دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۴ آذر ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۷

سرباز قهرمان ارتش و عملیات مطلع‌الفجر

از آغاز سال۱۳۶۰ که شش ماه از شروع دفاع مقدس می‌گذشت؛ تغییرات بنیادی در وضعیت آمادگی رزمی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران پدید آمد که در نتیجه آن، عملیات‌های آفندی برای عقب راندن نیروهای متجاور رژیم بعثی عراق از مناطق اشغالی شروع شد.
کد خبر : ۴۴۴۰۹۷

سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم از سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌­های دفاع مقدس  در یادداشتی تحلیلی که در اختیار ایسنا قرار داد، این عملیات و نقش ارتش را در آن واکاوی کرده است:              

اولویت و اهمیت فوق‌العاده و حیاتی برای عقب راندن دشمن از مناطق عملیاتی جنوب، فرماندهان نظامی ایران را وادار ساخته بود تا تلاش اصلی خود را در این منطقه متمرکز کنند و حتی مسئولان عالی‌رتبه سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز خواستار گسیل امکانات عمومی بسوی منطقه عملیاتی جنوب بود. این در صورتی بود که عملیات‌هایی در سایر مناطق(غرب و شمال‌غرب) با حداقل امکانات اداره و انجام می‌شد و تقریباً در هیچ رده‌ای در منطقه غرب و شمال‌غرب نیروی احتیاط کافی وجود نداشت. یگان‌های دشمن در پیشروی اولیه خود را در جبهه‌های غرب ایران ارتفاعات حساس، مهم و مشرف بر منطقه را اشغال کرده و مواضع پدافندی را متکی به این ارتفاعات سازمان داده و با اشغال نقاط سرکوب و دیده‌بانی مناسب، هرگونه حرکات خودی را در مسافات دور زیر نظر داشتند و با طولانی‌شدن جنگ، مواضع پدافندی خود را نیز با میادین مین متراکم، مستحکم نموده و نفوذ به آن را بسیار مشکل ساختند. بطوریکه اکثر حملات با ناکامی مواجه شده و نگهداری هدف‌های کوچک با پاتک‌های مکرر دشمن روبرو می‌گشت و بسیار سخت می‌نمود.

پشتیبانی از عملیات‌های منطقه جنوب ایجاب می‌کرد سکون و آرامشی که به نفع نیروهای خودی نبود، در منطقه غرب بر هم زده شود؛ بنابراین در راستای تدبیر نیروی زمینی ارتش ایران و به منظور تقلیل فشار دشمن، از اوایل مهرماه ۱۳۶۰تلاش جهت یافتن منطقه‌ای برای انجام تهاجم به دشمن آغاز گردید. بر این اساس، در صحنه عملیات غرب، عملیات «بازی‌دراز(مرحله یکم)» در منطقه نبرد سرپل ذهاب و گیلان غرب اجرا شد. بعد از این عملیات، قرارگاه عملیاتی نیروی زمینی در غرب، یک طرح کلی عملیاتی به نام طرح«تبوک» تهیه و در خرداد ماه۱۳۶۰ منتشر کرد که در آن تدبیر کلی این فرماندهی برای طرح‌ریزی و هدایت عملیات آفندی در صحنه مناطق عملیاتی غرب مشخص گردید.

مأموریت کلی لشکرهای ۲۸ سنندج، ۶۴ ارومیه، ۸۱ کرمانشاه و تیپ ۵۸ ذوالفقار و گردان‌های پیاده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مردمی در زیرامر قرارگاه عملیاتی غرب، این بود که با تقدم پدافند در خطوط تماس با نیروهای متجاوز، عملیات آفندی را به نحوی طرح‌ریزی و اجرا نمایند که در غرب مریوان ارتفاعات مرزی حوالی روستاهای باشماق و بایوه، در منطقه جوانرود ارتفاعات کاری و در منطقه کرمانشاه ارتفاعات گاومیشان، قراویز، تنگ قاسم‌آباد، چرمیان، شیاکوه و زله‌زرد از اشغال دشمن آزاد گردد.

