نیمفصل دوم لیگ دسته یک والیبال باشگاههای ترکیه از یکشنبه ۲۳ دی آغاز میشود. فصلی که این بار سه لژیونر ایرانی را به خود میبیند؛ مائده برهانی، مونا آشفته و مهسا صابری. سه نفر از ورزشکاران خوب تیم ملی که تصمیم گرفتند والیبال خود را در کشوری دیگر تجربه کنند. مهسا صابری متولد سال ۱۳۷۱ و ساکن شهرستان کردکوی از ۱۰ سالگی با تشویقهای خواهرش والیبال را آغاز کرد و سه سال بعد با عضویت در تیم دسته یکی گرگان وارد دنیای حرفهای شد. هر چند این رشته انتخاب اولش نبود و در ژیمناستیک فعالیت میکرد، اما روند رو به رشدش در والیبال او را به یکی از قهرمانان این رشته تبدیل کرد. مهندس شیمی کشورمان هماکنون در تیم استانی باریکه سیر در نزدیکی شهر ازمیر حضور دارد.
* چطور تصمیم گرفتی به لیگ ترکیه بروی؟
بعد از مسابقات تایلند و در راه برگشت بود، مدیر برنامههایم با من تماس گرفت و گفت علاقهمند به بازی در لیگ ترکیه هستی. مربی یکی از تیمها فیلم بازی تو را دیده و خواستار حضورت شده است و من به خاطر هزار دلیل آن را پذیرفتم. صحبتها انجام شد. تست دادم، شروط مختلف بررسی شد و در نهایت به توافق رسیدیم و با این تیم قرارداد بستم. در واقع لژیونر شدن آرزوی هر بازیکنی است تا بتواند تجربههای جدیدی را در فضای حرفهایتر کسب کند. چه بسا بهتر آنکه در لیگ ترکیه باشد که یکی از معتبرترینهاست.
* هزار دلیل؟!
لیگ ما اصلاً خوب نیست و در واقع باید گفت خیلی داغان است. اهالی این حوزه به خوبی شرایط لیگ بانوان را میدانند. پارسال که بدتر از همیشه بود. سال گذشته در تیمی بازی کردم که در نهایت پولی دریافت نکردم و این واقعاً به وضعیت زندگی ما ورزشکاران ضربه میزند، چون همه درآمد ما از همین بازی در لیگ است. به شدت نگران بودم که باید در لیگی بازی کنم که بیشتر تیمها آماتور هستند. باید بگویم خدا خیلی دوستم داشت که این مسیر را برایم هموار کرد.
* شرایط تیم باریکه سیر چگونه است؟
باریکه سیر، یک باشگاه دولتی است. پرداختیها همه به موقع است. به تمام معنا حرفهای کار میکنند. در فصل جدید هم بازیکنان خوبی گرفته است. از ۱۳ بازی نیمفصل هفت برد به دست آوردهایم و خیلی امیدوار به حضور در پلی آف هستیم. البته در تعطیلات نیمفصل چند بازیکن خوب گرفته است و شرایط را بهتر خواهد کرد.
* پس باید از تصمیمت راضی باشی؟
خیلی زیاد. خوشبختانه شرایط خیلی خوب است. برای توصیف وضعیت فوق العاده والیبال زنان ترکیه همین بس که فقط در لیگ یک و نه لیگ برتر، ۲ گروه ۱۴ تیمی دارند که ۲۸ باشگاه میشود و تعداد زیادی مسابقه رفت و برگشت که نتیجهاش رشد و پیشرفت بازیکنان این کشور است. تمام ۲۸ تیم سطح بسیار خوبی دارند. یعنی ضعیفترین تیمش از لحاظ سطح فنی مساوی با بهترین تیم لیگ برتر ایران است. تیمهای اول و دوم لیگ یک آنها برابر با تیم ملی ماست. باید بگویم ۱۰ سال است تجربه بازی در بهترین باشگاهها و تیم ملی ایران را دارم که به اندازه تجربه یک سال اینجا بود. تازه میتوانم حس رقابت در والیبال را داشته باشم.
