استان آذربایجان نخستین ایالتی بود که در دستور کار ما قرار گرفت و من از چندشخصیت برجسته فرهنگی دعوت بهعمل آوردم تا برای تهیه چنین ویژهنامهای با ما همکاری کنند. خوشبختانه شادروان یحیی ذکاء، استاد عبدالحسین نوایی، شادروان نجفقلی پسیان و عنایتالله رضا -که روانشان شاد باد- این پیشنهاد را پذیرفتند و من مدت زمانی افتخار مجالست با این بزرگان ارجمند را داشتم.
این ویژهنامه مدت کوتاهی منتشر شد ولی به دلایل مختلف ادامه نیافت. اخیرا در میان اوراق بازمانده از آن ایام مقالهای از استاد بزرگوار عبدالحسین نوایی یافتم و دریغم آمد که آن را منتشر نکنم. دکتر عبدالحسین نوایی-محقق ارجمند تاریخ معاصر ایران- که عمر پربار خود را صرف تحقیق در تاریخ معاصر ایران کرده بود در اواخر عمر معتقد بود که تاریخ معاصر ایران آکنده از
حب و بغضهای فراوان است.
از اینرو اعتقاد داشت که باید تاریخ معاصر ایران را دوباره نوشت و در راستای چنین اندیشهای بر نوشتههای دوران جوانی خویش نیز ایرادهایی را عنوان میکرد؛ ازجمله مقالاتی که ایشان نوشته بود و موفق به چاپ آن نشدیم مقالهای بود درباره مهدعلیا، مادر ناصرالدینشاه قاجار؛ این مقاله بهخوبی نشانگر دید خاص و متحولشده استاد بر تاریخ معاصر ایران است. امید آنکه خوانندگان گرامی برگی از تاریخ چاپ این مقاله را حمل بر حمایت از جریان خاصی نکنند.
تعصب در نگارش تاریخ اهل تحقیق را به کجراهه میکشاند لذا باید هر سخن تازهای را به گوش جان شنید و پیرامون آن بهدقت مطالعه کرد. از اهل تحقیق و صاحبنظران گرامی تقاضا دارم که اگر در تأیید یا رد این نظریه سخنی دارند با ما در میان بگذارند. برگی از تاریخ بیتردید از اظهارنظر صاحبنظران، صمیمانه استقبال خواهد کرد.
- مقالهای منتشرنشده از دکتر نوایی درباره مهدعلیا
«درباره مهد علیا (ملکجهان خانم) مادر ناصرالدینشاه قاجار کم و بیش مقالاتی نوشته شده است. بیشتر نویسندگان این مقالات در مورد وی به نکاتی اشارت کردهاند که از شهوترانیها و شاهدبازیها و دسایس و تزویرات وی حکایت میکند و او را زنی معرفی میکنند بیبند و بار و کمعفاف و دسیسهباز.
بدیهی است که این داوریهای تند و نوعا شتابزده ناشی از رفتار مهدعلیاست نسبت به میرزا تقیخان امیرکبیر؛ زیرا در اذهان چنین جایگزین شده که مهدعلیا عامل اصلی در عزل و قتل امیر بوده است. بیآنکه بخواهیم او را در این مورد پاک و منزه و بریالذمه نشان دهیم، و باز بیآنکه بخواهیم به تندی و خشونت دور از سیاست امیر اشاره کنیم که دانسته و ندانسته در پیش رو و پشت سر آن زن، یعنی مادر یک شاه مستبد،
جوان و تازه به سلطنت رسیده و خام، هرچه میخواست میگفت و هرچه میخواست میکرد و بههیچوجه جانب احترام را نسبت بدو که مادر زنش هم بود، رعایت نمیکرد، باید بگوییم که مهدعلیا در جوانی هرچه بود، همین که پا به سن گذاشت و شاید هم بر اثر ندامت وجدانی که بعد از قتل امیر احتمالا برای او روی داده، از شور و شر نخست کناره گرفت و زندگانی جمع و جوری برای خود ترتیب داده و مدرسه و مسجدی را که پدرش امیرقاسمخان ساخته و به مرور زمان خراب شده بود ترمیم کرد و توسعه بخشید و متولی وقف و ناظر و کتابدار و موذن و پیش نماز معین نمود و کتابخانه ارزندهای بر آن وقف کرد که امیدوارم قریبا همه این اسناد ارزنده را منتشر کنم.
اما مطلبی که میخواستم به عرض برسانم آنکه این زن با همه قدرت و نفوذ که حتی 40روز در فاصله حرکت ناصرالدین شاه از تبریز و رسیدنش به تهران همهکاره کشور بود و کلیه امور به سرانگشت تدبیر او میچرخید، برخلاف تصوری که همگان از سلطنت قاجاریه و سلطنت آن دارند، نهتنها ثروتمند نبود بلکه گاهی مجبور بود اجناسی را نزد این و آن گرو بگذارد تا از وجه آن بتواند آبروداری کند و به قول مورخین قاجاری حشمت سلطنت را پاس دارد.
در اینباره دو سند از او در دست است که در حاشیه سندها به خط خوب خود، موضوع رهن را تأیید و موکدا تصریح کرده است که سر موعد، وام خود را پرداخته و دین خود را ادا خواهد نمود و زیر تأیید و تعهد خود، مهر کوچکی زده با سجع ساده (مهدعلیا)، همان زنی که روزگاری با فخر تمام مهر بر پای اسناد دولتی میزد با سجع «شه جم نگین را مهین مادرم». تاریخ این گروگذاریها و تمسک (قبض) دادنها و تعهدها سال1289 است یعنی یک سال قبل از مرگش. پیداشدن اینگونه اسناد این نظر را تأیید میکند که درباره تاریخ قاجاریه باید تجدید نظر کرد. باری این است یکی از آن دو سند:
«یا امام ضامن(ع)
از مال خاص خالص علیا جاه زوجه خسروخان مبلغ 240تومان اصلا فرعا بر ذمه این جانب است که انشاءالله تعالی وجه مزبور را از حال تحریر، الی انقضای مدت 6 ماه کامل هلالی، کارسازی نمایم و عذری که خلاف شرع بوده باشد نیاورم به رهن نهادهام نزد علیا جاه مشارالیها یک عدد قهوه سینی طلا که انشاءالله تعالی بعد از ادای تنخواه سینی مذبوره را دریافت نمایم و کان ذلک فی بیستم شهر رمضانالمبارک سنه1289.»
این شرح را منشی وی نوشته و بسیار روشن است که خط زنانه است و مهدعلیا خود در حاشیه نوشته:
(این معامله متن، صحیح است. انشاءالله در سر مدعوی که قرار گذاشتهایم کارسازی خواهد شد. سنه 1289) جای مهر: مهدعلیا
اسناد دیگری هم در دست است که حکایت از میزان قروض متعدد او به تجار میکند و ارز نوع اجناسی که به رهن گذاشته است. بسیاری از این قروض بهعلت مرگ وی پرداخت ناشده مانده و بعد از مرگ وی از ماترک، قروض طلبکاران پرداخت شد. جالب توجه این است که پشت این سند نوشته شده:
«به توسط خیرالحاج حاجی آقا محمدتاجر، تنخواه (وجه) این تمسک (قبض سند) اصلا فرعا تا الی این تاریخ به این کمینه رسید و اسباب گرو را رد کردیم به حاجی مزبور فی شهر شوال المکرم 1289 با مهر یا فاطمه.»یعنی وجه پرداخت شده و ظاهرا مهدعلیا اشیای دیگری را نزد تاجر مزبور گرو گذاشته و خردهقرضها را پرداخت کرده است.