«آخرین روز زندگیاش مدت زیادی پیش از طلوع آفتاب آن روز رمضان آغاز میشود. خانم نجار برای وعده سحری خودش و پدرش، سمبوسه و تکه کوچکی گوشت سرخ میکند. لباس تازهای را که برای امیر، برادر ۵ سالهاش خریده، به پدرش نشان میدهد. پیش از خواب، با هم نماز میخوانند. زمانی که پدرش از خواب بیدار میشود، میبیند که دخترش رفته است.»
این بخشی از گزارش مفصلی است که روزنامه «نیویورکتایمز» با موضوع زندگی و شهادت «رزان نجار» دختر فلسطینی و پرستار داوطلب ساکن غزه منتشر کرده است. در این گزارش دختری پرشور، عاشق زندگی، مقاوم و با اهدافی بزرگ به تصویر کشیده شده که نهایتا هنگامی که در جریان یک تجمع اعتراضی مجروحان فلسطینی را مداوا میکرده، هدف گلوله یک تکتیرانداز ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفته و به شهادت میرسد.
خبرنگاران تحقیقی نیویورکتایمز در این گزارش که با شرحی از زندگی رزان همراه است، بیش از هزار عکس و فیلم مربوط به لحظه شهادت این دختر فلسطینی را بررسی کرده، وضعیت قرارگیری معترضان و نظامیان صهیونیست در لحظه تیراندازی را مدلسازی کرده و با شبیهسازی لحظه حادثه، به این نتیجه رسیدهاند که بر خلاف ادعای رژیم صهیونیستی، هیچ خطری از جانب رزان یا دیگر شرکتکنندگان در این تجمع اعتراضی، متوجه نظامیان صهیونیست نبوده است.
روز ۳۰ مارس (۱۰ فروردین)، اولین روز اعتراضات، خانم نجار جوانترین و البته تنها زن داوطلب میان سه نفری بود که به مجروحان کمک میکردند. مردان جوان در حالی که جین به پا داشتند و تیشرت به تن، به سمت نظامیان اسرائیلی سنگ پرتاب میکردند و او، انگار به همان سرعت که آنها به زمین میافتادند، بالای سرشان ظاهر میشد و سوختگیهایشان را پانسمان میکرد، شکستگیهایشان را میبست، جلوی خونریزی ناشی از اصابت گلوله را میگرفت، به آنها دلگرمی میداد و بعضا آخرین کلمات آنها را میشنید.
در ۹ هفته پس از آن روز، پایش ترکش خورد، با برخورد یک لاستیک مشتعل دچار سوختگی شد و نارنجکهای گاز اشکآور بازویش را شکست. البته همان روز گچ دستش را باز کرد و به تظاهرات بازگشت.
وقتی نظامیان اسرائیلی به سمت آنها شلیک میکردند، همه سر خود را میدزدیدند. همه، جز نجار. او به همکارانش میگفت: «گلولههایی که صدایشان را میشنویم، به ما آسیب نمیزنند.» منظورش این بود که: صدای آنی را که تو را میکشد، نخواهی شنید.
آنطور که نیویورکتایمز نوشته، رزان و خانوادهاش از سالها پیش تحت تأثیر اشغالگری صهیونیستها و محاصره نوار غزه قرار داشتهاند و این مسئله مسیر زندگی او را تغییر داده بود. وی هرچند رویای پزشک شدن را داشته، اما مجبور به ترک تحصیل شده و در اعتراضات هم به عنوان یک پرستار داوطلب به مجروحین کمک میکرده است.
غیر از سال ۱۹۹۷ یعنی زمانی که تنها سه روز داشت و به مصر رفته بود، خانم نجار تمام عمرش را در نوار غزه و عمدتا در روستای کوچک «خزاعه» گذرانده بود. ساکنان این روستای مرزی عمدتا از خانواده نجار بودند. بازماندههای پناهجویانی که در سال ۱۹۴۸ از منطقه «سلامه» در نزدیکی «یافا» فرار کردند.
رزان باهوش بود و از سن ۲ سالگی به مهد رفت. آنجا کلمات انگلیسی را تکرار میکرد و شعر میخواند. مادرش لبخندهای آن کودک شاد را به یاد میآورد: «وقتی میدید ناراحتم، دنیا را زیر و رو میکرد.»
اما رزان بابایی بود. پدرش، «اشرف النجار» که یک کارآفرین بود، آن زمانها که هنوز میشد، ناز او را میخرید. او ماههای مداوم در اسرائیل (فلسطین اشغالی) کار میکرد و کالاها و مبلمانی را که میخرید، میتوانست به چند برابر در غزه بفروشد. با آن درآمد، میشد شام گوشت خورد.
پدرش میگوید: «راستش را بگویم، دلم برای آن روزها تنگ شده.»
در همان کودکی، رزان به دنبال گوشیهای پزشکی اسباب بازی بود. پدرش میخواست روزی او را برای تحصیل در رشته پزشکی به خارج از کشور بفرستد.
