شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۶

سورپرایزی که مدافع حرم ایرانی به مناسبت تولد همسرش انجام داد + عکس

ایمان خزاعی‌نژاد که ۲۶ روز بعد از مراسم ازدواجش، یعنی اواسط مهرماه سال ۹۴ به سوریه رفت، در روز ۲۳ آبان همان سال و در نبرد با تروریست‌های تکفیری به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در منطقه «تپه العیس» حلب به شهادت رسید.
کد خبر : ۴۴۰۰۷۹
شهید مدافع حرم «ایمان خزاعی‌نژاد» در روز سوم خرداد ۱۳۶۶ متولد شد و در حالی که تنها ۲۸ سال سن داشت، در دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در سوریه به شهادت رسید.  
 
سورپرایزی که مدافع حرم ایرانی در روز تولد همسرش انجام داد

به گزارش میزان، ایمان خزاعی‌نژاد که ۲۶ روز بعد از مراسم ازدواجش، یعنی اواسط مهرماه سال ۹۴ به سوریه رفت، در روز ۲۳ آبان همان سال و در نبرد با تروریست‌های تکفیری به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در منطقه «تپه العیس» حلب به شهادت رسید. به عبارت دیگر، ایمان ۶۶ روز بعد از مراسم ازدواج خود به شهادت رسید.

سورپرایزی که مدافع حرم ایرانی در روز تولد همسرش انجام داد
امروز - ۲۳ آبان ۹۷ - سومین سالروز شهادت «ایمان خزاعی‌نژاد» است. از همین رو خاطره‌ای از خانم «الهه حسین‌زاده جهرمی» همسر شهید مدافع حرم «ایمان خزاعی‌نژاد» را می‌خوانیم: «اولین تولد بعد از عقدمان بود، برایم خیلی جالب بود بدانم ایمان می‌خواهد برای من چه کار کند. ۲۲ فروردین سال ۹۲ عقد کردیم و ۳۱ اردیبهشت تولد من بود. از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود که حالا چه برنامه‌ای برای من دارد. تا عصر آن روز هیچ خبری نبود و من ناراحت که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده. عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون، توی ماشین مدام به اطرافم نگاه میکردم و منتظر بودم که حالا یه کادویی از توی داشبورد ماشین و یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم میکنه، اما هیچ خبری نبود. بعد از نزدیک ۴۵ دقیقه که دور می‌زدیم نزدیک بلوار معلم جهرم ایمان شروع کرد به خواندن دکلمه که معنایش این بود‌: روز تولد تو هوا بارانی بوده، وقتی رفتند داخل آسمان و علت را پرسیدند، فرشته‌ها گفته اند یک فرشته از بین ما کم شده و رفته به زمین و اون فرشته تو بودی الهه که آمدی به زمین. این دکلمه ایمان بهترین هدیه‌ای بود که می‌توانست به من بدهد. به مناسبت تولدم من را به کافی شاپ برد. چیدمان میز ما با بقیه میز‌ها متفاوت بود تا یک نوشیدنی بخوریم به مسئول کافی شاپ اشاره‌ای کرد و آن هم یک کیک با یک شمع روشن بر رویش یرای ما آورد؛ و دوباره اشاره کرد و یک دسته گل رز آورد داد به ایمان و او هم گل را به من داد؛ و دوباره یک جعبه کادو آوردند که داخل جعبه یک جعبه موزیکال و یک سرویس بدل بود و آن شب آنقدر رویایی و زیبا بود که هنوز فکر میکنم در یک خواب بوده‌ام.»