محسن رفیقدوست معتقد است که نظام جمهوری اسلامی ایران در کمال عزت و پیشرفت به ۴۰ سالگی رسیده است و «آزادی در انتخاباتها» یکی از ارمغانهای این نظام است؛ او بیان اعتراض را حقی برای مردم میداند که دولتها باید در برابر آنها پاسخگو باشند و میگوید که در مقاطعی از ۴۰ سال گذشته، نارضایتیهایی در میان مردم وجود داشته است؛ رفیقدوست اما اعتراضاتی را که در سالهای ۷۸ و ۸۸ انجام شد، مردمی نمیداند، بلکه موج سواری خارجیها روی موج اعتراضات مردم عنوان میکند و تغییر رفتار مردم در اعتراضات سال ۹۶ را نتیجهی درس گرفتن از اتفاقات این سالها میداند.
به گزارش ایسنا او که از نظر گرایشات سیاسی از اصولگرایان سنتی محسوب میشود، بر این باور است که در جریان انتخابات سال ۸۸، موسوی و کروبی از اطرافیانشان رو دست خوردند با این حال، دوست دارد که موضوع حصر حل شود. رفیقدوست همچنین به عنوان فردی که به دلیل حضور در وزارت سپاه در کسوت وزیر در دوران دفاع مقدس همچنان در جریان دستاوردهای دفاعی کشور است، در گفتوگویی که با ایسنا انجام داده، میگوید که ایران از کشوری که حتی فشنگ مورد نیاز خود را از خارج تأمین میکرد، امروز به کشوری تبدیل شده که در صنایع دفاعی حتی در مواد اولیه ۱۰۰ درصد خودکفا است و صنایع تولید موشک، پهپاد و سایر صنایع پیشرفته ایران همتراز با قدرتهای بزرگ قرار گرفته است.
متن کامل این گفتوگو را در زیر میخوانید:
نظام جمهوری اسلامی در حال ورود به چهلمین سال عمر خود است؛ به نظر جنابعالی رسیدن یک نظام سیاسی به ۴۰ سالگی به چه معنا است؟
- درباره جمهوری اسلامی ایران با توجه به نوع شعار و زمان وقوع میتوان مطالب بسیاری مطرح کرد؛ ما معتقدیم که انقلابمان طبیعیترین و واقعیترین انقلاب در قرنهای اخیر بود و قابل مقایسه با انقلابهای شوروی، فرانسه، مصر و لیبی و حتی انقلاب الجزایر نیز نبود، بلکه انقلابی ریشهای و پایهای بود که منجر به تغییر حکومت به صورت کامل شد، بنابراین این انقلاب آنقدر مستحکم بوده که با وجود همه دشمنیها، مخالفتها و دشواریهایی که در مسیر آن ایجاد کردند، در کمال عزت و پیشرفت به ۴۰ سالگی رسیده است.
امروز از سه شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» که در ابتدای انقلاب داشتیم، دو شعار استقلال و آزادی تحقق یافته است، اما جمهوری اسلامی که همان حکومت مردمسالار دینی است، باید برای مردم کارهای بسیاری انجام میداد که با وجود آنکه اقدامات ارزشمند بسیاری تا کنون انجام شده، اما بسیاری از آنچه که حکومت اسلامی باید برای مردم خود انجام دهد، همچنان باقی مانده است. در گذشته ایران کشوری بود که به عنوان جزئی از اقمار آمریکا، حیات خلوت آمریکا و او در منطقه معرفی میشد و در سال ۱۳۲۰ همزمان با جنگ جهانی دوم رئیس سه دولت آمریکا، شوروی و انگلیس بدون اجازه از دولت وقت در سفری به تهران، در سعدآباد ایران را تقسیم و سپس کشور را ترک کردند، اما امروز پنج قدرت شورای امنیت به علاوه آلمان در مقابل چند جوان ایرانی پشت میز مذاکره مینشینند که این نشان از عظمت سیاسی ایران است.
از نظر نظامی ایران کشوری بود که حتی فشنگهای مورد نیاز نیروهای مسلح خود را نیز باید از کشورهای خارجی تأمین میکرد و اصلاً به صنایع پیشرفته نظامی فکر نمیشد، اما امروز در صنایع دفاعی حتی در مواد اولیه ۱۰۰ درصد خودکفا هستیم. امروز صنایع تولید موشک، پهپاد و سایر صنایع پیشرفته ایران همتراز با قدرتهای بزرگ قرار گرفته است و ما موشکهای پیشرفته خود را در سوریه و جاهای دیگر آزمایش کردهایم و در حال تلاش برای ارتقای توان نقطهزنی آنها هستیم.
همچنین علاوه بر پیشرفتهای علمی، در راستای تحقق عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی امروز روستاهای بالای ۱۰ خانوار از نعمت برق برخوردارند و اینترنت نیز به روستاهای بالای ۲۰ خانوار رسیده، این در حالیاست که در ابتدای انقلاب تنها ۳ هزار روستا که در اغلب آنها نیز خانها زندگی میکردند، از مجموع از ۹۰ هزار روستای کشور برق داشتند. در زمینهی احداث جادههای بینشهری، مترو و راهآهن نیز در طول ۴۰ سال اخیر پیشرفتهای خوبی داشتهایم. آنچه که امروز باید انجام شود ادامه کارهای قبلی و تحقق عدالت اجتماعی بهویژه در حوزه تأمین زندگی مردم است.