اما بعد، راکت، محاصره و جنگ شروع شد. آقای نجار که دیگر نمیتوانست در اسرائیل (فلسطین اشغالی) کار کند، یک مغازه تعمیر موتور سیکلت راه انداخت. مغازهاش هم در تهاجم سال ۲۰۱۴ ارتش اسرائیل با خاک یکسان شد. ورشکست شد و از آن به بعد از خواهر و برادرانش پول میگرفت. رزان، دیگر مدرسه نرفت تا هزینهها کم شود.
خزاعه در جنگ تقریبا نابود شد. دو نفر از بهترین دوستان رزان کشته شدند، یکی از آنها همراه بیش از ۲۰ نفر از اعضای خانوادهاش. او تکه تکه شدن بدن یکی از پسرعموهایش را دید. خانه نجارها آسیب دید و اسناد دخترشان هم گم شد. وقتی از پناهگاه برگشتند، خیابانها پر بود از جنازه و مجروحان در حال مرگ. [آنجا بود که] رزان گفت میخواهد یاد بگیرد چطور میشود [به مجروحان] کمک کرد.
شیرینترین عطر جهان
در جریان اعتراضات در مرز غزه، رزان پای ثابت کمک به مجروحین بوده و آنطور که نیویورکتایمز نوشته، او به صورتی خستگیناپذیر در تمام تجمعات شرکت میکرده تا به کسانی که گلوله میخورند، کمک کند.
پدرش میگوید به او گفته بود که حداقل یک روز استراحت کند، اما او میگفت «نه بابا، آنجا کسانی هستند که به کمک من نیاز دارند.»
مادرش به دیدن اعتراضات رفته بود، اما میگوید گفتوگوهایشان نصفه و نیمه قطع میشد: «ناگهان یک نفر زخمی می شد و او صحبتمان را قطع میکرد و میگفت "باید بروم، کسی هست که باید نجاتش دهم."»
رزان خود را به اندازه معترضانی که لاستیک آتش میزدند یا تلاش میکردند فنس را ببرند، در مبارزه فلسطینیها دارای نقش میدانست. او به یک سخنگو بدل شده بود که هیچوقت دعوت به مصاحبه را رد نمیکرد و همیشه آماده پاسخ دادن به سوال بود.
او روز ۷ می (۱۷ اردیبهشت) به نیویورکتایمز گفت: «میخواهیم این پیام را به جهان بدهیم: من، خودم یک ارتش هستم و شمشیری برای ارتشم. ما یک هدف داریم، اینکه نجات دهیم و [به بیمارستان] منتقل کنیم و این پیام را به جهان برسانیم که ما بدون سلاح، میتوانیم هر کاری انجام دهیم.»
صفحه فیسبوک او هم پر بود از جملات زیبا. یکبار نوشته بود که یونیفورم خونآلودش، «شیرینترین عطر» جهان را دارد.
«در برابر گلوله سر خم نمیکنم»
اما با ادامه اعتراضات در مرز غزه، نوشتههای رزان کم و بیش بوی آمادگی برای شهادت میداده و او از دوستانش خواسته پس از شهادت، از او به نیکی یاد کنند.
او روز ۵ می (۱۵ اردیبهشت) در فیسبوک نوشته بود: «زمانی که زندگیام تمام شد، مرا برای کسانی که من را میشناختند، به رویایی شیرین تبدیل کن.»
او بعدا نوشت: «به من گفتند "وقتی گلولهای به سمت تو میآید، کمی سرت را پایین بیاور." به آنها گفتم "گلوله مرا انتخاب کرد، چون نمیدانستم چطور سر خم کنم. خوب، چرا باید مسیرم را تغییر دهم؟"»
کمتر از یک ماه بعد، یعنی روز ۱ ژوئن (۱۱ خرداد)، رزان طبق معمول در حال کمکرسانی به مجروحان بود که ناگهان گلولهای شلیک میشود و دو نفر از پرستارها زخمی میشوند. سپس:
پشت سر آنها، رزان به پشت به زمین میافتد و بعد هم به خود میپیچد.
در برابر دیدگان بهتزده خانم ابومصطفی (دوست رزان)، معترضانی که او تا همین چند دقیقه قبل در حال مداوای آنها بود، او را روی دست میگیرند. او را در حالی دور میکنند، که خون از قفسه سینهاش فوران میکند.
سپس رزان را به همان بیمارستان صحرایی منتقل میکنند که او همیشه در آنجا برای نجات جان مجروحین تلاش میکرده است.
حالا پزشکان دور او حلقه زدهاند و دیوانهوار برای زنده نگه داشتنش تلاش میکنند. پزشکی که تلاش میکرد راه تنفس او را باز نگه دارد، همان کسی بود که آزمون وزارت بهداشت را برگزار کرد. همان آزمونی که رزان در ماه آوریل در آن نمرهای بالا آورد.
او آنقدر محبوب بود که سه نفر این صحنهها را با تلفن همراه ضبط کردهاند.
رزان، قبل از آنکه به بیمارستان منتقل شود، آخرین نفسش را میکشد و ساعت ۷:۱۰ عصر درگذشته اعلام میشود.
