نشست چالشهای تحقیقات و مطالعات در زمینه جنس و جنسیت با حضور دکتر نفیسه شریفی و پردیس عامری، دو پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه برگزار شد.
به گزارش ایرنا در ابتدای این نشست، پردیس عامری با بیان اینکه «به نظر میرسد درباره مسائل مرتبط با بدن، سکسوالیته و جنس و جنسیت، اغلب دچار آگاهیهای وارونه هستیم»، گفت: در نتیجه این نوع آگاهیها در اشکال مختلف متنی و تصویری خبری و سایر صورتها، شاهد کنشهای اشتباه هستیم.
**صدای منتقدان فضای آکادمیک، میان هیاهوی سلبریتیها شنیده نمیشود
وی با بیان اینکه «دغدغه تقریباً نوپدید در جامعه در این حوزه و حواشی آن بهوجود آمده است»، توضیح داد: بحث بدن، این روزها با عباراتی مثل «بدن من، انتخاب من» یا «بدن من، حق من» یا «حق بر بدن» شناخته میشود و متأسفانه صدای منتقدان فضای آکادمیک، میان هیاهوی سلبریتیهایی که در اینباره تولید محتوا میکنند شنیده نمیشود.
«بهعنوان نمونه، افراد شناخته شده و پرمخاطب به مدد گسترش جامعه مجازی، فعالان مدنی، سیاسی و اجتماعی در داخل و خارج کشور، برخی مواقع آگاهیرسانیهای غلطی را خواسته یا ناخواسته انجام میدهند و مشکل اصلی این گروه، عدم اطلاع کافی از مباحث علمی مرتبط با سکسوالیته و بدن یا فقدان تسلط نظری در این راستاست که منجر به فهم غلط و تحریف شده و اشاعه این کژفهمی در میان نسل جوان، دانشجویان و مخاطبان عام میشود.»
به گفته عامری اینها ناشی از محدودیتهای تحقیقاتی، نوشتاری و فقدان ترجمههای بهروز در این زمینه است و این امر، از چالشهای اصلی مطالعات اجتماعی بهویژه در زمینه جنس و جنسیت بهشمار میرود. درباره مفهوم عبارات پرکاربرد مذکور، در فضاهای روشنفکری جدید، بهویژه فضای پرمخاطب مجازی، افرادی که تنها با اعتماد بهنفس ناشی از فالوئرهای بالای خود وارد میشوند، بدون اینکه از حساسیت واژگان و مفاهیم بهصورت دقیق مطلع باشند، در توییتر و اینستاگرام، جریانسازیهایی انجام میدهند، اما نقد جامعه آکادمیک به این جریانها این است که بنیان فکری پشت این عبارات، در فضاهای وهمآلود مجازی، نادیده گرفته شده یا بهصورت وارونه نمایش داده میشود.
«یعنی از یکسو با چالش تعریف دقیق مفاهیم 'آزادی انتخاب' و 'حق بر بدن' روبهرو هستیم و از سوی دیگر با چالش نادیده گرفته شدن یا عدم اطلاع اکتیویستها و رسانههای فالوئربالا، کانالها و سایتهای در ظاهر مرتبط با جنس و جنسیت، از تئوریهای مهمی که با ایدئولوژی، بدنمندی، عادتوارهها و سایر مقولات مرتبط سروکار دارند، مواجهیم.»
**شعار «حق بر بدن»، رویکردی فمینیستی دارد
وی ادامه داد: کلیت شعار انتقادی «حق بر بدن»، رویکردی فمینیستی بر اساس تقابل با نظام سرمایهداری، کالاشدگی بدن و الینه شدن (از خود بیگانگی) اقشار تحت تبعیض و فرودست جنسی- جنسیتی دارد، پس درواقع بحث حق انتخاب درباره بدن، به چالش کشیدن ساختار قدرت مسلط و بازار مسلط قدرتمندی است که با انواع مد، لوازم آرایشی، از رنگهای مختلف لاک گرفته تا دیگر ابزار خودآرایی و جراحیهای زیبایی، تلاش دارد کسب سود بیشتر کند.