* چرا اینقدر تفاوت وجود دارد؟
تو در ایران خیلی بازیکن شاخصی هم باشی در سال میتوانی حداقل دو اعزام باشگاهی و ملی داشته باشی تا بتوانی نهایت دو تا سه بازی بسیار خوب با تیمهای قدرتمندی، چون کره و چین انجام دهی، اما در اینجا ما همیشه بازیهای سخت داریم و حتی تیم پایین جدول به واسطه بازیکنان خوب میتواند با یک برد خود را به بالای جدول هم برساند. در حالی که در لیگ ایران تنها یک مسابقه خوب خواهی داشت. والیبال ایران همینطوری ۳۰ سال عقب است و ۱۰ سال است والیبالش میادین ملی را تجربه میکند. با این حال کلی از ما انتظار دارند گویا عصای جادویی به دست داریم، اما نباید انکار کرد بازیکنان خوبی داریم.
* لژیونر شدنت چقدر در زندگیات تأثیر گذاشته است؟
اتفاق خوبی برای من است. چالش جدیدی که پیش از این فقط در مسابقات ملی تجربهاش میکردم، اما اینجا فرصتش را دارم که هر هفته با تیمهای خوب بازی کنم و سطح خودم را ارتقا دهم. باید خیلی خوب تمرین کنی تا دیده شوی و خوشبختانه تاکنون یکی از امتیازآورترین بازیکنانشان بودهام. اعتماد به نفسی پیدا کردهام که میتوانم بهترینها را برای تیم ملی کشورم به نمایش بگذارم.
* شرایط قراردادت چطور است؟
چون وضعیت باشگاهداری اینجا کاملاً استاندارد است، قراردادها هم عادلانه و حرفهای است. مبلغی که با من قرارداد بستهاند تقریباً ۲ برابر قراردادهایم در ایران است و مهمتر اینکه میدانم تحت هر شرایطی این مبلغ پرداخت میشود. از سویی مطمئناً سال آینده همتراز با خود حرفهایهای اینجا پول میگیرم.
* زندگی اجتماعی در ترکیه چگونه است؟ برایت سخت نمیگذرد؟
خیلی آدمهای خوبی هستند. تعریفهای جالبی از آنها نشنیدم و با گارد خاصی آمدم، اما با حضور در ترکیه فهمیدم چقدر دختران خونگرمی دارد، با ما مثل هموطن خود رفتار میکنند و همیشه کنارمان هستند.
* با غذاهای ترکی مشکل نداری؟
وای نگویید خیلی غذاهایشان را دوست دارم. من به شخصه آدمی هستم که به اغذیهام خیلی اهمیت میدهم و باید بگویم اینجا اصلاً رعایت نمیکنم و کلی میخورم.
* کدام غذا را بیشتر دوست داری؟
من در ایران برنج نمیخوردم. در ترکیه داخل برنجهایشان کره میریزند و مثل کته به من میچسبد و من خیلی میخورم. سوپها را هم دوست دارم. در غذاهایشان پنیر نیز زیاد استفاده میکنند. البته باید بگویم اضافه وزن ندارم.
* برای همتیمیهایت غذای ایرانی درست کردهای؟
من خیر ولی مونا برای آنها شیربرنج درست کرد ولی خوششان نیامد. آنها اغلب غذاهایشان را با ماست میخورند و ماکارونی را هم با ماست میل میکنند. حتی مایه اسپاگتی ما را دوست نداشتند.
* ایرانیهای مقیم ترکیه برای تشویقتان به سالن میآیند؟
بله در اغلب بازیها حتی هنگام تمرینات هم تماشاگران ایرانی حضور دارند. اغلب اوقات میبینی یکی از داخل جماعت میگوید ماشاءا...، آنوقت میفهمی باز تنها نیستی. حتی بعضی وقتها برای ما سفارش غذای ایرانی میدهند. واقعاً باید بگویم من و مونا تنها نیستیم.