بر اساس این طرح عملیاتی، تلاش اصلی عملیات به عهده لشکر ۸۱ زرهی محول شده بود. در این موقع تیپ ۵۸ پیاده ذوالفقار، در منطقه عملیاتی این لشکر و در محور گیلان غرب گسترش پدافندی داشت. در طرح عملیاتی «تبوک» به لشکر ۸۱ زرهی مأموریت داده شده بود که با عناصر سازمانی خود در محور عمومی سرپل ذهاب- قصر شیرین و با تیپ ۵۸ پیاده در محور گیلان غرب- قصرشیرین، نقاط حساس تاکتیکی را تصرف نماید و بعد بر حسب ایجاب وضعیت نبرد را به سمت غرب ادامه دهد. لشکر ۸۱ زرهی بر مبنای این مأموریت در تاریخ ۱۱ شهریور ماه ۱۳۶۰ عملیات آفندی مرحله دوم «بازی‌دراز» را اجرا کرد که قسمتی از آن پیشروی در محور گیلان غرب بود.

در ادامه این تلاش، لشکر ۸۱ زرهی یک طرح عملیاتی دیگر به نام «مطلع‌الفجر» تهیه و در۳۰ آبان ماه ۱۳۶۰ آن را منتشر کرد. مأموریت اصلی لشکر ۸۱ زرهی در عملیات «مطلع‌الفجر»، تصرف ارتفاعات چرمیان و شاه‌کوه(شیاکوه) بود. برای اجرای عملیات «مطلع‌الفجر» تیپ ۳ زرهی لشکر ۸۱ در شمال و تیپ جدیدالتأسیس۵۸ ذوالفقار، در جنوب محور گیلان غرب- قصرشیرین در نظر گرفته شد.

اهداف عملیات مطلع‌الفجر؛ تصرف و تأمین ارتفاعات شیاکوه، چرمیان و تنگ قاسم‌آباد، درگیر کردن نیروهای متجاوز بعث عراق در مناطق عملیاتی غرب کشور به منظور سهولت در اجرای عملیات رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی جنوب ، فراهم آوردن شرایط لازم برای تسهیل اجرای عملیات‌های آفندی نیروهای خودی در منطقه گیلان غرب و وارد آوردن خسارات و تلفات به متجاوزان بعث عراق بود.

مأموریت تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی، حمله از شمال به جنوب‌ غرب و تصرف ارتفاعات تنگ کورک و شمال تنگ قاسم‌آباد و مأموریت تیپ ۵۸ ذوالفقار، حمله به سمت شمال غربی و تصرف ارتفاعات چرمیان و شیاکوه در جنوب تنگ قاسم‌آباد بود. در آخرین برآورد اطلاعاتی که لشکر ۸۱ زرهی از نیروهای دشمن به‌عمل آورد، حدود ۱۸ گردان زرهی با ۴ قرارگاه تیپ و یگان‌های توپخانه دشمن در منطقه نبرد گیلان غرب و سرپل ذهاب، در مقابل تیپ ۳ زرهی و تیپ جدیدالتأسیس ۵۸ ذوالفقار خودی صف‌آرایی کرده بودند.

قرارگاه تیپ ۳ لشکر ۸۱ زرهی، ۷ گروه رزمی شامل؛ گردان‌های۱۸۴ مکانیزه، ۲۱۵ تانک، ۸۱۱ پیاده، ۲۱۱تانک، ۲۶۵سوار زرهی،۱۴۳ مکانیزه، گروه رزمی سپاه و بسیج عشایر سازماندهی کرد. این گروه‌های رزمی متشکل از نیروهای لشکر ۸۱ زرهی،۲۱ حمزه و گردان‌های پیاده سپاه پاسداران، بسیج عشایری منطقه سرپل ذهاب بودند.

نظر به اینکه مأموریت پدافندی در منطقه نبرد سرپل ذهاب برای تیپ ۳ زرهی حیاتی بود. فرماندهی ۳ گروه رزمی از ۷ گروه رزمی یاد شده را برای پدافند در محور سرپل ذهاب- قصرشیرین اختصاص داد و ۳ گروه رزمی برای حمله در محور گیلان غرب- قصرشیرین به سمت جنوب غربی و یگ گروه رزمی در احتیاط تیپ ۳ زرهی قرار داده شد.

