یک قالب خوب و نقشه مصور همیشه نمیتواند متضمن شرایط ایدهآل باشد. عوامل زیادی باید دستبهدست هم بدهند تا موضوعی مثلا یک برنامه تلویزیونی یا یک مراسم یا هر چیز دیگری که نیاز به برنامهریزی و تلاشهای پیش از تولید دارد، صرف انجام این تلاشها نتیجه مطلوب را نخواهد داشت.
به گزارش فرهیختگان نوع برگزاری، اتفاقات بداهه و توانایی اجراکنندگان هم گوشهای از قواعد و لوازم جهت نزدیک شدن به شرایط ایدهآل است تا با تکیه بر آن بتوان گفت که اتفاق خاص و البته موفقی افتاده است.
برای ملموستر شدن موضوع گزارش، چند مثال سادهفهم میزنم. از بسیاری از کارشناسان و مردم عادی در ارتباط با یک فیلم یا یک برنامه خاص، موفق و پرطرفدار که سوال میکنیم علت استقبال و موفقیت این برنامه یا فیلم یا... از دیدگاه شما چیست، سوای فرم، محتوا و اصول حرفهای همواره از شخصیت یا فردی که گرداننده اصلی آن برنامه یا از بازیگران اصلی آن فیلم است، بهطور ویژهای یاد میشود.
هیچکس در طنازی و تمجید از فیلمهای طنز سینما منکر نقش عطاران، عزتی و اکبر عبدی و... نیست و نمیتواند باشد. حتی اگر نام فیلم را هم فراموش کرده باشند، یادشان نمیرود که عبدی، عزتی و عطاران چه دیالوگها و پوزیشنهایی را به اجرا درآوردهاند. در مجریگری، برنامهگردانی و برنامهسازیها هم همینطور است و همواره شخصیتهایی که سوای هر علتی، عامل اصلی محبوبیت برنامه یا فیلمی که در آن حضور داشتهاند، بودهاند.
اما با فهم تمام این موضوعات، با فهم واژهای به نام سلبریتی، با فهم تاثیرگذاری و تاثیرپذیری و موضوعاتی از این دست قاعدهای بالاتر از اینها وجود دارد و آن هم سیاستهای کلی بستری است که تمام این موضوعات در آن جریان دارند و ساخته میشوند. سیاستهای کلی یک شبکه یا در گسترهای بالاتر، یک سازمان و حتی از آن بالاتر یک کشور و دولت و نظام سیاسی همگی چارچوبهایی را ایجاد میکنند که فعالان در سطوح پایینتر ملزم به رعایت آنها هستند، نه اینکه صرفا محدودیتهایی باشد بلکه ملاحظاتی نسبت به شرایط توسط مراجع بالاتر وجود دارد که لایههای پایینتر نسبت به آن آگاهی ندارند.
لذا با دستور یا اعلام و ترسیم این شرایط و گاهی خطوط قرمز، همه ملزم به رعایت آن هستند.
بدون نگارش نام شخص یا برنامهای و صرفا جهت روشنتر شدن موضوع به اتفاقی که چندسال پیش و در یک برنامه پربیننده تلویزیونی رخ داد، اشاره میکنیم.
سال 2015 شبکه بیبیسی، مجری اصلی برنامه تختگاز، جرمی کلارکسون را به دلیل درگیری با تهیهکننده برنامه از کار معلق کرد.
جرمی کلارکسون، مجری برنامه پرطرفدار و چالشی تختگاز بود که بعد از مساله پیدا کردن با تهیهکننده برنامه توسط شبکه بیبیسی اخراج شد و موج گستردهای از اعتراضات از سوی هوادارانش به سمت این شبکه روانه شد.
بنابر اعلام منابع انگلیسی، تخت گاز محبوبترین برنامه بیبیسی بود و هر هفته بیش از 350 میلیون نفر در سراسر جهان به تماشای آن مینشستند که سوای ایجاد محبوبیت برای شبکه، سود هنگفتی را هم از لحاظ مالی برای بیبیسی به همراه داشت.