«گاهی حتی از برخی افراد مدعی و فعال در زمینه برابری میشنویم که 'بدن من، انتخاب من'، پس من آزادم که هر نوع و میزان به آرایش و زیباسازی و جراحی زیبایی و تلاش برای لاغری کلیشهای تعریف شده و دستکاری بدنم بپردازم. البته که این موضوع اگر در قالب یک ایدئولوژی و همراستا با تحریف ایده اصلی پشت این عبارات انتقادی درباره بدن نباشد، دغدغه ما نیست؛ اما وقتی تحت عنوان برابریطلبی و آزادی، کالاشدگی بدن، نوعی انتخاب معرفی میشود، جای نقد جدی دارد که متأسفانه به دلیل محدودیتهای تحقیقاتی در اینباره میبینیم پیروز این مناقشات بازار است که بهصورت زیرپوستی میتازد تا جایی که حتی برابریخواهان را ناآگاهانه به اسم حق انتخاب و آزادی با خود همراه میکند.»
به گفته این پژوهشگر حوزه جنسیت، طبعاً این موارد میتوانند آثار فقر پژوهشی در این زمینه باشند که به سطح فرهنگ عام، نهاد خانواده و باورها و ذهنیت غالب جامعه منتقل میشود. از طرف دیگر، به دلیل فقدان گفتمانسازی جدی تئوریک و پژوهشمحور در این زمینه، این موضوعات گاهی عادی تلقی میشوند و جامعه از اهمیت توجه به جزئیات و جوانب آنها آگاه نیست.
وی ادامه داد: گرچه در کتاب مرجع مارکس یعنی سرمایه، فضای چندان ویژهای به مسأله فرودستی جنسی - جنسیتی و بردگی زنان در نظام سرمایهداری اختصاص داده نشد، اما انگلس، در اثر مهم خود یعنی «منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی»، به جنبههای شخصیتی زنان، نابرابریهای جنسی - جنسیتی در خانواده و تنزل تاریخی موقعیت زنان در خانواده و جامعه، یعنی آنچه در جوامع پیشاطبقاتی ناشناخته بود، بهصورت مبسوطی پرداخت.
«مثلاً انگلس مسأله پرمناقشه 'شکست تاریخی جنس زن همزمان با گسترش خانواده هستهای' را مطرح کرد. طبعاً وقتی از تقابل با قدرت و نظام سرمایهداریای که یک قشر یا طبقه را به فرودست تعریف میکند حرف میزنیم، نمیتوانیم از مارکس و انگلس و سایر تئوریپردازان این دیدگاه فرار کنیم یا نوع جدیدی از فمینیسم مارکسیست بسازیم که با بازار و قدرت سرمایه، بهجای تقابل، همدستی کند.»
«همچنین در کنار این رویکردها، لازم است دیدگاه رادیکالها و تئوریهای موجود از برخی پستمدرنها، مورد توجه باشد که هرکدام از زاویهای، تکمیلکننده این باورهای مارکسیستی در باب بدن هستند و نقد همه آنها هم به قدرت است که در زمینه مدگرایی و ازخودبیگانگی بازار و سرمایه به شمار میآید. تلاش برای دور شدن از بومیسازی فمینسیم و خوانشهای شخصی بدون اساس و اعتبار از این مکتب و رویکردهایش، در جوامع رو به توسعه مثل ما، آسیبی بزرگ محسوب میشود.»
«اما مسأله مناقشه برانگیز این است که چرا این وضعیت در همه جای جهان کم و زیاد، و در جامعه ما به صورتی وسیعتر، تا به امروز ادامه داشته است؟ جواب ساده و واضح این است که چون قدرت در دست سرمایهداران است و کمتر دیده میشود که به سازوکارهای اعمال قدرت و نحوه واکنش افراد به آنها توجه شود این وضع استمرار یافته است و تنها در حالت تقابل و مقاومت در برابر قدرت و استراتژیهای خاص رویارویی با کالاشدگی بدن، میتوان در مسیر تحقق آرمان ورای این شعارهای 'بدن من، انتخاب من'، 'بدن من، حق من' گام برداشت.»
