روزی شخصی از شیخ مرتضی زاهد مسئلهای پرسید. ایشان جواب دادند. وقتی به منزل رفتند، فهمیدند اشتباهی جواب داده اند. همان موقع که قدری از شب گذشته بود، به منزل آن شخص رفته و جواب صحیح مسئله را گفتند. آن شخص گفت: این مسئله که این قدر مهم نبود، فردا میآمدید. شیخ فرمودند: از کجا معلوم، تا فردا زنده نباشم.
مرحوم شیخ انصاری مردی بود که در علم وتقوا نابغهی روزگار بود که هنوز هم علما وفقها به فهم دقائق کلامش افتخار میکنند. وقتی که میآمدند، چیزی از ایشان سوال میکردند، اگر نمیدانستند، تعمّد داشتند که بلند بگویند:" ندانم! ندانم! ندانم! " این طور میگفتند که شاگردان یاد بگیرند که اگر چیزی را نمیدانند، ننگشان نیاید از اینکه بگویند: نمیدانم.