به نظر شما اگر انقلاب اسلامی اتفاق نمیافتاد و نظام جمهوری اسلامی روی کار نمیآمد اقداماتی از جمله برقرسانی به روستاها انجام نمیشد؟
- خیر؛ زمانی که در سال ۱۳۶۱ وزیر سپاه شدم برای آنکه در جریان امور کشور قرار بگیرم به سازمان برنامه و بودجه مراجعه کردم و در آنجا در بررسی برنامهریزی انجام شده از سال ۵۰ تا ۵۷ مشاهده کردم که شاه اصلاً برای روستاها هیچ برنامهای نداشت و به آنها بی توجه بود؛ او تنها برای ۱۴ میلیون نفر برنامهریزی کره بود و برای ۲۰ میلیون نفر دیگر هیچ برنامهای نداشت؛ زمانی هم که حزب رستاخیز را تأسیس کرد، پس از مواجهه با عدم استقبال از این حزب، عصبانی شد و گفت که اگر سه میلیون در حزب رستاخیز ثبتنام کنند، برای من کافی است، سایرین میتوانند پاسپورت بگیرند و از کشور خارج شوند.
همچنین مشاهده کردیم که پس از وقوع زلزله سال گذشته در کرمانشاه و تخریب حدود ۱۰۰ هزار منزل مسکونی در مناطق زلزله زده، ظرف یکسال مردم و دولت همه این منازل تخریب شده را ساختند؛ این در حالیاست که در سیل سال ۵۰ در زابل دولت اصلاً رسیدگی نکرد و تنها مردم به کمک سیل زدگان شتافتند که آنها نیز توان رسیدگی به وضعیت همه خسارتدیدهها را نداشتند. آن زمان اکثر منافع کشور به نوعی توسط خاندان سلطنت غارت میشد و در مملکت فساد روزافزون بود.
اگر بخواهید چند دستاورد برای نسل جدید به عنوان ثمره ۴۰ سال جمهوری اسلامی ایران عنوان کنید به چه مواردی اشاره میکنید؟
- جمهوری اسلامی ثمرات بسیاری داشته و در هر بخشی ارمغانهای زیادی برای مردم ایران آورده است که آزادی در انتخاباتها و پیشرفت علمی کشور از جمله آنها است. من به جوانان توصیه میکنم که کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ایران» نوشته حسین فردوست که یکی از نزدیکان شاه پهلوی بود را مطالعه کنند. فردوست در کتاب خاطراتش نوشته است که در برگزاری انتخابات نمایشی برای یکی از دورههای مجلس شورای ملی که نمایندگان با توافق شاه وارد مجلس میشدند، نماینده وزارت خارجه انگلستان که به ایران آمده بود، درباره گزینه نمایندگی بندرعباس با شاه دچار اختلاف میشود، اما در نهایت روی فردی توافق میکنند که مورد نظر نماینده انگلستان بود. در آن زمان من این نوع انتخاباتها را دیده بودم و هیچکدام از ما در انتخابات شرکت نمیکردیم، اما امروز مردم در انتخابات آزاد هستند تا هر کسی را که میخواهند انتخاب کنند. امروز مردم احساس میکنند که طی ۴۰ سال گذشته در انتخاباتها نظراتشان به کرسی نشسته است و به همین دلیل است که حکومت در این سالها به صورت مداوم از سلیقهای به سلیقهای دیگر میرسد.
آیا طی ۴۰ سالی که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، احساس نارضایتی در میان مردم وجود داشته و اگر چنین حسی وجود داشته، نظام به آن توجهی کرده است؟
- بله در مقاطعی این احساس وجود داشته است؛ مردم توقع داشتند که در بخش عدالت اجتماعی و زندگی روزمرهشان و همچنین اشتغالزایی مقداری بیشتر از آنچه که انجام شده، کار شود. البته بخشی از علت عدم تحقق این انتظارات را در ابتدای انقلاب و تحمیل هشت سال جنگ در کشور میدانیم؛ این هشت سال ما را از ۱۰ سال سازندگی عقب گذاشت. با این وجود اگر طی سالهای بعد از انقلاب اعتراضی از سوی مردم مطرح شده، حق آنها بوده و دولتها همواره در مقابل این اعتراضات نیز گوش شنوایی داشتند و تلاش کردند تا عقبافتادگیها را جبران کنند.