* چقدر از وقت اضافه را به گردش در این کشور اختصاص میدهی؟
ما در اینجا تایم استراحت نداریم و اغلب درگیر تمرین و مسابقه هستیم. شبها هم برای خودم کتاب میخوانم یا سریال میبینم. ما یکشنبهها هم بازی داریم ولی وای اگر ببازیم که روز دوشنبه که تایم استراحت است را باید سر تمرین بیاییم.
* در تعطیلات سال نو کجا بودی؟
به استانبول رفتم و از منطقه بشیکتاش که محله تاریخی این کشور است بازدید کردم.
* حضور مونا آشفته چقدر به تو کمک میکند؟
بودن کنار همدیگر خیلی از دلتنگیهایمان را پر میکند. او به تازگی هم ۱۸ سالش شده است و برایش خیلی خوشحالم که در این سن توانسته تجربه لژیونر شدن را داشته باشد. هماتاقی هم هستیم.
* از نظر زبانی مشکل نداشتی؟
به سختی میتوان ارتباط برقرار کرد. چون زبان انگلیسی آنها خوب نیست. مربی ما اصلاً نمیتواند به غیر از ترکیهای به زبان دیگری صحبت کند. یادم هست یک بار ساعت تمرین تغییر کرد و مترجمشان نبود تا برای ما بگوید و من و مونا ساعت تمرین را گم کردیم و دیر رفتیم.
* تاکنون جریمه شدی؟
نه خدا را شکر. یک بار مسابقهای را ۳- ۲ بردیم و سرپرست تیم ناراحت شد که باید ۳ امتیاز بازی را میگرفتیم. هفته بعدش هم ۳- یک باختیم و اعلام کرد ۲۰ درصد جریمه نقدی میشویم ولی کاپیتان تیم صحبت کرد و خدا را شکر منتفی شد. آنها در مسابقات میزبانی بسیار حساس هستند و باید حتماً ببرید.
* چند جمله ترکی بلدی؟
خیلی چیزها را یاد گرفتم. سلام و احوالپرسی و... ولی کلماتی مثل گروشوروز (دوباره میبینمت)، ریجایدری (ممنونم) و گیزلز (دختران) خیلی تکرار میشود و خوشم میآید.
* پیغامی برای خانوادهات از راه دور نداری؟
دستشان را میبوسم که به من اجازه دادند تا تجربههای خوبی در زندگیام داشته باشم. ممنونم که دوری من را تحمل میکنند. آنها تنها هستند ولی هیچوقت به روی خودشان نمیآورند و همیشه من را تشویق میکنند. بزرگترین حامی من هستند.
* برای فصل بعد هم میمانی؟
تمام سعیام این است اینقدر خوب باشم که قراردادم را تمدید کنند.
* چطور تصمیم گرفتی به لیگ ترکیه بروی؟
بعد از مسابقات تایلند و در راه برگشت بود، مدیر برنامههایم با من تماس گرفت و گفت علاقهمند به بازی در لیگ ترکیه هستی. مربی یکی از تیمها فیلم بازی تو را دیده و خواستار حضورت شده است و من به خاطر هزار دلیل آن را پذیرفتم. صحبتها انجام شد. تست دادم، شروط مختلف بررسی شد و در نهایت به توافق رسیدیم و با این تیم قرارداد بستم. در واقع لژیونر شدن آرزوی هر بازیکنی است تا بتواند تجربههای جدیدی را در فضای حرفهایتر کسب کند. چه بسا بهتر آنکه در لیگ ترکیه باشد که یکی از معتبرترینهاست.
* هزار دلیل؟!
لیگ ما اصلاً خوب نیست و در واقع باید گفت خیلی داغان است. اهالی این حوزه به خوبی شرایط لیگ بانوان را میدانند. پارسال که بدتر از همیشه بود. سال گذشته در تیمی بازی کردم که در نهایت پولی دریافت نکردم و این واقعاً به وضعیت زندگی ما ورزشکاران ضربه میزند، چون همه درآمد ما از همین بازی در لیگ است. به شدت نگران بودم که باید در لیگی بازی کنم که بیشتر تیمها آماتور هستند. باید بگویم خدا خیلی دوستم داشت که این مسیر را برایم هموار کرد.