وی در ادامه افزود: میشل فوکو از اندیشمندانی است که درباره ساز و کارهای اعمال قدرت بر جنسیت، ایدههایی قابل تأمل دارد. به باور او، هیچ نوع اقتداری وجود ندارد که در برابر خود نیروی مقاومت نیافریند. فوکو قرائتی غیردترمینیستی (غیرجبرگرایانه و غیرقراردادی) از سازوکارهای قدرت ارائه میکند که بر اساس آن، هرجا اقتدار وجود دارد، مقاومت بالقوه و گاهی ملموس دیده میشود. پس روابط قدرت هم برپایه تقابلهای صورت گرفته در برابر آن ارزیابی میشوند. اما یک نکته مهم اینجا وجود دارد، تحت شرایطی که به آن 'غافلگیری سازمانی' گفته میشود، امکان دارد که این مقاومت، خودش بهنوعی جدید از اقتدار بر اقشار فرودست تبدیل شود.
**خودابرازی، انحراف از وضعیت حق حقیقی انتخاب است
به گفته عامری برخی زنان در پاسخ به اینکه «چرا تن به جراحی خاص زیبایی و دستکاری بدن دادی؟» یا «چرا تلاش میکنی با مصرف کالاهای خاص، جوانتر و زیباتر به نظر بیایی و هزینه برای ابزار مختلف آرایشی میکنی»، میگویند: «این انتخاب من است و بدن من حق من است». درواقع در این خودابرازی، بهصورت آشکارا انحراف از وضعیت حق حقیقی انتخاب، بهسوی شکل جدیدی از تجویز قدرت مسلط و تشویق به مصرف بیشتر در پوشش شعارهای آزادیخواهی و حق انتخاب، با هدف کسب سود بیشتر دیده میشود و البته هرچه بیشتر شدن کالاشدگی بدن.
وی ادامه داد: دیدگاه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، نظریات ساختارگرایانه پیر بوردیو است. او معتقد است که بدن تحت تأثیر برداشتهای مختلف از طبقات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. گرچه مفهوم عادتوارهای که بوردیو مطرح میکند به مفهوم گفتمان اقتدار فوکو نزدیک است، ولی او به توانایی بالقوه سوژه بر تعدیل قدرت تأکید دارد. اشاره بوردیو به «بدنمندی» body hexis یا سلوک بدنی، به این معناست که این مفهوم جلوه سیاسی همه عواملی است که عادتواره فرد را شکل میدهند.
«از سوی دیگر، مفهوم توهم ناخودآگاه را مطرح میکند. تصور کنید که شخصی محصولی آریشی را بر اساس مد، برای زیباتر شدن و در نهایت تقویت کلیشههای موجود و کالاشدگی بدن با هدف عقب نماندن از رقابت برای تأیید یا انتخاب شدن در فرهنگ مردسالارانه، خریداری میکند که دقیقاً مطابق معیارهای بورژوازی نوین است، اما در کنار مصرف این محصولات و نمایش این مصرف به مخاطبان بهویژه مخاطبان مجازی خود، شعار میدهد: «بدن من، انتخاب من»؟!!.»
**بازی در زمین سرمایهداری با توهم آزادی
«یا از سویی با رادیکالترین شعارها مثل همین موضوع مد شده موهای دست و پا، هیچ تعریف دقیق غیرسنتی از آزادی جنسی ندارند، یعنی یا به خارج چارچوبها و تخریب شعارهای رادیکالها ختم میشود یا خود اینها بشدت سنتزده هستند و اصولاً برای این افراد در چارچوب خانوادههایشان هم صدها سد جدی هنوز برای انواع آزادی وجود دارد، چه برسد به آزادی جنسی در جامعه و فرهنگ سنتی.»