صهیونیستها در تلاش برای انکار جنایت
پس از انتشار خبر شهادت رزان و واکنشهای گسترده در شبکههای اجتماعی، مقامهای رژیم صهیونیستی تلاش کردند تا با انتشار ویدئوهای دستکاریشده این پرستار فلسطینی را به عنوان یک تهدید که به فنسهای مرزی نزدیک شده، جلوه دهند.
مقامهای رژیم اشغالگر قدس مدعی شدند که نظامیان این رژیم تنها در صورتی به استفاده از گلولههای جنگی متوسل میشوند، که راهکار دیگری باقی نمانده باشد و تمام روشهای دیگر متفرق کردن جمعیت از جمله استفاده از گاز اشکآور، شلیکهای هشدار و هشدارهای لفظی استفاده شده باشد.
سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی هم گفت تمام شلیکهای تکتیراندازها ابتدا باید توسط فرمانده آنها تایید شود. او همچنین در توییتی که حالا پاک شده، نوشت: «ما دقیقا میدانیم که هر گلوله ما کجا فرود میآید.»
این در حالی است که تنها در روز نخست اعتراضات، بیش از ۲۰ فلسطینی شهید و صدها نفر زخمی شدند. از آن زمان، تنها یک نظامی صهیونیست کشته شده و در مقابل تعداد شهدای فلسطینی به ۱۸۵ نفر رسیده است. از این آمار، ۳۲ نفر کودک و دو نفر زن بودهاند. یک فلسطینی که پاهایش قطع شده و روی ویلچیر مینشست، یک مرد جوان که از پشت هدف قرار گرفته، خبرنگاران و چند پرستار هم میان قربانیان این تیراندازیها هستند.
نیویورکتایمز در تحقیقات خود که حاصل مصاحبه با شاهدان، کارشناسان جرمشناسی، متخصصان کالبدشکافی و تکتیراندازهای ارتش آمریکا و همچنین بررسی حجم زیادی از عکس و فیلم مربوط به لحظه حادثه است، دریافته که گلولهای که رزان را به شهادت رسانده، به سمت جمعیتی که بین آنها تعداد زیادی پرستار هم حضور داشتهاند، شلیک شده است.
این روزنامه میافزاید که مدلسازیهای صورتگرفته، نشان میدهد که «نه پرستاران و نه هیچیک از افرادی که در این جمعیت حضور داشتهاند، تهدید خشونتآمیز آشکاری برای نیروهای اسرائیلی نداشتهاند. هرچند که اسرائیل بعدا پذیرفت که او را به صورت غیرعمد کشته، اما به نظر میرسد که این تیراندازی در بهترین حالت اقدامی بیمسئولیت و احتمالا یک جنایت جنگی بوده است، اما تاکنون هیچکس از این بابت مجازات نشده است.»
به نوشته این روزنامه، تکتیرانداز اسرائیلی در حالی به سمت این جمعیت شلیک کرده که نزدیکترین فرد حاضر در جمعیت حدود یک کیلومتر با نظامیان صهیونیست فاصله داشته است. این گلوله ابتدا به زمین برخورد کرده و سپس دو نفر از پرستاران را زخمی کرده و بعد به شهادت رزان منجر شده است.
در ماه اوت، یک فرمانده ارشد ارتش رژیم صهیونیستی به نیویورکتایمز گفته است که در جریان تیراندازیها به سمت اعتراضات فلسطینیها در غزه، بین ۶۰ تا ۷۰ فلسطینی «به صورت غیرعمد» شهید شدهاند. با این حال قوانین تیراندازی نظامیان صهیونیست بیتغییر مانده و آنها همچنان با وجود حضور گسترده غیرنظامیان، اقدام به تیراندازی میکنند.
به نوشته نیویورکتایمز، همین امر هم نقض قوانین بینالمللی است، چراکه اگر در یک درگیری آمار کشتههای غیرنظامی مدام در حال افزایش باشد، فرماندهان آن قوای نظامی موظف هستند که در قواعد درگیری تجدید نظر کنند.
این روزنامه میافزاید: «تعداد بالای تلفات تصادفی و خودداری اسرائیل از تغییر قواعد درگیری، این سوال را ایجاد میکند که آیا این یک اشتباه است، یا جزئی از خط مشی آنها.»
در پایان، پدر رزان که دخترش را «فرشته مهربانی» توصیف میکند، میگوید:
چه احساسی دارم؟ اگر شما جای من بودید چه احساسی داشتید؟ احساس درد میکنید. انگار که قلبتان را آتش زدهاند. تمام زندگیتان زیر و رو میشود. عزیزی را از دست دادهاید. بخش مهمی از خودتان را از دست دادهاید. وقتی یک کیف یا یک تلفن همراه گم میکنید، اذیت میشوید. حالا فرض کنید که یک انسان را که جزئی از شما بوده از دست بدهید. کسی را که بخشی از وجود شما بوده. چیزی نیست که بتوان ارزشش را با پول سنجید. این بخشی از وجود شماست. دختر شما، یا پسر شماست.