پاسدار شهید «براتعلی داودی» در ۱۳۳۷ در مشهد مقدس در خانوادهای محروم متولد شد و در نهایت در ۲۸ فروردین ۱۳۶۲ در پیرانشهر بر اثر آسیبدیدگی شدید و قطع یک دست و دو پا به شهادت رسید. خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «ماشال» گردآوری شده است، منتشر میکند.
پرش در ۴۰ کیلومتر
روزگاری که در پادگان امام حسن (ع) مشغول بود، علاوه بر تمرینات آمادگی معمول، آزمونهای بسیار سختتری هم وجود داشت.
این آزمونها برای انتخاب ورزیدهترین و آمادهترین نیروها بود تا درعملیاتهای دشوار از توان آنها استفاده کنند.
یکی از این آزمونها پریدن از پشت وانت بود.
باید از وانت در حال حرکت به زمین میپریدند و به سرعت موانع را رد میکردند.
هر کس در حد توانش در سرعتی به پایین میپرید؛ یکی در پنج کیلومتر، یکی درده کیلومتر، یکی در پانزده کیلومتر.
چون واقعا پریدن از وسیلهی در حال حرکت کار سختی است و ممکن است موجب آسیب هم بشود؛ آن هم روی مسیرهای خاکی و آسفالتی که پراز سنگ و پستی و بلندی است.
کاری که براتعلی کرد انصافاً آخرش بود.
در سرعت چهل کیلومتر در ساعت، از پشت وانت پرید پایین و با یک پرش حساب شده، بدون کوچکترین آسیب دیدگی، میدان موانع را از همه زودتر طی کرد.
باقی تمرینها و آزمونها را هم بی آن که خسته شود پشت سر گذاشت.
او در گروه ویژه انتخاب شد و توانست در عملیاتهای مختلف شرکت فعالی داشته باشد.
قدرت بدنیاش را هم مثل همهی زندگیاش، صرف خدا میکرد و بس.
روزگاری که در پادگان امام حسن (ع) مشغول بود، علاوه بر تمرینات آمادگی معمول، آزمونهای بسیار سختتری هم وجود داشت.
این آزمونها برای انتخاب ورزیدهترین و آمادهترین نیروها بود تا درعملیاتهای دشوار از توان آنها استفاده کنند.
یکی از این آزمونها پریدن از پشت وانت بود.
باید از وانت در حال حرکت به زمین میپریدند و به سرعت موانع را رد میکردند.
هر کس در حد توانش در سرعتی به پایین میپرید؛ یکی در پنج کیلومتر، یکی درده کیلومتر، یکی در پانزده کیلومتر.
چون واقعا پریدن از وسیلهی در حال حرکت کار سختی است و ممکن است موجب آسیب هم بشود؛ آن هم روی مسیرهای خاکی و آسفالتی که پراز سنگ و پستی و بلندی است.
کاری که براتعلی کرد انصافاً آخرش بود.
در سرعت چهل کیلومتر در ساعت، از پشت وانت پرید پایین و با یک پرش حساب شده، بدون کوچکترین آسیب دیدگی، میدان موانع را از همه زودتر طی کرد.
باقی تمرینها و آزمونها را هم بی آن که خسته شود پشت سر گذاشت.
او در گروه ویژه انتخاب شد و توانست در عملیاتهای مختلف شرکت فعالی داشته باشد.
قدرت بدنیاش را هم مثل همهی زندگیاش، صرف خدا میکرد و بس.