این روزها دوباره ادبیاتی که بوی فعالیتهای زودرس انتخاباتی را میدهد رونق بازار سیاستمداران شدهاست. یکی فیلسوفانه میگوید: «فرمان رها شده» و دیگری به ناز میخرامدکه «ارتباط ما با دولت منقطع گشته» و سومی لابد کمربند ایمنی را باز کرده که در موقع خطر بیرون بجهد و آن یکی جور دیگر و دیگر.
به گزارش روزنامه اطلاعات اینگونه سخنگفتنهای رمانتیک و ادیبانه از زبان کسانی که بارها امتحان رانندگی خود را پس دادهاند الحق بیمزه و لوس مینماید. آنکه سخن از فرمانِ رهاشده میگوید، بگوید که در زمان اصلاحات آموزش و پرورش(!)، خود با چه دستفرمانی راندهاست؟ آن که ناز میفروشد و از سرآمدن مدتش(!) با آقای دولت سخن میکند پاسخ دهد که همحزبیهایش در زمان قدرت و در حجله شوکت بر اریکه اصلاحات، کدام اصلاح را نهادینه کردند؟ و نیز کسانی که هر چندگاه یکبار افاضهای میکنند مبنی بر «عدم چشمانداز آینده»، جواب دهند که خود در اولین سالهای پیروزی، چه بذرهایی را در زمین بکر انقلاب کاشتند؟ که امروز وجینکردن آنها به راستی مشکل مینماید.
این هنر نیست، که در دوران شوکت و قدرت، یکه بتازند و در زمان تنگی و عسرت ـ که هم محصول کمخردی خودشان است و هم تولید خباثت اجنبی ـ اپوزیسیون شوند. اشتباه نگیرید! روی سخن من با کسانیست که اتفاقا ژست خردورزی میگیرند و تندرویها و یا کمکاریهای خودشان را از یاد بردهاند؛ وگرنه اشاره این سخن به ادامه رفتارهای کاریکاتورگونهای نیست، که یک روز به فلان ستاره ورزشی خارجی تبریک میگوید و یک شب، به انگلیسی(!) تبریک سال نوی مسیحی ؛که دورانش منقضی شده!
القصه، همین است که هست. مجموعا دستپخت همه است. امروز، قایمباشکبازی زیر چادر «کیبود، کیبود، ما نبودیم!» جواب نمیدهد. لااقل حضرات رمانتیکسرای حزبی، مدعای کارگزاری و اصلاحگری و اصولی و توسعهخواهی و اعتدالجویی را در روزهای سختی که بر مردم میگذرد، در یک کاسه بگذارند و به میدان آورند؛ اگر صداقتی هست.
چه جالب است کهمردم غیرحزبی و دلبریده از جناحهای سیاسی، ایران را یکپارچه و زیر عَلم وحدت ملی و مقاوم در برابر زورگویی و باجخواهی بیگانه میخواهند و میایستند؛ حضرات سیاسیون به جای مسئولیتپذیری گذشتهها و جبران مافات، امروز دکان دونبشِ ناز و ادا گشودهاند؛ یاللعجب!
جالبتر آنکه، حضرات سیاستمداران شاکی و مدعی، نه خود به کاری مفید ومسئولیتپذیرانه میایستند و نه در پخش مسئولیتها تحمل غیر خودی را دارند. پس تکلیف مردم چیست؟ لابد باید ملائک آسمان بیایند و جای مستعفیان و دمبهدم استیضاحشوندگان را پرکنند. لابد مردمانی که قراربود حضرات خادمشان باشند، باید بیش عرض چاکری وکوچکی کنند.
آقایان سیاسیون! همحزبیون! همه آقایون! آنچه دست در دست هم تاکنون و باهم پهن کردهاید، دستبهدست هم دهید و محض رضای خدا خودتان جمعش کنید. ادای بازیکنهای ستارهای را درنیاورید، که بین دونیمه چرخی میزنند و کفش خود را آویزان میکنند. درست است که شما چرخهاتان را زدهاید؛ اما هنوز دوران آویزانکردن کفشهاتان نرسیده؛ آنچه را نصفهنیمه بافتهاید و رَجهایی را که کج ومعوج زدهاید، بایستید و درستش کنید، آنگاه قهر فرمایید و دکمه صندلی نجات را بفشارید!