از آن پول برای خودش خرج نکند. گاهی آنقدر رعایت میکرد که بیسکوئیت را جایگزین وعده غذایی میکرد! با اینکه پول زیادی برای خرید اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترین جنسها را بخرد. دقت میکرد که برای ریال به ریال این پول که توسط مردم عراق تهیه شده زحمت بکشد تا بیهوده هدر نرود.
برای مثال برای تهیه چفیه از تهران به یزد رفت تا از کارخانه و ارزانتر تهیه کند. پیشانیبندها را در تهران چاپ کرده بود و به خانه میآورد تا خواهرانش آنها را بریده و آماده کنند. او سعی می کرد کاری که انجام میدهد، به نحو احسن باشد.