این اعتراضات در چه سالهایی اتفاق افتاده است؟
- اعتراضات مردمی همواره وجود داشته، اما روی برخی از اعتراضات که در مقاطع تاریخی به خصوصی اتفاق افتادند، نمیتوان عنوان مردمی بودن گذاشت. ما تا ۱۰ سال بعد از طاغوت یعنی در زمان امام خمینی (ره) هیچ اعتراضی نداشتیم و اولین مرتبهای که اعتراضات نسبتاً سروصدا داری انجام شد در سال ۷۸ بود. دومین اعتراضات نیز مربوط به سال ۸۸ است که در هر دوی اینها خارجیهایی میخواستند با ادامه دشمنیهای قبلی خود، نارضایتیهای مدنی در کشور ایجاد کنند، اما با هوشیاری ملت مواجه شدند؛ مردم اعتراضات ۱۸ تیر سال ۷۸ را در ۲۳ تیر همان سال و ۲۵ خردادماه ۸۸ را نیز در ۹ دیماه همان سال پاسخ دادند؛ گرچه در سال ۸۸ فاصله میان آغاز اعتراضات تا پایان آن توسط مردم مقداری زمان برد، اما ۹ دی ۸۸ روزی بود که حکومت و دولت نقشی در آن نداشتند.
در سال ۸۸ من به دلیل انجام عمل قلب باز حال مساعدی نداشتم، اما هم در راهپیماییهای طرفداران انقلاب حضور یافتم و هم در راهپیماییهای آنهایی که مخالف بودند به عنوان تماشاچی حضور داشتم و مطالعه اجتماعی انجام دادم؛ ۹ دی به میدان انقلاب رفتم و برخلاف جهت حرکت جمعیت راه رفتم تا چهرههای افراد حاضر را مشاهده کنم؛ خیلی از آنهایی که در راهپیمایی ۲۵ خردادماه سبزها بودند، در این راهپیمایی حضور داشتند.
بعد از پایان انتخابات ۸۸ توسط رابطی که با مهندس موسوی داشتیم، برای ایشان پیغامی فرستادم و گفتم که «همهی این ۱۳ میلیون رأیی که به تو داده شده، برای تو نیست، بلکه ۱۱ میلیون رأی از این میزان، رأی «نه» به طرف مقابل توست؛ آنها میخواستند اگر تو انتخاب شوی، تغییری در زندگیشان ایجاد شود، لذا این تعداد آرا را به خودت نگیر». در همین زمینه نیز در مراسم راهپیمایی ۹ دی ۸۸ زمانی که از کسانی که میدانستم در راهپیمایی ۲۵ خردادماه حضور داشتند، علت حضورشان را جویا شدم، گفتند که ما با اصل نظام که مشکلی نداریم، بلکه میخواستیم تغییری در دولت اتفاق بیفتد، نه آنکه عاشورای ما و همه شعارهای انقلاب را زیر سوال ببرند. به جز این دو مورد سایر اعتراضاتی که بعضاً از خواستههای صنفی و اقتصادی است، حق مردم است و دولت باید در برابر آنها پاسخگو باشد.
خواه ناخواه اعتراضات دهههای ۷۰ و ۸۰ که جنابعالی علت بروز آنها را نفوذ خارجیها عنوان کردید، بخشی از تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد؛ به نظر شما آیا در این اعتراضات مردم حضور و نقشی نداشتند؟
- مردم وقتی ناراحتی دارند در صورت فراهم شدن شرایط برای بیان اعتراضات، اعتراضات خود را بیان میکنند، اما خارجیها روی این موج اعتراضات سوار میشوند؛ کما اینکه در اعتراضات سال ۹۶ به محض آنکه چند جا اعتراضاتی به دلیل گرانی برگزار شد، عدهای سعی در به انحراف کشاندن اعتراضات داشتند، اما مردم اجازه ندادند که این اعتراضات به اغتشاش کشیده شود و فوراً صف خود را از اغتشاشگران جدا کردند. مردم این درس را از سالهای ۷۸ و ۸۸ گرفته بودند؛ بنابراین اعتراضاتی که مردمی بود، به اغتشاش منجر نشد و جایی شکسته و به آتش کشیده نشد، اما زمانی که دیدیم پرچم ایران را به آتش کشاندند و فرد مجرم را دستگیر کردند، او گفت که تحت تأثیر قرار گرفته و با دریافت مبلغی پول اقدام به این کار کرده است.
من اطلاع داشتم که در جریان اعتراضات دیماه سال ۹۶ گروهی را در اطراف تهران دستگیر کردند که این افراد در اعتراضات ۴ شهر از جمله رودهن، بومهن و پردیس حضور داشتند؛ این افراد که اکثراً دارای سنین کمتر از ۲۷ سال بودند، گوش به فرمان فضای مجازی در اعتراضات همهی شهرها حضور و سعی در به انحراف کشاندن این اعتراضات داشتند.
جنابعالی برخورد حاکمیت را با اعتراضات سالهای ۷۸، ۸۸ و ۹۶ چگونه ارزیابی میکنید؟
- سال ۷۸ مشاهده کردیم که برخورد حاکمیت با اعتراضات این سال حتی به محاکمه مسئول پلیس تهران با این اتهام که چرا وارد کوی دانشگاه شدند، منتهی شد؛ در سال ۸۸ نظام میان کسانی که میخواستند دولت را تغییر دهند با آنهایی که میخواستند نظام را تغییر دهند یک خط کشید و گروه دوم را محاکمه و زندان کرد.