تیپ ۵۸ ذوالفقار یک یگان جدیدالتأسیس بود و هسته مرکزی آن با دریافت تعدادی سرباز، گردان‌هایی به نام تکاور تشکیل داده بود. بنابراین تیپ ۵۸ پیاده سازمان و تجهیزات و آموزش و بالاخره آمادگی رزمی چندانی برای یک مأموریت مهم آفندی را بطور مستقل نداشت. امّا با توجه به وضعیت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و شرایط موجود، به این تیپ جدیدالتأسیس یک مأموریت پدافندی و آفندی در یک محور عملیاتی مستقل و حساس واگذار شد. فرماندهی تیپ ۵۸ پیاده بر عهده مرحوم سرهنگ زرهی ستاد سیدیعقوب حسینی گذاشته شد. مأموریت این تیپ، حمله به سمت شمال غربی و تصرف ارتفاعات چرمیان و شیاکوه و تأمین تنگ کورک و قاسم‌آباد بود. قرارگاه تیپ ۵۸ ذوالفقار اقدام به سازماندهی ۴ گردان تکاور، یک گردان تانک، ۲ گردان توپخانه، یک گردان ژاندارمری، ۴ گردان سپاه پاسداران و بسیج عشایری نمود.

عملیات «مطلع‌الفجر» در ساعت۰۳۰۰روز۲۰ آذرماه ۱۳۶۰، با محوریت لشکر ۸۱ زرهی و تیپ ۵۸ ذوالفقار و همراهی و همکاری گردان‌های سپاه پاسدران و بسیج عشایری آغاز شد.

در ساعات نخستین عملیات، مؤفقیت‌های چشم‌گیری به دست آمد؛ به‌طوری که عناصر حمله‌ور تیپ ۵۸ پیاده که در دشت گیلان غرب پیشروی می‌کردند تا ساعت ۱۲۳۰ توانستند، حدود ۳ کیلومتر پیشروی نمایند و روستای گمار و بورسوار را تصرف نمایند. تیپ ۳ زرهی نیز در روز اول عملیات قسمتی از ارتفاعات پشت تنگ کورک و قاسم‌آباد را تصرف نمود.

تیپ‌های۳ زرهی و ۵۸ پیاده در اولین ساعات عملیات مؤفق شدند عناصر تأمینی دشمن را در نزدیکی خط تماس نابود و یا مجبور به عقب‌نشینی نمایند. اولین پاتک دشمن در ساعت ۱۴۱۰روز ۲۱ آذرماه، برای عقب راندن نیروهای ایرانی از منطقه شیاکوه اجرا شد. یگان‌های تیپ ۵۸ ذوالفقار و سپاه پاسداران مؤفق شدند، پاتک دشمن را با مقاومت دلیرانه و از جان‌گذشتگی دفع کنند و ۲۰ نفر از افراد دشمن را به اسارت خود درآورند.

با توجه به اینکه منطقه سرپل ذهاب و گیلان غرب، یک منطقه حیاتی و حساس برای ارتش رژیم بعثی عراق بود و فرماندهان دشمن مستقر در این منطقه می‌دانستند، هر گونه عقب‌نشینی عواقب وخیمی به همراه خواهد داشت؛ بنابراین مجبور بودند به هر قیمتی که شده مناطق از دست داده را باز پس بگیرند و حداقل همان خط تماسی را که از اوایل جنگ تحمیلی اشغال کرده بودند، حفظ و نگهداری نمایند. بنابراین تلاش نیروهای دشمن برای عقب راندن یگان‌های ایرانی به تدریج شدیدتر شد و با توجه به گسترش سه لشکر دشمن در این منطقه، دشمن دارای امکانات فوقالعاده‌ای برای جابجایی و بکارگیری یگان‌های تازه‌نفس بود. با ورود نیروهای تازه‌نفس دشمن به منطقه، پاتک‌های متناوب دشمن در روزهای ۲۲ و ۲۳ آذرماه ادامه یافت؛ ولی رزمندگان جمهوری اسلامی با گذشت زمان توانستند بیش از پیش مواضع تصرف شده را مستحکم سازند و با وضعیت بهتری در مقابل پاتک‌های سنگین دشمن مقاومت نمایند. تلاش لجوجانه دشمن در پاتک‌های ۵ روزه برای عقب‌راندن نیروهای ایرانی نتیجه‌ای برای دشمن در پی‌نداشت و رزمندگان ایرانی گرچه نتوانستند به پیشروی ادامه دهند؛ امّا حداقل توانستند مناطقی را که آزاد کرده بودند با مقاومت و رشادت وصف‌ناپذیری حفظ و نگهداری نمایند.

