شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۲
خاطرات هاشمی رفسنجانی

علت گریه محسن رضایی چه بود؟

کد خبر : ۴۴۶۲۷۰

سال60
ظهر، آقای‌ نوری‌ معاون‌ وزارت‌ خارجه‌ آمد و پیشنهاد نخست‌ وزیری‌ مهندس‌[میرحسین‌]موسوی‌ را داد. آقای‌ [فضل‌الله‌]محلاتی‌ [نماینده‌ امام‌ در سپاه‌] آمد و درباره‌ تصفیه‌یاران‌ ابوشریف‌ از سپاه‌ شکایت‌ داشت‌ و کمک‌ خواست‌.
آقای‌ ربانی‌ املشی‌ دادستان‌ کل‌ کشور تلفن‌ کرد و تقاضای‌ انگشتر حفاظت‌، ساخت‌ حافظیان‌ برای‌ آقای‌ رجائی‌ داشت‌. بعد از به‌ وجود آمدن‌ ناامنی‌، این‌ نوع‌ چیزها رواج‌ یافته‌ واکثر شخصیتها گرفته‌اند، من‌ جمله‌ خود من‌.آقای‌ سید محمود قمی‌ آمد. شکایت‌ از بد رفتاری‌ سپاه‌ و کمیته‌ها با بیت‌ ایشان‌داشت‌. و کارهای‌ شخصی‌ دیگر.

سال61
بعضی‌ از اعضای‌ شورای‌ فرماندهی‌ سپاه‌ اصفهان‌ آمدند و از آقای‌ [جلال‌الدین‌ طاهری‌] امام‌جمعه‌ و اطرافیانش‌ شکایت‌ داشتند و چاره‌جویی‌ می‌کردند.عصر آقای‌ مقدسیان‌ امام‌ جمعه‌ محلات‌ آمد و از آقای‌ محلاتی‌ وآقای‌ توسلی‌ محلاتی‌ گله‌ داشت‌ و چاره‌جویی‌ می‌کرد.
از یزد تلفن‌ کردند که‌ لازم‌ است‌ خانواده‌ شهید صدوقی‌ اجازه‌ برگزاری‌ نماز جمعه‌ را به‌ آقای‌[سیدروح‌الله‌]خاتمی‌ اردکانی در مسجد حضیره‌ بدهند؛ به‌ لحاظ امنیتی‌ لازم‌ است‌ که‌ آنجا برگزار شود.

سال62
ظهر آقای‌ جمی‌ امام‌ جمعه‌ آبادان‌ آمد و از احتمال‌ مخالفت‌[جامعه‌]مدرسین‌ [حوزه‌ علمیه‌] قم ‌با رهبری‌ آقای‌ [حسینعلی‌] منتظری‌ و طرفداری‌ آنهااز شورایی‌ شدن‌ رهبری‌، قرائنی‌ داشت‌. قرارشد، بیشتر تحقیق‌ شود. نگران‌ اختلافات‌ بعضی‌ جاها از جمله‌ خوزستان‌ و اصفهان‌ بود.
احمدآقا تلفنی‌ از عزل‌ [محمدهاشمی‌] مدیر عامل‌ صداوسیما توسط شورای‌ سرپرستی‌ و نصب‌ دکتر[حسن‌]روحانی‌ خبر دادند. احمد آقا از نامه‌ پنج‌ ـ شش‌ وزیر به‌ امام‌ و اعلام‌ استعفا بر اثر اختیاردادن‌ امام‌ به‌ نخست‌ وزیر و رنجیدگی‌ امام‌، خبر داد