وی در پایان سخنان خود ابراز داشت: بهطور کلی فعالیت در باب مسائلی مثل «حق بر بدن» و «حق انتخاب» در جایی معنای رهاییبخشی پیدا میکنند که ما از سه اهرم فشار موجود بر فهم عمومی در این زمینه بتوانیم رها شویم و این پروسه سخت و پیچیده است؛ آن هم بهدلیل استقرار کلیشههای محکم و تأثیرات جدی سنت و زنانگی تعریف شده که گاهی عادی تلقی میشود. یک مسیر، تلاش برای رها شدن تیزهوشانه از تسلط بازار مکار سودجو یا همان قدرت مسلط است، مسیر دوم، رهایی از ایدئولوژیهای تصمیمگیرنده برای چگونگی شکل کلیشهای بدن است و آخرین و مهمترین اهرم، بهویژه برای جامعه امروز ما که منابع تحقیقاتی کم، ولی دسترسی به فضای مجازی زیاد دارد، رها شدن از گروه سلبریتیها و فعالان مجازی در این زمینه، در اینستاگرام یا توییتری و سایر ابزارها است که کنش، نوشتار و گفتار غیرآکادمیک دارند، اما متأسفانه پرمخاطب هستند و در نتیجه با تحمیق اقشار فرودست جنسی- جنسیتی، این تصور را اشاعه میدهند که فرضاً شکل بدن آراسته آنها به آخرین مد، استفاده از لوازم آرایشی متعدد، جراحیها و دستکاریهای بدن، انتخاب خودشان است.
«طبعاً قشر فرودستی که تصور کند جراحیهای زیبایی، آرایش، پیروی افراطی از مد، ژستهای خاص و کلیشهای با رازآمیزی نهفته و آشکار زنانه، انتخاب شخصی او برای بدنش است و درک نکند که این همان اعمال قدرت و سیاست بازار و قدرت ایدئولوژی غالب است که او را به بازی گرفته، دچار ستم مضاعف میشود. اگر جامعه ما، نسل جوان و برابریخواهان ما، فهم خود را از این مقولات، به سطح فعالیتهای مدنی، رسانهای و کنشهای این فعالان مجازی با عکسها و پوششهای فریبنده تنزل دهند، یا مبانی فمینیسم رادیکال را تا این حد وارونه و غلط، یعنی آمیخته با اقدامات نمایشی بوژوازیمحور و بیتوجه به فلسفه ایده 'حق بر بدن' و نظریات مرتبط با آن بشناسند، هم به حرکتهای رادیکال جهان تا به امروز که جنبشیترین حرکتهای رهاییبخش برای اقشار مختلف جنسی - جنسیتی تحت ستم بودهاند خیانت شده و هم مانعتراشی جدی برای توسعه فرهنگ جنسی - جنسیتی صورت گرفته است! نتیجه محدودیتهای تحقیقاتی، ممنوعیتها و مانعتراشی برای فعالیت علمی جدی، ظهور مدعیان فمینیست مانند انواع فمینیستهای مارکسیست و رادیکال عجیب امروزه در جامعه ما خواهد بود که خود گرفتار مصرفزدهگی هستند، اما متأسفانه الگوی نسل جوانتر، برای فهم 'بدن من' یا 'حق و آزادی انتخاب برای بدن' هستند. پس در این حالت، هم گفتمان جنبشی برابریطلب رادیکال به حاشیه رفته و هم کنشهای غلطی شکل میگیرند که بهدلیل رسانه یا مخاطب زیاد داشتن برخی افراد و گروهها، نقدناپذیر بودن، فقدان مطالعه کافی مرتبط هستند. ممنوعیتهای بیمنطق و سختگیرانه در زمینه انجام پژوهشها و تحقیقات علمی، منجر به شکلگیری روشنفکران تقلبی و فمینیسم پلاستیکی با شعار تندو و ضد نظام سرمایهداری و ضد ایدئولوژی شده، که مرجع جریانسازیهای اخیر هم شدهاند، و در نهایت تأسف، جایگزین مقالات علمی، کتابها، آثار مکتوب و شفاهی تحلیلی و تئوریهای مرتبط با بدن هستند.
