نویسنده «زخم شیر»، برگزیده بخش مجموعه داستان جایزه «احمد محمود» درباره اینکه چرا ادبیات ما جهانی نشده و به قول خودش جایزههای جهانی کاری به کار ما ندارند، اظهار کرد: عوامل بسیاری در این موضوع دخیل هستند. یکی از دلایل این موضوع به خاطر این است که ما زبان بستهای داریم.
به گزارش ایسنا شاید ۱۲۰ میلیون نفر در دنیا بتوانند زبان ما را بخوانند و بنویسند، اما سه تا چهار میلیارد نفر به زبان انگلیسی میتوانند حرف بزنند. دیگر اینکه حکومت و دولتها تا چه حد از کارها دفاع میکنند. ترکیه نیز مانند ما زبان بستهای دارد، اما در سفارتخانههای خود در کشورهای دیگر اعلام کرده است هر مترجمی یکی از آثار این کشور را ترجمه کند مبلغ قابل توجهی به او میپردازند. این عامل مشوق بسیار خوبی است، حتی اگر کتاب مطرح نشود، فروش نرود و سود نداشته باشد، مبلغی که دولت ترکیه پرداخت میکند، مبلغ خوبی است. در کشور ما چنین چیزی وجود ندارد.
او در ادامه افزود: ترکها با چنین ترفندهایی نویسندگان خود را در جهان مطرح کردهاند، حتی برخی به نوبل هم رسیدند. اورهان پاموک و برخی دیگر از نویسندههای ترک در کشورهای مختلف مطرح شدهاند. تا جایی که من دیدهام نویسندگان خیلی تاپ آنچنانی هم نیستند که اینقدر آنها را حلواحلوا میکنند.
طاهری همچنین درباره تأثیر جایزههای ادبی بر وضعیت ادبیات داستانیمان اظهار کرد: بزرگترین حسن جایزهها این است که کتابها را به مخاطبان معرفی میکنند. در سال ممکن است چندهزار جلد کتاب منتشر شود؛ طبعا کسی نمیتواند همه اینها را بخواند و بنابراین ناچار به گزیش است. جایزه ادبی این گزینش را برای کتابخوانها انجام میدهد زیرا کسانی به عنوان داور این کتابها را خوانده و انتخاب کردهاند.
او درباره اینکه برخی از جایزهها به باندبازی متهماند و ممکن است انتخابهایشان معیار خوبی برای گزینش نباشد، گفت: ما نمیتوانیم اتهام آنها را ثابت یا رد کنیم. به نظرم اگر کاری باارزش باشد در نهایت خود را نشان میدهد. خودِ من ۴۰ سال است که مینویسم، در این ۴۰ سال جوایز مختلفی بوده که به من تعلق نگرفتهاند و کتابهای من دیده نشده است، اما نهایتا دیده و معرفی شدند؛ به همین دلیل فکر میکنم اینکه میگویند جایزهها پارتیبازی میکنند، درست نیست. بخش مهمی از انتخاب جایزهها سلیقه و پسند آدمهاست و این سلیقه و پسند آدمهاست که متفاوت است. ممکن است داوری کتابی را بپسندد اما من نپسندم. این اختلافها وجود دارد.
این نویسنده در پاسخ به اینکه وقتی ۴۰ سال آثارش دیده نشده است، آیا ادامه کار برایش دلسردکننده نبوده است، بیان کرد: اگر دلسرد شده بودم، نمینوشتم. من برای جایزهها و دیده شدن نمینوشتم. البته این را هم بگویم ۲۰ سال اول نوشتنِ من جایرهای در کار نبود، در ۲۰ سال دوم هم که جایزه وجود داشت من برای آنها نمینوشتم. من به خاطر عشق و علاقه خودم مینوشتم و چه این جایزهها را به من میدادند و چه نمیدادند، به کار خودم ادامه میدادم. همانطور که نسلهای گذشته ما هیچکدام جایزهای نبردهاند؛ نه صادق هدایت، نه صادق چوبک، نه بهرام صادقی، نه غلامحسین ساعدی، نه ابراهیم گلستان و نه هوشنگ گلشیری هیچکدام جایزهای نبردهاند. البته در کشور ما اصلا جایزهای وجود نداشت و جایزههای جهانی هم کاری به کار ما ندارند.
او همچنین درباره وضعیت ادبیات داستانی ایران اظهار کرد: وضعیت ادبیات داستانی ما بسیار عالی است و روند رو به رشد بسیار خوبی داشته است. در میان چیزهایی که میبینم و میخوانم آثاری وجود دارد که نویسندگان نسل اول و دوم داستانینویسی ما در خواب هم نمیتوانستند نوشتنش را ببینند. به ادبیاتمان بسیار امیدوارم و آینده داستاننویسیمان را خیلی عالی و خوب میبینم.
صمد طاهری درباره اینکه چه چیزی در میان این نوشتهها وجود دارد که فکر میکند نویسندگان نسل اول و دوم ما آن را در خواب هم نمیدیدند، توضیح داد: بخش مهمی از این موضوع به تخیل نویسندگان برمیگردد، تخیل هم به آگاهی نویسندگان از جهان خود وابسته است. الان رسانههای مجازی و وسایل ارتباط جمعی خیلی پیشرفت کردهاند. جهان، جهانِ کوچکی شده است و تجربه زیستی فردی که امروز زندگی میکند با کسی که چند سال پیش زندگی میکرده، خیلی متفاوت است؛ به عنوان مثال اگر نویسندهای بخواهد به سراسر کشور سفر کند و با مردم مختلف برخورد داشته باشد و زندگیشان را ببیند، سفر کردن برای او راحتتر است تا چند سال پیش که جادهها بسیار کمتر بود. تکنولوژی پیشرفت کرده که این موضوه به غنی شدن تجربه زیستی یک نویسنده بسیار کمک میکند.
او سپس درباره وضعیت مخاطبان ادبیات داستانی بیان کرد: متأسفانه در کشور ما سطح مطالعه بسیار پایین است. قشر کتابخوان، قشر ضعیفی است. ۳۰ - ۴۰ سال پیش تیراژ کتابهای ما به طور معمول ۳۰۰۰ نسخه بود اما حالا به ۱۰۰۰ نسخه، ۵۰۰ نسخه و گاهی کمتر از ۵۰۰ نسخه تبدیل شده است. اگر این روند پیش برود ۵۰۰ تا هم کلا حذف میشود. اگر سیستم آموزشی ما سیستم کارآمدی بود و بچهها از دوره دبستان به مطالعه علاقهمند بودند، این وضعیت پیش نمیآمد، اما سیستم آموزشی ما کارآمد نیست و نمیتواند بچهها را کتابخوان بار بیاورد.