تاکنون محاکمهای برای موسوی و کروبی برگزار نشده است؛ منظورتان چیست؟
- این دو نفر محاکمه نشدند، اما در حصر خانگی قرار گرفتند و نهایت محبت شامل حال آنها شد.
مواجههای که حکومت با اعتراضات سال ۱۳۹۶ انجام داد را چگونه ارزیابی میکنید؟
- پارسال برخورد زیادی با اعتراضات نشد و فقط با آنهایی که قصد اغتشاش داشتند، برخورد شد؛ در فیلمهای اعتراضات ۹۶ مشاهده شد که چه کسانی به اموال مردم و بیتالمال خسارت وارد کردند، این افراد دستگیر و محاکمه شدند، اما با کسانی که شعار دادند برخوردی نشد. در این اعتراضات برخوردی طبیعی و عقلایی از سوی حکومت با معترضین انجام شد.
آیا این برخورد عقلایی در اعتراضات سال ۸۸ نیز در دستور کار قرار داشت؟
- بله؛ اصولاً من اصلاحطلبان را دو دسته میدانم؛ یکی اصلاحطلبان ولایتی مانند آقایان عارف، زنگنه و جهانگیری و اکثر اعضای دولت آقای روحانی و دستهای دیگر را اصلاحطلب برانداز میدانم مانند کسانی که در جریان اعتراضات سال ۸۸ دستگیر شدند و پنج شش سال محکومیت داشتند؛ نظام با این افراد بر اساس دلایلی که به دست آورد، برخورد کرد و کار خود را پیش برد.
نظر جنابعالی درباره اتخاذ تصمیم حصر برای آقایان موسوی و کروبی چیست؟ نظرتان درباره ادامهی این تصمیم چیست؟
- من هم مانند مرحوم آقای عسگراولادی معتقدم که این دو نفر از اطرافیانشان رو دست خوردند؛ یعنی کسی که قبل از شروع شمارش آرا به آقای مهندس موسوی گفت که تو پیروز انتخابات هستی، بعد خودش اعلام کرد که من این سخن را به دروغ گفتم؛ نوار این موضوع نیز موجود است.
چه کسی این حرف را گفته است؟
- سید مصطفی تاجزاده؛ او در آن زمان در وزارت کشور بود. در کشور ما با وجود همه اختلافنظرهای سیاسی، دین نهادینه است و نماد مشخص آن نیز عاشورا است؛ مشاهده میکنید که هر ساله در روز عاشورا همه مردم حضور دارند و حتی ارمنیها نیز در این مراسم هستند؛ حال اینکه عدهای در روز عاشورا رقاصی کردند و همین آقایان آنها را مردم خداجو معرفی کردند، توهین به شعور مردم است. همچنین شعار «نه غزه، نه لبنان؛ ایران برای ایران» شعار مردم ایران نیست و این موضوع نیز از مدافعان حرم ما پیداست که حتی یک نفر با زور به جبهه مقاومت اعزام نشد، بلکه همه داوطلبانه به این جبهه رفتند. اشخاص متعددی سراغ آقایان موسوی و کروبی رفتند و به آنها گفتند که شما به ملت و نظام بد کردید و باعث شدید عدهای شهید شوند؛ بیایید و از ملت عذرخواهی کنید، اما این افراد عذرخواهی نکردند، لذا مصلحت بر آن شد که این افراد در حصر بمانند.
نظر شما درباره استمرار این مصلحتاندیشی چیست؟
- درباره این موضوع کسانی که مسئول هستند باید اعلام نظر کنند و من نظر شخصیام را برای خودم نگه میدارم.
اشارهای کردید به آقای عسگراولادی؛ ایشان در اواخر عمرشان تلاشهایی برای پایان دادن به موضوع حصر انجام دادند و در این زمینه به لزوم پایان دادن به حصر معتقد بودند؛ آیا به عنوان کسی که از نظر فکری قرابت بسیاری با آقای عسگراولادی داشتید، تلاشی برای ادامهی مسیر آقای عسگراولادی انجام نمیدهید؟
- ایشان کمی قبل از رحلت، پیش آقای مهندس موسوی رفت و اتفاقاً شاید من یکی از اولین افرادی بودم که بعد از این ملاقات با آقای عسگراولادی گفتوگو کردم؛ من در دفتر ایشان منتظر بودم تا بیایند و وقتی آمد، گفت «او (موسوی) من را ناامید کرد و نصیحتهایی را که کردم، از من نپذیرفت». آقای عسگراولادی پدر سیاسی و معنوی من بودند؛ من نیز دوست دارم موضوع حصر حل شود، اما خودم را صاحب حق نمیدانم که در این موضوع دخالت کنم.
حتی در مقام توصیه نیز هیچ اقدامی انجام نمیدهید؟
- عرض کردم که خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم در این باره حرفی بزنم. آقای عسگراولادی یکی از شخصیتهای برجسته نظام بود که نظیر نداشت.