**روایت دو نسل دهه سی و شصت از زنان ساکن تهران
سخنران دوم پنل، نفیسه شریفی به معرفی و توضیح درباره پژوهش خود که بهصورت کتاب تحت عنوان 'Female Bodies and Sexuality in Iran and the Search for Defiance' به چاپ رسیده است، پرداخت.
او در ابتدای سخنانش گفت: این پژوهش جمعآوری روایتهای دو نسل دهه سی و شصت از زنان ساکن تهران در رابطه با بدن و زنانگیشان بوده و شامل فصلهایی با موضوعات مختلف همچون باکرگی، بلوغ، رابطه جنسی و... است. علت انتخاب این دو دهه سنی یکی بهدلیل دغدغه شخصی و تجربه خود از ابراز زنانگی بهعنوان متولد دهه شصت و مادرم بهعنوان متولد دهه سی بوده و دلیل دیگر این است که این دو نسل شرایط متفاوتی از لحاظ اجتماعی و تاریخی تجربه کرده است، در نتیجه سعی کردهام در پژوهش به مقایسه وضعیت این دو نسل بپردازم.
وی در ادامه افزود: سؤال اصلی در این پژوهش این بوده که آیا نگاه این دو نسل به مقوله بدن و زنانگی خود متفاوت است و چه هنجارهایی در مورد زنانگی این دو نسل بازتولید شده است؟
شریفی ادامه داد: در این پژوهش تأکید بر روایت دارم و برای جمعآوری روایتها، حدود هشتاد مصاحبه انجام دادم. زیرا وارد تجارب شخصی افراد میشود و میتوان از این تجارب بهعنوان تحلیلی برای فهم شرایط اجتماعی استفاده کرد. همچنین روایت در آگاهی مؤثر است، زیرا بیانگر صدای افرادی است که در حاشیه قرار گرفته و تجارب مخفی زیادی دارند که این بخش ربط زیادی به سکسوالیته و بدن پیدا میکند چراکه تابو به حساب میآید. در نتیجه جمعآوری تجارب زنان در مورد بدن خود آگاهیبخش بوده و میتواند نسلهای بعد را توانمند کند.
نفیسه شریفی درباره چالشهای پژوهشی خود بیان کرد: مهمترین چالش این بود که چگونه اعتماد این زنان را جلب کرده تا از خصوصیترین مسائل زندگی خود صحبت کنند و همچنین در مورد زنان دهه سی به دلیل تفاوت سنی زیاد صحبت کردن در وهله اول برایم دشوار بود، اما زنان این دهه از این مصاحبه استقبال کردند و برایشان جالب بود، چراکه این مسائل را جایی بیان نکردند.
این پژوهشگر درباره بیان تجارب به فصلی از کتاب خود تحت عنوان «روایتهای قاعدگی» اشاره کرد و گفت: چگونه است که مسأله پریود که فیزیولوژیک است کاملاً میتواند ساختارهای اجتماعی و فرهنگی که از بدن زن برساخته میشود را نشان دهد و از طریق این مسأله مثلاً یکسری هنجارهایی در روابط جنسی نمود پیدا میکند. این نشاندهنده این است که طبیعیترین اتفاقی که برای بدن میافتد جدای از شرایط فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی نبوده و همه اینها در رابطه با تجارب در مورد بدن است.
وی تأکید کرد: در مورد روایتها، نگاه جزئینگرانهای داشته و بهدنبال این نبودم که تغییر سیاستهای جنسیتی بین دو نسل چه بوده است. برای من این مهم بود که زنان در بیان تجارب خود چه اشارههایی به این سیاستها داشته و آنها را چگونه برای خود معنا کرده و سعی کردم به جنبههایی بپردازم که کمتر بررسی شده است. مثلاً در زمان جنگ تعداد زیادی از زنانی که همسرشان شهید شده بود ازدواج دوم کرده و حتی همسر دوم مردی میشدند. اما اینکه بعد از ازدواج این زنان با چه مسائلی دست و پنجه نرم کردهاند و زن اول و دوم چه شرایطی داشتند، مغفول مانده و به حاشیه رانده شده است.