سال63
در پایگاه‌ هوائی‌وحدتی‌ دزفول‌، آقایان‌ صیاد [شیرازی‌] و [محسن‌]رضائی‌ پای‌ هواپیما بودند. با سه‌ هلی‌کوپتر به‌ پشت‌ سد دز، برای‌ دیدن‌ مانور نیروهای‌ ویژه‌ قرارگاه‌ ظفر رفتیم‌. مانور عبور از آب‌ با تیراندازی‌تانک‌ و توپ‌ و... انجام‌ شد. دیدنی‌ بود و بی‌اشکال‌ انجام‌ یافت‌. اما مقدار زیادی‌ گلوله‌ مصرف‌شد؛ لابد لازم‌ است‌ و خود فرماندهان‌، مخالف‌ اسراف‌ و متدین‌ هستند.
بعد از مانور، برای‌ افراد سخنرانی‌ کردم‌؛ خیلی‌ با حال‌ و با روحیه‌اند. از میان‌ هزار نفر، ۲۵۰ نفرقبول‌ شده‌اند. از آمادگی‌ آنها برای‌ شهادت‌، سخت‌ تحت‌ تأثیر قرار گرفتم‌.

سال64
آقای ری‏شهری [وزیر اطلاعات] می‏گوید تسلط کامل به فعالیت‏های مخرّب منافقین دارند و گفت این روزها مواد منفجره زیادی کشف کرده‏اند که بیشتر آن از سلطنت طلبها بوده است. او اطلاع داد که آقای شریعتمداری تقاضا دارد که اجازه رفت و آمد به منزل عده‏ای از افرادی که اسامی آنها را داده بدهند.

سال65
سرهنگ رزمجو رئیس نظام وظیفه آمد. از کثرت مراجعه مشمولان نظام وظیفه گفت که نوبت اعزام آنها به ماههای ۷ و ۸ این سال هم می‌کشد. این هجوم برای طرح جدید مجلس است و به خاطر کثرت غایبان بیش از نیاز است. از توصیه‌ها و سوء‌استفاده از معافیت پزشکی ناراضی است.

سال66
آقای موسوی اردبیلی تلفنی گفتند که رأی خود را در یک مورد پس می‌گیرند. احمدآقا هم تلفنی اظهار تردید کرد. دوباره خدمت امام رفت و امام همان [نظر] سابق را تایید کردند.مهدی که به مشهد رفته بود، آمد. خوشحال است که در کنکور نمره خوبی آورده و هر جا که لازم باشد و بخواهد، می‌تواند انتخاب کند

سال67
آقای [علی] فلاحیان [قائم مقام وزیر اطلاعات] آمد و نتیجه بازرسی شکست در مهران را آورد که ارتش و سپاه را مقصر می داند و درباره بازرسی فرماندهی مذاکره شد. قرار شد حکمی به نام ایشان صادر شود.
آقای موسوی زادگان معاون وزارت [اطلاعات] را آورده بود که پیغامی از طرف آمریکایی ها داشت. آنها برای رسیدن به روابط رسمی با ایران حاضرند هم نیازهای تسلیحاتی و هم طلب های ما را بدهند و هم در جهت متجاوز شناخته شدن عراق کوشش کنند. گفتم فعلاً روی سومی کار شود ، اگر صادق بودند درباره موارد دیگر صحبت می کنیم و فعلاً مصلحت نیست که هیچ گونه تماس رسمی با آنها باشد. معلوم نیست صادق باشند و ضمناً از ما هم می ترسند که در جریان انتخابات آنها، رسوایی سیاسی برایشان درست کنیم.
عصر آقای محسن رضائی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آماده استعفاء است؛ گفتم در سمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبه تلویزیونی داشته باشد که شایعه بازداشت رد شود و برای بچه های سپاه هم روحیه بیشتر بشود

سال68
چمدان را بستم و به مجلس رفتم. در گزارش‌ها مطلب مهمی نیافتم. فیزیوتراپی انجام شد. مصاحبه‌ای نیم ساعته با صداو سیما در مورد برنامه‌هایم برای ریاست جمهوری جهت تبلیغات انتخابات انجام دادم . به آیت‌الله خامنه‌ای تلفنی اطلاع دادم که دو روز به سفر خواهم رفت. به فرودگاه رفتیم و با هواپیمای فرندشیپ به سوی «بیشه‌کلا» استراحتگاه لب دریای خزر نیروی هوایی حرکت کردیم. بین راه با [سرتیپ منصور ستاری] فرمانده نهاجا [= نیروی هوایی ارتش] درباره مسائل ارتش مذاکره داشتیم.