در ساعت ۰۳۰۰ روز ۲۶ دی ماه، دشمن پاتک بسیار شدیدی با پشتیبانی آتش توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی خود، به مورد اجرا گذاشت و نیروهای دشمن از سمت‌های مختلف به ارتفاعات شیاکوه حمله کردند. پس از ۶ ساعت نبرد سخت، بر اثر مقاومت دلیرانه رزمندگان ایران این پاتک سنگین نیز خنثی و ۲۴ نفر از نیروهای دشمن به اسارت در آمدند. در بازجویی‌هایی که از اسرای عراقی به‌عمل آمد، مشخص شد که یک لشکر مجهز و تازه‌نفس دشمن در مقابل تیپ ۵۸ پیاده، وارد عمل شده است و دشمن تصمیم قاطع برای بازپس‌گیری مناطق از دست رفته را دارد.  در طی نبردهای ۱۰ روزه، دشمن با آن همه برتری که نظر تجهیزات و نیروهای تازه‌نفس داشت؛ نتوانست نیروهای ایرانی را از مناطقی که آزاد کرده بودند عقب براند، بنابراین این مبارزه سرسختانه بین تیپ ۵۸ پیاده و نیروهای دشمن همچنان ادامه یافت.

از اول دی ماه سرسختی دشمن برای عقب راندن تیپ ۵۸ پیاده شدیدتر و حملات مداوم با پشتیبانی آتش سنگین توپخانه ادامه یافت. فرمانده تیپ ۵۸ پیاده برای نگهداری مواضع آزاد شده درخواست نیروی تقویتی و تازه‌نفس نمود، که فقط یک گروهان از گردان ۸۱۰ پیاده زیر امر تیپ ۵۸ پباده قرار گرفت، این در حالی بود که چندین تیپ تقویتی و تازه‌نفس برای دشمن وارد عمل شده بودند. با توجه به فشار روز افزون دشمن و وارد کردن تلفات و خسارات زیاد به نیروهای ایرانی، یک گروهان تقویتی نمی‌توانست تأثیر چندانی در تغییر وضعیت منطقه نبرد به نفع نیروهای ایرانی داشته باشد.

نیروهای دشمن در سوم دی ماه یعنی۱۳ روز پس از شروع عملیات «مطلع الفجر»، حملات خود به مواضع یگان‌های تیپ ۵۸ و نیروهای پیاده سپاه پاسداران و بسیج عشایر تحت امر این تیپ گسترش دادند و از دو سمت، ارتفاعات چرمیان و بلندی‌های شیاکوه را مورد حمله قرار دادند. این تهاجم دشمن با آتش سنگین توپخانه همراه بود و در برخی مناطق کار به جنگ تن به تن انجامید. امّا این بار نیز رزمندگان دلاور و فداکار ارتش و سپاه توانستند حمله دشمن را دفع و آنها را مجبور به عقب‌نشینی سازند.

بعد از ۱۵ روز نبرد نابرابر، در ششم دی ماه، اولین گردان تقویتی۱۹۱ و تازه‌نفس پیاده برای تقویت تیپ ۵۸ پیاده به منطقه گیلان غرب وارد شد و این در حالی بود که توان رزمی یگان‌های تحت امر تیپ ۵۸ پیاده تا ۴۵% کاهش یافته بود. یگان‌های تازه نفس دشمن به نوبتو پی در پی به یگان‌های تیپ ۵۸ حمله میکردند. بر خلاف گذشته که دشمن بعد از هر حمله مؤفقیت‌آمیز نیروهای ایرانی، فقط چند روز پاتک انجام می‌داد، در نبرد شیاکوه دشمن با پاتک‌های پیاپی، دست از ادامه تلاش برای باز پس گرفتن مواضع از دست رفته بر نداشت.

حملات دشمن در ۱۵ دی ماه ۱۳۶۰ به اوج خود رسید و در ساعت ۰۶۰۰ این روز، دشمن مؤفق شد ارتفاعات الله‌اکبر و انار را از تصرف نیروهای ایرانی خارج سازد و یک گروه از رزمندگان ایرانی را به اسارت درآورد. دشمن در منطقه تیپ ۳ زرهی فعالیت چندانی انجام نمی‌داد و تمام تلاش خود را معطوف به عقب راندن تیپ  پیاده۵۸ در منطقه شیاکوه ساخته بود.