این موضوع باعث شده بود که خیلیها در ابتدا اخراج کلارکسون و عدم پخش برنامه تخت گاز را جدی نگیرند. اما ماجرا به همین سادگیها نبود و رفتهرفته زوایای بیشتری از این ماجرا نمایان شد. درگیری با تهیهکننده برنامه به خاطر نبود نوشیدنی و غذای گرم بعد از ضبط برنامه در یک هتل را علت اصلی اخراج و درگیری کلارکسون از برنامه تختگاز اعلام شده بود.
در یک برنامه تلویزیونی درخواست از پلیس برای به رگبار بستن کارگرانی که اعتصاب کردهاند و البته اعتراضات گستردهای که عذرخواهی او را در پی داشت، به کار بردن الفاظ و جملات نژادپرستانه در مکزیک که منجر به شورشهای خیابانی شد و برنامه تخت گاز که در میانه ضبط نیمهکاره رها شد و دستاندرکاران برنامه از مکزیک خارج شدند و... بخشی از مشکلات و دردسرهایی بود که کلارکسون برای بیبیسی و بریتانیا ایجاد کرده بود اما با این همه او محبوب بود؛ آنقدر محبوب که هیچوقت پس از او تخت گاز نتوانست محبوبیتش را باز یابد و کلارکسون مصداق همان شخصیت و چهرهای بود که غالب بر هر شکل و محتوایی و بالاتر از تختگاز محبوبیت یافته بود. اما این تمام محبوبیت کلارکسون نبود. بعد از اعلام خبر تعلیق این مجری پرحاشیه توسط بیبیسی، یک میلیون امضا جهت بازگشتن او به تخت گاز و ادامه فعالیتش جمعآوری شد اما هیچکدام نتوانست تهیهکننده برنامه را متقاعد کند تا مجری پولسازترین برنامه این شبکه و یکی از پربینندهترین برنامههای جهان را دوباره به صحنه اجرای تخت گاز بازگرداند.
بعد از اخراج، کلارکسون توضیحاتی را هم ارائه کرد و گفت: «دو روز قبل از درگیری، من با احتمال سرطان مواجه شده بودم. دکترم گفته بود که در زبان من تودهای دیده میشود که احتمال دارد سرطان باشد و باید چک شود و من آن روزها پراسترسترین روزهای عمرم را میگذراندم. بعد از مرگ مادرم و مساله طلاق و جدا شدن همسرم، خانه و زندگیام از دست رفت و کارم را هم از دست دادم. تخت گاز برای من مثل فرزند خودم بود و حالا فرزندم را نیز از دست دادهام. وقت این است که یکی دیگر به دنیا بیاورم، نمیدانم به جز من دیگر چه کسی بالاسر این بچه خواهد بود، نمیدانم بهتر یا بدتر از قبلی خواهد شد و نمیدانم چه شکلی است؟ ولی کاری که نمیتوانم انجام بدهم. تنها کارم یکجا نشستن و بیکار بودن است و حالا که خطر سرطان را پشتسر گذاشتهام، آماده آماده هستم.»
اما اینها هیچکدام باعث نشد تا شبکه بیبیسی و تهیهکننده برنامه تخت گاز از موضع خود کوتاه بیایند.
مرور همین یک مورد از برخورد رسانه با یک مجری توانا و البته پولساز و پرطرفدار نشان میدهد که قواعد و چارچوبهایی که از سوی لایههای بالاتر تزریق و تعیین میشود، باید از سوی تمام افراد و فعالان تحت حمایت و کارمندان رعایت شود و هیچ موضوعی در عرصه فعالیت حرفهای نمیتواند بالاتر از رعایت اصول باشد و به هرقیمت و با تحمل بالا نمیشود که هر رفتار و کنشی را تحمل کرد. یارکشیهای کودکانه، جریانسازیهای رسانهای، مظلومنمایی و هر آن چیزی که میتواند برای یک فضاسازی رسانهای و لجبازی خوراک فراهم کند، نمیتواند مصادیق مناسبی برای معرفی یک بازیگر و مجری و... حرفهای باشد.