شهید «حسن طهرانی مقدم» به عنوان پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، بیشترین نقش را در توسعه صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ موشکهایی که امروز با برد ۲ هزار کیلومتری، خواب راحت را بر چشمان دشمنان جمهوری اسلامی ایران حرام کردهاند.
«دانشمند برجسته»، «مدیر بلند همت» و «پارسای بیادعا» صفتهایی بودند که حضرت آیتالله خامنهای چند روز پس از شهادت «حسن طهرانی مقدم» در سال ۱۳۹۰ به او اطلاق کردند. خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «مردی با آرزوهای دوربُرد» گردآوری شده است، منتشر میکند.
داستان دوازدهم
خودش خراب کرده بود. خودش هم باید درستش میکرد. در خانه را زده بود و از دوز بالای مهمان نوازی پدرعروس استفاده کرده بود و به سرعت آمده بود داخل. نشسته بود درست رو به روی پدر و شروع کرده بود به حرف زدن و شوخی کردن. لباس سپاه تنش بود و احوالاتش نشان میداد که عازم جبهه است. آنقدر شیرین زبانی کرده بود که عاقبت پدر عروس را خندانده بود. رفتنی هم پیشانیاش را بوسیده بود و عذرخواهی کرده بود و گرنه هیچ جوره امکان نداشت مجلس «بله برون» دیگری دوباره توی خانه عروس خانوم و با همان افراد شکل بگیرد.
هرچند که این بار هم آقای داماد چشمش خورده بود به فرد نیازمندی و رسانده بودش تا جایی که میخواست برود و دیرتر از بقیه آمده بود. ولی دیگر آنقدر دیر نبوده که وقت برای تعیین مهریه و حرفهای دیگر نماند. حتی توانسته بود یک بار دیگر با عروس حرف بزند و بابت تصمیم و انتخابش مطمئن شود. تصمیمی که تا آخر عمرش همیشه بابت اتخاذ آن با صدای بلند خدا را شکر میکرد و میگفت: «هر چی بیشتر میگذره مطمئنتر میشم که بهتر از شما توی دنیا پیدا نمی شه». فردای آن شب رفته بود و تا چند ماه نتوانسته بود برگردد.
وقتی که برگشت، رفتند خدمت امام(ره). به خطبه ایشان عقد شدند و به برکت دعای ایشان بود که توی یک عمر زندگی، حتی یکبار هم دعوایشان نشد.