سال69
در خانه بودم. بیشتر وقت به مطالعه و استفاده از حیاط و استخر گذشت. فاطى پذیرایى مى‌کرد. عفت و مهدى و یاسر در سفر بودند. مقدارى براى اصلاح پیش‌نویس مجموعة «کلید قرآن» و تحریر مقدمه، وقت صرف کردم. شب دکتر حمید لاهوتى، [همسر فائزه] آمد. از مُحسنات تراکتور سنگین اشنایدر براى ساخت در ایران می گفت.

سال70
در گزارش‌ها، توافق سوریه و عربستان سعودى بر سرآمادگى رفع بایکوت اسراییل، در صورت خوددارى اسراییل از ادامه شهرک‌سازى در اراضى اشغالى، جلب نظر مى‌کند. این عقبگرد، با تلاش آمریکا به‌دست آمده است، ولى ظاهراً اسراییل آماده پذیرش این وضع نیست. آقاى[علی‌اکبر]آشتیانى آمد. از رهبرى و وزیر کشور، به خاطر حذف او از مسئولیت عقیدتى سیاسى ژاندارمرى گله داشت و براى اداى قرض‌هاى زمان مسئولیت، کمک خواست

سال 71
آقاى [حبیب‌الله] عسگراولادى آمد. در مورد مؤتلفه از من نظر خواست و در مورد استیضاح بعضى از وزرا پرسیدکه مخالفت کردم. از مدیریت آقاى [علی‌اکبر] ناطق نوری و نیز از انتخاب آقای [علی] لاریجانى به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار رضایت کرد.
آقاى [علی] عبدالعلى‌زاده آمد و از رد صلاحیت خود [در انتخابات مجلس] توسط شوراى نگهبان گله کرد. دلداری‌اش دادم. قرار شد به سمت استاندارى آذربایجان شرقى منصوب شود. آقاى [قربانعلی] درّى‌نجف‌آبادى، [رییس کمیسیون برنامه و بودجه و رییس هیأت عالی گزینش کشور] آمد. از آیت‌الله منتظرى احوا‌‌ل‌پرسى کردم. گفت حال‌شان خوب است، ولى به خاطر سخت‌گیرى [وزارت] اطلاعات، راضى نیست. خواست که بگویم براى امامت جمعه او در نجف‌آباد به جاى مرحوم [شیخ عباس] ایزدى، اصرار نشود و همان آشیخ غلامحسین [منصور] که فعلاً نماز مى‌خواند، امام جمعه باشد.

سال72
سفیرمان در سودان آمد و گزارش وضع آن کشور و فعالیت جهاد سازندگی در آنجا و تقاضاى سودان براى نفت بیشتر با مهلت بیشتر را داد.
اعضای جامعه مدرسین[حوزه علمیه قم] آمدند. ناهار میهمانم بودند. انتقاداتى به کار بعضى از وزیران داشتند و خواستار تعویض بعضى از آنها شدند؛ شبیه خواسته‌هاى اکثریت مجلس است. مربوط به خط راست می‌باشند.
عصر شوراى عالى ادارى جلسه داشت. واگذارى‌های بسیار در امور وزارت راه و ترابری به بخش خصوصى و واگذارى بانک رفاه کارگران به سازمان تأمین اجتماعى تصویب شد.
شب در دفترم ماندم. محسن آمد و دربارة بدهى‌هاى خارجى و خسارات آلومینیوم اراک در اثر قطع برق و پالایشگاه بندرعباس و مترو مذاکره کردیم. شام خوردیم و رفت