پس از شکست ۳ بر صفر تیم ملی فوتبال ایران مقابل ژاپن در مرحله نیمه نهایی جام ملتهای آسیا و حذف از این رقابتها ناگهان سیل انتقادات نسبت به بازیکنان، کادرفنی این تیم و فدراسیون فوتبال از سوی اهالی فوتبال، مردم و حتی ورزشکاران نامدار رشتههای دیگر سرازیر شد و در این میان برخی افراد هم که از عصیانهای متمادی کارلوس کی روش شاکی بودند تیغ تیزی را برای سرمربی سابق تیم ملی کشیده و با اظهار نظرهای مختلف به او و شاگردانش تاختند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، تیم ملی ایران با توجه به حضور هشت ساله کارلوس کی روش روی نیمکت این تیم و صدرنشینی در رنکینگ آسیا در طول سالهای اخیر اصلیترین مدعی فتح جام هفدهم محسوب میشد و به همین دلیل بازیکنانش برای کسب این عنوان تحت استرس و فشار سنگینی قرار گرفته بودند. در این میان پیرمرد پرتغالی سعی داشت با اظهاراتی، چون رویایی خواندن حضور تیمش در مرحله نیمه نهایی و تضمین بودن جایگاه استرالیا، کره جنوبی و ژاپن بین ۴ تیم نهایی مسابقات این فشار را از روی شاگردان خود بردارد، اما آنچه در فکر کی روش میگذشت با چیزی که مردم و جامعه فوتبال ایران میخواستند تفاوت زیادی داشت و تیم ملی از دیدگاه عمومی "باید" با جام از کشور شیخ نشین حاشیه خلیج فارس به کشورمان باز میگشت.
با این وجود خود کارلوس کی روش به عاملی برای از بین رفتن تمرکز شاگردانش تبدیل شد و جای اینکه با مصلحت اندیشی و دوری از جنجال، راهکاری برای حفظ آرامش تیم ملی در نظر بگیرد، با تاختن به وزیر ورزش و جوانان و متلک انداختن به دشمن دیرین خود یعنی برانکو ایوانکوویچ در کوران مسابقات راههای نفوذ حاشیه را به تیم باز کرد.
کارلوس کی روش از لحاظ فنی یکی از بهترین مربیان جهان است، اما او در دوران هشت ساله حضور در فوتبال ایران هیچگاه نخواست یا نتوانست راه تعامل با منتقدان و افرادی که دیدگاهی شبیه به خودش نداشتند پیدا کند و در این میان باید به ضعف فدراسیون فوتبال و مدیران آن در آرام سازی فضای پیرامونی سرمربی تیم ملی نیز اشاره کرد.
شاید اگر روزی که کی روش اولین بار در فوتبال ایران جنجالراه انداخت، مدیران فوتبال ما این موضوع را پشت گوش نمیانداختند و با او برخورد قاطع تری داشتند، کار هیچ وقت به جایی نمیرسید که پرونده درگیریهای کلامی کی روش با اهالی فوتبال و ورزش کشورمان تا این حد قطور باشد. البته به هیچ وجه در راه افتادن چنین دعواهایی نباید تنها کی روش را مقصر دانست، بلکه در موارد مختلف افرادی که وارد جدل با کی روش میشدند هم کمتر از او مقصر نبودند.
به هر حال دود دعواهای کی روش و مخالفانش در نهایت به چشم تیم ملی ایران رفت و بازیکنان پراسترس این تیم در نهایت شایستگی پس از دریافت اولین گل در جام ملتها متلاشی شدند تا ساموراییها هرچه میتوانند به پیکر یوزهای زخمی ضربه بزنند و رویا و آرزوهای یک ملت را بر باد دهند.
حال به دوران پسا کی روش در فوتبال ایران رسیده ایم و امیدواریم دریچههای آرامش روی تیم ملی باز شود. مسعود سلطانی فر، مهدی تاج و تمام مدیران ورزش و فوتبال کشور موظف هستند با درس گرفتن از روزهای پرتلاطم دوران فعالیت CQ زمینه همدلی بین تمام ارکان فوتبالی را به شکلی فراهم کنند تا دیگر برخی هواداران یک تیم محبوب باشگاهی به صرف حضور مربی جنجالی روی نیمکت تیم ملی، بدون درنظر گرفتن تاثیر سرمربی و برخی پیشکسوتان تیم محبوبشان در ایجاد تنش با آن سرمربی، از تیم باشگاهی خود به عنوان تیم ملی شان نام نبرند.
آرامش, این روزها حلقه گمشده فوتبال ایرانی است و تا زمانیکه این حلقه پیدا نشود نمیتوان به آمدن یک روز خوب و موفق برای فوتبال خوشبین ماند.
مسئولان فدراسیون فوتبال ایران هیچگاه بین کارلوس کی روش و برانکو ایوانکوویج تعامل ایجاد نکردند که حاصل آن ایجاد فاصلهای طولانی بین ۲ سرمربی بزرگ شد، اما اکنون که کی روش دیگر جایی در این فوتبال ندارد نباید چنین اتفاقهایی تکرار شود، چراکه در غیر این صورت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و فوتبال ملی مسیر قهقهرا را با سرعت نور طی خواهد کرد.