* شرایط تیم باریکه سیر چگونه است؟
باریکه سیر، یک باشگاه دولتی است. پرداختیها همه به موقع است. به تمام معنا حرفهای کار میکنند. در فصل جدید هم بازیکنان خوبی گرفته است. از ۱۳ بازی نیمفصل هفت برد به دست آوردهایم و خیلی امیدوار به حضور در پلی آف هستیم. البته در تعطیلات نیمفصل چند بازیکن خوب گرفته است و شرایط را بهتر خواهد کرد.
* پس باید از تصمیمت راضی باشی؟
خیلی زیاد. خوشبختانه شرایط خیلی خوب است. برای توصیف وضعیت فوق العاده والیبال زنان ترکیه همین بس که فقط در لیگ یک و نه لیگ برتر، ۲ گروه ۱۴ تیمی دارند که ۲۸ باشگاه میشود و تعداد زیادی مسابقه رفت و برگشت که نتیجهاش رشد و پیشرفت بازیکنان این کشور است. تمام ۲۸ تیم سطح بسیار خوبی دارند. یعنی ضعیفترین تیمش از لحاظ سطح فنی مساوی با بهترین تیم لیگ برتر ایران است. تیمهای اول و دوم لیگ یک آنها برابر با تیم ملی ماست. باید بگویم ۱۰ سال است تجربه بازی در بهترین باشگاهها و تیم ملی ایران را دارم که به اندازه تجربه یک سال اینجا بود. تازه میتوانم حس رقابت در والیبال را داشته باشم.
* چرا اینقدر تفاوت وجود دارد؟
تو در ایران خیلی بازیکن شاخصی هم باشی در سال میتوانی حداقل دو اعزام باشگاهی و ملی داشته باشی تا بتوانی نهایت دو تا سه بازی بسیار خوب با تیمهای قدرتمندی، چون کره و چین انجام دهی، اما در اینجا ما همیشه بازیهای سخت داریم و حتی تیم پایین جدول به واسطه بازیکنان خوب میتواند با یک برد خود را به بالای جدول هم برساند. در حالی که در لیگ ایران تنها یک مسابقه خوب خواهی داشت. والیبال ایران همینطوری ۳۰ سال عقب است و ۱۰ سال است والیبالش میادین ملی را تجربه میکند. با این حال کلی از ما انتظار دارند گویا عصای جادویی به دست داریم، اما نباید انکار کرد بازیکنان خوبی داریم.
* لژیونر شدنت چقدر در زندگیات تأثیر گذاشته است؟
اتفاق خوبی برای من است. چالش جدیدی که پیش از این فقط در مسابقات ملی تجربهاش میکردم، اما اینجا فرصتش را دارم که هر هفته با تیمهای خوب بازی کنم و سطح خودم را ارتقا دهم. باید خیلی خوب تمرین کنی تا دیده شوی و خوشبختانه تاکنون یکی از امتیازآورترین بازیکنانشان بودهام. اعتماد به نفسی پیدا کردهام که میتوانم بهترینها را برای تیم ملی کشورم به نمایش بگذارم.
* شرایط قراردادت چطور است؟
چون وضعیت باشگاهداری اینجا کاملاً استاندارد است، قراردادها هم عادلانه و حرفهای است. مبلغی که با من قرارداد بستهاند تقریباً ۲ برابر قراردادهایم در ایران است و مهمتر اینکه میدانم تحت هر شرایطی این مبلغ پرداخت میشود. از سویی مطمئناً سال آینده همتراز با خود حرفهایهای اینجا پول میگیرم.
* زندگی اجتماعی در ترکیه چگونه است؟ برایت سخت نمیگذرد؟
خیلی آدمهای خوبی هستند. تعریفهای جالبی از آنها نشنیدم و با گارد خاصی آمدم، اما با حضور در ترکیه فهمیدم چقدر دختران خونگرمی دارد، با ما مثل هموطن خود رفتار میکنند و همیشه کنارمان هستند.
* با غذاهای ترکی مشکل نداری؟
وای نگویید خیلی غذاهایشان را دوست دارم. من به شخصه آدمی هستم که به اغذیهام خیلی اهمیت میدهم و باید بگویم اینجا اصلاً رعایت نمیکنم و کلی میخورم.