با توجه به اینکه آقای روحانی ریاست دولتی را برعهده دارد که در چهلمین سالگرد نظام جمهوری اسلامی ایران روی کار است، نظرتان درباره عملکرد دولت ایشان چیست؟
- من در ۸ سال دولتهای نهم و دهم به ویژه از سال ششم به بعد پرسش از آقای احمدینژاد که اخیراً با بازیهایی که درآورده، دیگر در میان ملت هیچ جایگاهی ندارند، مطرح کردم و آن پرسش این بود که با ۷۰۰ میلیارد دلار ارز حاصل از فروش نفت که در دوران ریاست جمهوریاش داشته چه کرده است؟ من معتقدم که برای ملت بدبختی درست کرده؛ این در حالیاست که میزان درآمد نفتی دولتهای آقای احمدینژاد، ۱۱۰ میلیارد دلار بیش از تمام در آمدهای ارزی کشور از زمان دارسی تا اول دولت نهم بوده است. الان هم از دولت فعلی به عنوان منتقد سوالی میپرسم؛ در یکسال اخیر که یک مرتبه دلار از ۳,۵۰۰ تومان به ۱۸ هزار تومان رسید، دولت اعلام کرد که ۱۱۲ میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت و ۱۰۰ میلیارد دلار نیز درآمد ارزی سال ۱۳۹۷ بوده است. همچنین هزینه ارزی مملکت نیز ۷۰ میلیارد دلار است و دولت اعلام میکند که ۹۵ درصد منابع ارزی در کنترل من است؛ سوال این است که چرا آن پنج درصد را نمیتواند کنترل کند؟ اگر دولت آقای روحانی پاسخ این سوال را به من بدهد از او ممنون میشوم.
من به دلیل آنکه در یک مؤسسه خیریه فعالیت میکنم و با طبقات نیازمند جامعه هر روز سروکار دارم، میگویم که سفره مردم به خاطر گرانی خیلی کمرنگ شده است و دولت نیز همه چیز را به دلار موکول میکند و مکرراً وعده میدهد.
به نظر شما آیا مقصر وضعیت فعلی اقتصاد کشور فقط دولت است؟
- میخواهید چه کسی باشد؟ این دولت است که ارز در اختیار دارد؛ البته کسانی که زندگی مردم دستشان است، از جمله گرانفروشان و کمفروشان مانند دولت مسئولیت دارند، اما اگر دولت وظایف خود را به خوبی انجام میداد، این توانایی را داشت که اجازه ندهد قیمت ارز از یک رقمی بالاتر برود.
آقای روحانی در یکی از سخنرانیهای خود، عاملان آغاز اعتراضات دیماه سال ۱۳۹۶ در مشهد را به عنوان عاملان وضعیت اقتصادی امروز کشور معرفی کردند؛ نظر شما در این باره چیست؟
- خیر؛ اینگونه نیست، بلکه وقتی که ثابت شد امارات و عربستان ریال تهیه کردند و به عوامل خود دادند تا ارز داخل کشور را با قیمت بالا بخرند، دست خارجی مشاهده شد، اما دولت با این وجود میتوانست با این عوامل مبارزه کند، مگر آنکه بگوییم دولت بدش نمیآمد قیمت ارز تا یک رقمی افزایش یابد، اما از بعد از آن کنترل این قیمت از دستشان در رفت.
آینده نظام جمهوری اسلامی ایران را در بعد از ۴۰ سالگی چگونه ارزیابی میکنید؟
- از نظر جایگاه بینالمللی روز به روز در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت هستیم؛ اگر در کشور ما اختلاف نظر سیاسی باشد، اما همه در اصل نظام متحد باشیم و اصلاحطلب و اصولگرا فرمایشات رهبری درباره اقتصاد مقاومتی را واقعاً عمل کنند و مشکلات اقتصادی کشور کم شود، روز به روز پیشرفت خواهیم کرد. الان جلیقه زردهای فرانسه میگویند که از انقلاب ایران درس گرفتهاند. همچنین چند سال پیش نیز معترضان جنبش وال استریت میگفتند که از انقلاب ایران درس گرفتهاند؛ تونسیها و مصریها نیز این سخنان را بر زبان آوردهاند. امروز انقلاب اسلامی برای خودش تبدیل به مکتبی در جهان شده و جمهوری اسلامی ایران جایگاهی پیدا کرده که خیلی مستحکم است، لذا انقلاب مستحکم است و طرفداران انقلاب نیز اکثریت مردم هستند.
مقام معظم رهبری اخیراً برنامه ۵۰ ساله آینده انقلاب را عنوان کردند و مردم انشاءالله با امید به پیشرفت و اطاعت از مقام معظم رهبری، جادههای ترقی را به سرعت طی خواهند کرد. امروز دیگر از نسلهای اول انقلاب تعداد زیادی باقی نماندهاند و انشاءالله نسلهای دوم به بعد انقلاب بتوانند با همراهی نسلهای دیگر انقلاب اسلامی ایران را که بهترین نوع حکومت در جهان از هر نظر را حفظ کنند و به پیشرفت و تعالی برسانند.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی ایران همواره مخالفان اندکی در خارج از کشور داشته که به عنوان اپوزیسیون خارجنشین معرفی میشوند؛ به نظر شما این مخالفان چه کسانی هستند و چه توانی دارند؟
- پیش از انقلاب و بعد از سرکوب قیام تاریخی ۱۵ خرداد که خاستگاه بسیاری از جوانان و طرفداران انقلاب بود، گروههایی از جمله منافقین و چریکهای فدایان خلق معتقد بودند که پتانسیلی قوی در ملت ایران در مقابله با حکومت وجود دارد که باید از آن به هر روش ولو با استفاده از اسلحه استفاده کرد، اما امام خمینی (ره) در مقابل این افراد به هیچ وجه با مبارزه مسلحانه موافق نبود و معتقد بود که ملت خودشان باید بیدار شوند که ملت نیز بیدار شدند. امروز نیز ملت باید حکومت را نگه دارند.
