ابوالفضل زرویی نصرآباد هرچند که سالها بود گوشه عزلت گزیده و از تهران و هیاهوهایش فاصله گرفته بود اما چنان کارنامهای داشت که نام و تاثیرش همچنان حضور داشت و حالا هم از یادها نخواهد رفت. شنبه (دهم آذرماه) محمد زرویی نصرآباد با پیکر بیجان برادرش در خانهاش مواجه شد. تعدادی از طنزپردازان و دوستانش خود را برای دیدار آخر به خانه احمدآباد رساندند؛ همه در بهت و شوک. خبر هم دیگر پیچید و آخرین خبر شامگاه شنبه شد خبر رفتن ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۴۹سالگی.
به گزارش ایسنا، یار قدیمی «گلآقا» رفت. او امید کیومرث صابری فومنی بود؛ گلآقا در پاسخ به این که «امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست» گفته بود: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…». زرویی با نوشتههایش در مطبوعات، با کتابهای طنزش، با پژوهشهایش در عرصه طنز و شاید مهمتر از آن با آموزش طنزپردازان جوان و حمایت از آنها چراغ طنز را روشن نگه داشت و به قول گلآقا شهر را چراغانی کرد.
حالا بعد از رفتنش، اکبر اکسیر میگوید: انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود؛ از طنزپردازان میخواهم برای تدفین او مراسم شادی برگزار کنند. او میافزاید: زرویی خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، به خاطر همین کارش میتوانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد.
رویا صدر با اشاره به نقش بینظیر او در جامعه طنز ایران اظهار میکند: استحکام ساختاری آثار و عمق و تلخی نگاه زرویی، او را از دیگر طنزپردازان متمایز میکرد.
ابراهیم رها هم با تأکید بر تأثیرگذاری او بر طنز ایران و اینکه تسبیح طنز کشور یکی از دانههای درشت خود را از دست داد به این وجه از کار زرویی نصرآباد اشاره میکند: زرویی خود را به امواج پرتلاطم پیرامونی نمیسپرد؛ تلاش داشت سنگ زیر آب باشد و کارهای ماندگار انجام دهد.
شهرام شهیدی میگوید طنز ایران یکی از بزرگترین و بیادعاترین آدمهایش را از دست داد. او با بغض و گریه از خاطره ورودش به «گلآقا» و حمایتهای زرویی نصرآباد یاد میکند.
سیدمهدی شجاعی هم با تجلیل از ابوالفضل زرویی با این جمله که «او نه تنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت» انتقادهای تندی را خطاب به مسئولان مطرح میکند: رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد... در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسئولان عالی و دانی مسئولاند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند. در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچ کدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچ کدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
در ادامه مروری داریم بر برخی عکسهای بهجامانده از ابوالفضل زرویی نصرآباد:
پینوشت: این عکسها توسط رضا ساکی در اختیار ایسنا قرار گرفته است.
میهمان سفره ارباب باشند ان شاء الله