در طول ۲۷ روز تمام تلاش‌های نیروهای رژیم بعثی صدام برای عقب راندن یک تیپ ایرانی از ارتفاعات شیاکوه به جایی نرسید و این تیپ دلاور با همرزمان سپاهی و بسیجی خود، با وجودی که دچار تلفات و خساراتی شده بودند، در این مدت سرسختانه در مقابل تهاجامّات گسترده و وسیع دشمن پایداری کردند، امّا متأسفانه نیروهای تقویتی، کمکی و تازه‌نفس کافی به کمک تیپ ۵۸ نرسید تا بتوانند آنها را جایگزین تلفات و ضایعات خود نمایند. یکه و تنها با یگان‌های سازمانی خود و واحدهای سپاه پاسداران و بسیج عشایری به این نبرد نابرابر ادامه دادند و سرانجام چنان تضعیف گردیدند که فرمانده تیپ ۵۸ پیاده از لشکر ۸۱ زرهی درخواست کرد که قبل از انهدام عناصر باقی مانده به مواضع پدافندی قبلی عقب‌نشینی نمایند که در وحله اول دستور به مقاومت داده شد. شرایط بحرانی منطقه نبرد شیاکوه توسط فرماندهان عالی‌رتبه ارتش و سپاه مورد ارزیابی قرار گرفت، و در نهایت تصمیم و دستور به عقب‌نشینی داده شد. در این نبرد نابرابر بیش از ۱۷۰۰ نفر از نیروهای دشمن کشته و زخمی و ۱۴۰ نفر اسیر شدند.

یکی از حماسه‌های ماندگار دوران دفاع مقدس در عملیات «مطلع الفجر» و با رشادت و دلاوری ستوان‌دوم وظیفه عبدالحمید انشایی رقم خورد.

عبدالحمید انشایی در عملیات «مطلع‌الفجر» دیده‌بان تیپ ۵۸ پیاده در ارتفاعات شیاکوه بود. در روز ۱۵ دی ماه ۱۳۶۰ که آتش سنگین دشمن عرصه را بر نیروهای ایرانی تنگ کرده بود، در بیسیم شنیده می‌شد که دیگر نمی‌توان ارتفاعات را حفظ کرد و دشمن حلقه محاصره را تنگ نموده است. گرای ستون‌های دشمن توسط دیده‌بان انشایی در حال ارسال بود. دستور رسید که باید عقب‌نشینی انجام شود. عبدالحمید زخمی شده بود، هنوز رمقی در بدن داشت، سخت بود، امّا او تصمیم داشت برای دفاع از خاک وطن اندک توان و نیرویی که دارد را استفاده کند، او بر روی ارتفاعات شیاکوه ایستاده است، گرای دشمن هنوز ارسال می‌شود، همرزم او می‌گوید:« فهمیدم که گرایی که می‌دهد همانجایی است که خودش ایستاده. پرسیدم، این محل دیده‌بانی خودت است، پاسخ داد دیگر نیست، دشمن به آن رسیده، بزنید.»

در لحظات آخر ناگهان بیسیم به صدا در می‌آید، بله صدای عبدالحمید است:« از قول من به امام و مادرم بگویید شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید»، دیگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بیسیم صدا زد:«انشایی، انشایی، جواب بده! اما دیگر صدایی نیامد» و ۱۵ دی ماه ۱۳۶۰، روز شهادت این «قهرمان شیاکوه» در تاریخ ثبت گردید. امام امت(ره) پس از دریافت پیام و در توصیف این شهید بزرگوار چنین فرمودند :«در صدر اسلام هم از این افسرها بوده است. مثل انشایی‌ها.»

پیکر پاک شهید انشایی پس از ماه‌ها ماندن در منطقه شیاکوه به جمع یاران خود پیوست و در جوار آنان آرمید. 

در سال ۱۳۶۷، ناو سروان مسعود انشایی، برادر عبدالحمید نیز راه او را ادامه داد و در نبرد ناوچه جوشن با نیروهای آمریکایی در آبهای نیلگون خلیج فارس به شهادت رسید.       

یادشان گرامی و راهشان مستدام باد.