نظر من درباره انقلاب و امام خمینی (ره) به عنوان رهبر این انقلاب آن است که امام آمد و یک قطاری به اندازه ملت ایران ساخت و همه را بر آن سوار کرد و گفت ما میخواهیم به مشهد مقدس که مکان مقدسی است سفر کنیم؛ وقتی در ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ رفراندوم حکومت برگزار شد ۹۹.۸ درصد به حکومت جمهوری اسلامی رأی آری دادند که از میان آنها افرادی از چپ، راست، کمونیست، بیحجاب و باحجاب حضور داشتند؛ زمانیکه این قطار حرکت به سمت مقصد خود را آغاز کرد، عدهای متوجه شدند که نمیتوانند خود را با حرکت این قطار هماهنگ کنند؛ به همین دلیل شروع به دویدن برخلاف حرکت قطار و به سمت انتهای قطار کردند که در نهایت نیز به انتهای قطار رسیدند و از آن پیاده شدند؛ بنابراین نظام هیچکس را از قطار پیاده نکرد، بلکه خود افراد متوجه شدند که نمیتوانند در این قطار حضور داشته باشند.
در همین راستا امروز گروهکهایی که وجود دارند حتی اگر ۱۰۰ برابر تعدادشان بیشتر شود نیز خطری از سوی آنها به ملت ایران وارد نخواهد شد، چراکه سمبل ملت ما روز ۲۲ بهمنماه است و در آن روز مشاهده میکنیم که همه مردم با هر عقیده، تفکر و ظاهری حضور دارند، همگی نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند و معتقدند که گروههای مخالف خارجنشین هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
جنابعالی در سوابق فعالیتهای خود در دوران بعد از انقلاب، مسئولیت وزارت سپاه را در دورانی بر عهده داشتید که همزمان با جنگ تحمیلی بود؛ به نظر شما وضعیت نیروهای مسلح کشور از آن زمان تا کنون چقدر تغییر کردهاست؟
- زمانی که وارد جنگ شدیم، شرق و غرب در مقابل ما قرار داشتند و نه تنها شوروی و آمریکا به ما اسلحه نمیدادند بلکه حتی نمیگذاشتند که اسلحه خود را از جایی دیگر تأمین کنیم؛ همچنین با توجه به اینکه از نظر ایدئولوژیکی و سیاسی ما با آمریکاییها هیچگاه به توافق نمیرسیم و اگر ما باشیم، آمریکا روز به روز ضعیفتر میشود و اگر بتواند ما را ضعیفتر میکند، در همان ابتدای جنگ در وزارت سپاه به این فکر افتادیم که باید روی پای خود بایستیم. بنابراین زیربنای خودکفایی دفاعی کشور در همان سالهای اول جنگ در وزارت سپاه و در سپاه پاسداران ریخته شد و من وقتی دو سال پیش از صنایع نظامی بازدید کردم همه دوستان و همکاران خودم را که در زمان وزارت سپاه در آن مجموعه حضور داشتند، در رأس گروههایی مشاهده کردم که در حال ساختن موشک، زیردریایی، پهباد و سلاحهای اپتیکی بودند. در همین زمینه شهید حسن تهرانیمقدم پنج شش ماه قبل از آنکه به شهادت برسد، نامهای با عنوان «پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران» خطاب به من به نوشت و خودش آن را بر روی دیوار دفتر من نصب کرد.
زمانیکه من برای اولین بار از لیبی قول موشک را گرفتم، شهید تهرانیمقدم و سردار حاجیزاده را برای آوردن این موشکها به لیبی اعزام کردم؛ وقتی آنها موشکها را به فرودگاه آوردند، یکی از موشکها را از من گرفتند تا با مهندسی معکوس، موشک تولید کنند. من تا زمانی که در وزارت سپاه حضور داشتم، هر کاری که در توانم بود، در این زمینه انجام دادم؛ بعد نیز پیگیر وضعیت صنایع موشکی بودم، اما به دلیل آنکه از ابتدای کار من تجهیزات مورد نیاز را در اختیار آنها قرار داده بودم، حسن (تهرانی مقدم) به من میگفت تو پدر موشکی هستی این در حالی است که پدر موشکی خود اوست. در این زمینه بعد از شهادت تهرانیمقدم خبرنگاری از من پرسید بالاخره چه کسی پدر موشکی کشور است که من به او گفتم شهید تهرانیمقدم پدر موشکی و من پدربزرگ موشکی کشور هستم.