نفیسه شریفی بیان کرد: نقدی که در پژوهش خود انجام دادم مربوط به تصویری است که از زنان خاورمیانه به خصوص کشورهای مسلماننشین داده میشود. یکی زنان منفعل است که در برابر هنجارها و ساختارهای مردسالارانه واکنشی نشان نداده و دیگری زنان مقاومی که سعی کردهاند با سبک زندگی خود و حتی نوع پوشش، سیستم قدرت را به چالش بکشند. این دودسته کردن در کتاب پردیس مهدوی به اسم «قیام پرشور؛ انقلاب جنسی در ایران» وجود دارد و قابل انتقاد است. گروهی از جوانان شمال شهری که بهروز و روشنفکر بوده و در مقابل، افرادی که مذهبی بوده و در برابر گروه دیگر قرار داشتهاند. وی در کتاب خود به این نتیجه میرسد که انقلاب جنسی که در ایران توسط گروهی از جوانان بورژوا اتفاق میافتد تصویری بسیار سادهانگارانه است و افرادی وجود دارند که نمیتوان در هیچکدام از این دستهبندیها قرار داد و این موارد در بین مصاحبهشوندهها یافت میشد.
این پژوهشگر در مورد یافتههای پژوهش خود گفت: در بین مصاحبهشوندههای دهه سی به این نتیجه رسیدم که علاقه به آگاهی در مورد بدن و جنس مخالف در بین زنان این نسل افزایش پیدا کرده و دلیل آن میتواند این باشد که اطلاعات مختلفی در مورد مسائل جنسی از طریق مختلف نشر میشود. همچنین تغییر سیاستهای جمعیتی دولت بعد از جنگ با عراق مؤثر بوده و دلیل دیگر این است که کارکرد سکس بهعنوان تولید مثل به منبعی برای لذت تغییر پیدا کرده است.
«از دیگر نتایجی که از طریق مقایسه دو نسل حاصل شد این بود که، استفاده زبانی بین دو نسل متفاوت بوده و بین دهه سی، لغتهایی به کار میرفت که برای نسل ما بیمعنا بود. همچنین شرم و حیا بین دهه سی خیلی پررنگ و بیشتر بود. نسل دهه شصت راحت صحبت میکردند، اما در بسیاری موارد واژگان انگلیسی به کار میبردند. این خود جای تحلیل دارد که زبان فارسی در مورد سکسوالیته، زبانی ناکارآمد است و در عین حال رکیک و زشت شمرده میشود که همه اینها برآمده از نگاه فرهنگی ما به مسأله سکسوالیته است.
همچنین راحتی زنان با بدن خود زمانی اتفاق میافتد که زنها به لحاظ اقتصادی مستقل هستند و این مسأله اقتصادی بین این دو نسل مورد پژوهش، فاکتور مهمی بود. این استقلال، زن را از تکیه کردن به همسر یا پدر خود بینیاز کرده و در نتیجه، راحتتر در مورد بدن خود تصمیم میگیرد.
نفیسه شریفی در جمعبندی اظهارات خود گفت: در این پژوهش سعی کردم نشان بدهم طیفی از رفتار و کنشهای متفاوت وجود دارد و نمیتوان دستهبندی خاصی مطرح کرد و هم این مسأله را مطرح کنم که زنان دو نسل مورد پژوهش چگونه با هنجار و ارزشهایی که در مورد بدن و زنانگی دارند، کنار آمده و با آن زندگی میکنند.
دلایل شکلگیری روشنفکران تقلبی و فمینیسم پلاستیکی
به اعتقاد برخی پژوهشگران اجتماعی، «ممنوعیتهای بیمنطق در زمینه انجام پژوهش و تحقیقات در مسائل مربوط به جنس و جنسیت»، منجر به شکلگیری روشنفکران تقلبی و فمینیسم پلاستیکی با شعارهای تند شده که مرجع جریانسازیهای اخیر و متأسفانه جایگزین مقالات و پژوهشهای علمی و تحقیقات در این زمینه است.