* کدام غذا را بیشتر دوست داری؟
من در ایران برنج نمیخوردم. در ترکیه داخل برنجهایشان کره میریزند و مثل کته به من میچسبد و من خیلی میخورم. سوپها را هم دوست دارم. در غذاهایشان پنیر نیز زیاد استفاده میکنند. البته باید بگویم اضافه وزن ندارم.
* برای همتیمیهایت غذای ایرانی درست کردهای؟
من خیر ولی مونا برای آنها شیربرنج درست کرد ولی خوششان نیامد. آنها اغلب غذاهایشان را با ماست میخورند و ماکارونی را هم با ماست میل میکنند. حتی مایه اسپاگتی ما را دوست نداشتند.
* ایرانیهای مقیم ترکیه برای تشویقتان به سالن میآیند؟
بله در اغلب بازیها حتی هنگام تمرینات هم تماشاگران ایرانی حضور دارند. اغلب اوقات میبینی یکی از داخل جماعت میگوید ماشاءا...، آنوقت میفهمی باز تنها نیستی. حتی بعضی وقتها برای ما سفارش غذای ایرانی میدهند. واقعاً باید بگویم من و مونا تنها نیستیم.
* چقدر از وقت اضافه را به گردش در این کشور اختصاص میدهی؟
ما در اینجا تایم استراحت نداریم و اغلب درگیر تمرین و مسابقه هستیم. شبها هم برای خودم کتاب میخوانم یا سریال میبینم. ما یکشنبهها هم بازی داریم ولی وای اگر ببازیم که روز دوشنبه که تایم استراحت است را باید سر تمرین بیاییم.
* در تعطیلات سال نو کجا بودی؟
به استانبول رفتم و از منطقه بشیکتاش که محله تاریخی این کشور است بازدید کردم.
* حضور مونا آشفته چقدر به تو کمک میکند؟
بودن کنار همدیگر خیلی از دلتنگیهایمان را پر میکند. او به تازگی هم ۱۸ سالش شده است و برایش خیلی خوشحالم که در این سن توانسته تجربه لژیونر شدن را داشته باشد. هماتاقی هم هستیم.
* از نظر زبانی مشکل نداشتی؟
به سختی میتوان ارتباط برقرار کرد. چون زبان انگلیسی آنها خوب نیست. مربی ما اصلاً نمیتواند به غیر از ترکیهای به زبان دیگری صحبت کند. یادم هست یک بار ساعت تمرین تغییر کرد و مترجمشان نبود تا برای ما بگوید و من و مونا ساعت تمرین را گم کردیم و دیر رفتیم.
* تاکنون جریمه شدی؟
نه خدا را شکر. یک بار مسابقهای را ۳- ۲ بردیم و سرپرست تیم ناراحت شد که باید ۳ امتیاز بازی را میگرفتیم. هفته بعدش هم ۳- یک باختیم و اعلام کرد ۲۰ درصد جریمه نقدی میشویم ولی کاپیتان تیم صحبت کرد و خدا را شکر منتفی شد. آنها در مسابقات میزبانی بسیار حساس هستند و باید حتماً ببرید.
* چند جمله ترکی بلدی؟
خیلی چیزها را یاد گرفتم. سلام و احوالپرسی و... ولی کلماتی مثل گروشوروز (دوباره میبینمت)، ریجایدری (ممنونم) و گیزلز (دختران) خیلی تکرار میشود و خوشم میآید.
* پیغامی برای خانوادهات از راه دور نداری؟
دستشان را میبوسم که به من اجازه دادند تا تجربههای خوبی در زندگیام داشته باشم. ممنونم که دوری من را تحمل میکنند. آنها تنها هستند ولی هیچوقت به روی خودشان نمیآورند و همیشه من را تشویق میکنند. بزرگترین حامی من هستند.
* برای فصل بعد هم میمانی؟
تمام سعیام این است اینقدر خوب باشم که قراردادم را تمدید کنند.
خبر ورزشی