آقای روحانی اخیراً آیتالله هاشمی رفسنجانی را به عنوان پدر موشکی کشور معرفی کردند.
- آقای هاشمی رفسنجانی (ره) پدر خیلی چیزها از جمله متروی تهران بودند؛ وقتی ایشان رئیس مجلس شورای اسلامی بود، دستگاه حفاری مترو که مربوط به زمان طاغوت بود، چندین سال در گمرک قرار داشت، ایشان به عنوان رئیس مجلس به من به عنوان وزیر سپاه مأموریت داد تا آن دستگاه را به تهران بیاورم و از آن زمان نیز پروژه متروی تهران را کلید زد و همواره پیگیر آن بود. در صنایع نظامی نیز ایشان همپای مقام معظم رهبری دائماً از صنایع ما بازدید میکردند و ما را تشویق میکردند. من نمیدانم مأخذ حرفهای اخیر آقای روحانی چیست، اما آقای رفسنجانی خیلی به دنبال توسعه و گسترش صنعت موشکی کشور بودند.
لطفاً درباره روند مذاکرات خود با لیبی برای دریافت موشک در زمان جنگ تحمیلی توضیح دهید.
- ما این موشکها را نخریدیم بلکه از کشور لیبی به رایگان و به عنوان هدیه دریافت کردیم؛ من سه مرتبه به لیبی رفتم و در هر مرتبه نیز ۱۰ عدد موشک اسکاد B از شخص قذافی هدیه گرفتم. داستان این ماجرا آن است که من بعد از انقلاب هر ساله چند مرتبه به کشورهای لیبی، سوریه و کره شمالی میرفتم تا از آنها اسلحه و مهمات بگیرم یا از طریق آنها از کشورهای دیگر سلاح خریداری کنیم. البته خرید اسلحه از طریق سوریه و لیبی با واسطه بود و از کرهایها هر آنچه داشتند که آن هم در حد پایین بود را خرید میکردم. بعد از آنکه وزیر سپاه شدم یکسال به این کشورها نرفتم و در سال ۱۳۶۲ که خواستم سفر را انجام دهم، نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفتم و ایشان گفتند که «حاج محسن ما نزد مردم شرمنده هستیم؛ عراقیها تهران را با موشک میزنند و ما موشکی در اختیار نداریم؛ در سفر به لیبی و سوریه تلاش کن تا موشک از آنها بگیری». من همچنین خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان نیز ابراز امیدواری کردند که از این دو کشور موشک مورد نیاز خود را دریافت کنیم.
در سفر به لیبی که ۱۱ نفر از جمله رحیم صفوی و حسن باقری حضور داشتیم، در ملاقات با عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی، او گفت که در میان کشورهای عربی تنها حامی جمهوری اسلامی ایران، لیبی است؛ او در حال صحبت در این باره بود که محکم روی میز زدم و گفتم شما دروغ میگوئید؛ شما میگوئید تهران امالقرای جهان اسلام است، اما عراق، تهران را موشکباران میکند و شما که موشک دارید، به ما نمیدهید که او گفت تصمیمگیری در این باره بر عهده برادر سرهنگ (معمر محمد قذافی رهبر وقت لیبی) است. من به همراه آقای صفوی به دیدار قذافی رفتم که او در این دیدار ۱۰ موشک به ما داد و به ما گفت که من یک شرط دارم و این شرط نیز آن است که یکی از این ۱۰ موشک را به سمت عربستان سعودی شلیک کنید که من در آن زمان نیز این شرط را پذیرفتم. بعد از آن دیدار من دو مرتبه دیگر به لیبی رفتم و در هر سری ۱۰ موشک از آنها به رایگان میگرفتم و در هر مرتبه نیز قول میدادم شرطشان را اجرا خواهم کرد. این در حالی بود که ما با عربستان سعودی جنگی نداشتیم و دلیلی نداشت که بیخودی به سمت عربستان سعودی موشکی شلیک کنیم. بعد از آن نیز از کره شمالی موشکهای مورد نیاز خود را خریداری کردیم و سپس خودمان موشک ساختیم.
آیا همچنان بر سر قول خود با قذافی هستید؟
- (خنده) منتظر هستیم ببینیم آنها (عربستانیها) چه میکنند.
در روزهای پایانی جنگ تحمیلی آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه طی نامهای که به آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا نوشت، برنامهی پنج ساله توسعه سازمان رزمی نیروهای مسلح را اعلام و بخشهایی از نیازهای نیروهای مسلح برای ادامه جنگ را عنوان کرد که در آن زمان مباحث بسیاری را در پی داشت. به نظر جنابعالی بهعنوان وزیر سپاه دوران جنگ، اولاً که علت نگارش آن نامه چه بود و در ثانی آیا امکان تأمین آن نیازها فراهم بود؟
- آقای هاشمی رفسنجانی میخواست جنگ را تمام کند و به همین دلیل در ابتدا من را از لجستیک جنگ کنار گذاشت. ایشان حدود چهار پنج ماه قبل از پایان جنگ من را صدا کرد و گفت جنگافروز اصلی تو هستی؛ تو کنار برو تا دولت کار خود را انجام دهد. ایشان سپس ستاد جنگ را در دولت تشکیل داد و مهندس موسوی را رئیس، آقای بهزاد نبوی را معاون لجستیک و آقای مسعود روغنی زنجانی را معاون مالی و آقای خاتمی را معاون تبلیغات این ستاد قرار داد؛ این ستاد از آقای رضایی درباره زمان پایان جنگ سوال میکند و نتیجه این پرسش نیز نامهای میشود که آقای رضایی مینویسند. موارد ذکر شده در آن نامه در سه چهار سال قابل تهیه بود و اگر میخواستیم که آنها را تهیه کنیم جنگ به دهه ۷۰ هم کشیده میشد، اما ما میتوانستیم پیروز جنگ باشیم، با این وجود بنا بر این بود که جنگ را تمام کنند و جنگ نیز در خوب موقعی تمام شد.
آیا شما موافق ادامه جنگ بودید؟
- بله؛ زیرا معتقد بودم که باید تا پیروزی، بجنگیم. زمانی که خرمشهر را باز پس گرفتیم، من از کسانی بودم که معتقد بودم اتفاق خاصی نیفتاده و چنانچه که جنگ را در آن زمان قطع کنیم صدام شش ماه بعد به تهران خواهد رسید. ما معتقد بودیم که نقاط سرکوب از نظر ارتفاعات هنوز در اختیار دشمن بود و از سوی دیگر ما چیزی برای دفاع از خود نداشتیم. این در حالی است که در پایان جنگ یک قدرت بودیم و در جنگ موشک ۱۱۰ کیلومتری تولید داخل را استفاده کردیم.عدهای میگویند زمانی که ما آتشبس را پذیرفتیم، ضعیف شده بودیم این در حالی است که آنچه اتفاق افتاد، خلاف آن را ثابت میکند؛ چند روز بعد از پذیرش آتش بس، منافقین طی عملیات فروغ جاویدان که بعدها به عملیات مرصاد نامگذاری شد، با کمک ارتش و تجهیزات صدام از غرب حمله کردند که در آنجا همه منافقین از بین رفتند. در آن زمان همچنین ۱۵ لشگر عراق به جنوب کشور حمله کردند که سپاه و ارتش با یکدیگر در آنجا آنها را تار و مار کردند و به خاک عراق ریختند. ما ضعیف نشده بودیم، بلکه قرار بود جنگ تمام شود و در موقعیت خوبی این اتفاق افتاد و امام خمینی (ره) شعار جنگ جنگ تا پیروزی را به جنگ جنگ تا رفع فتنه تغییر دادند؛ برداشت من به عنوان یک تأمین کننده لجستیکی آن بود که باید آنقدر قوی شویم که چشم فتنه را کور کنیم و امروز ما تهدید نظامی نمیشویم.
اخیراً یکسری مطالب درباره عملیات کربلای ۴ از سوی آقای رضایی مطرح شد که با حواشی بسیاری روبهرو شد؛ البته ایشان تلاش کردند تا اظهارات خود را با توضیح بیشتری که ارائه دادند، اصلاح کنند؛ نظر شما درباره عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵ چیست؟
- عملیات کربلای ۴ یکی از عملیاتهای اصلی بود که برای آن ۲۶۰ هزار نفر نیرو به جبههها اعزام کردیم. کربلای ۴ اولین عملیاتی بود که در آن با مهمات ۱۰۰ درصد ساخت داخل میجنگیدیم و امکانات فراوانی برای آن برده بودیم، اما این عملیات واقعاً لو رفت و در سهراهی روبهروی «جزیره امالخصیب» گیر کردیم؛ در این وضعیت که زمان کل عملیات پنج شش ساعت بیشتر به طول نینجامید، بیش از ۶۰ هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آنها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند؛ در این شرایط دستور عقبنشینی صادر شد. وقتی عملیات آغاز شد من مانند همیشه که برای نیازسنجی به خط مقدم میرفتم، به خط مقدم رفتم و دیدم که هر قایقی که از رودخانه عبور میکرد مورد هجوم دشمن قرار میگرفت و به این نتیجه رسیدم که دشمن با آمادگی کامل در آن سمت قرار دارد، لذا در همانجا با قرارگاه تماس گرفتم که عملیات را متوقف کنند.
پس از این اتفاق کار خوبی که انجام دادیم این بود که به لشکرها اعلام کردیم به پادگانهای خود بازگردند و دیگر در منطقه نماندند؛ در این زمان عراق خیال کرد که ما دیگر عملیاتی نخواهیم انجام داد و به لشکرش مرخصی داد، این در حالی بود که من به عنوان مسئول لجستیک جنگ و وزیر سپاه مأمور شدم تا در ۱۵ روز ۳ هزار قایق بسازم و موتور ۱۵۰ نفربر آبی- خاکی خشایار را تعویض کنم.
بعد از ۱۵ روز عملیات کربلای ۴ که به قول امام خمینی (ره) در آن عدمالفتح داشتیم، تبدیل به فریب بزرگی برای عملیات کربلای ۵ شد و عملیات کربلای ۵ اوج پیروزی ما در جنگ بود.