رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از پیام خود به مناسبت رحلت آیتالله هاشمی شاهرودی فرمودند «این ضایعهی اسفبار... مایهی تألّم همهی کسانی است که به مقام علمی و خدمات باارزش ایشان به نظام اسلامی و نیز به مجموعههای فقهی و اصولی و حقوقی حوزههای علمیّه آشنا میباشند.» از این رو برای آشنایی بیشتر مخاطبان با مقام علمی و سیره این عالم انقلابی، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در چهلمین روز درگذشت آیتالله هاشمی شاهرودی گفتوگویی انجام داده است با حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمود خطیب -از شاگردان شهید صدر و از همراهان آیتالله سیدمحمود هاشمی شاهرودی در نجف اشرف و در ایران و از نزدیکان خانوادگی این فقیه عالیقدر- که متن آن در ادامه آمده است.
*آشنایی شما با آیتالله هاشمی شاهرودی به چه زمانی برمیگردد و چگونه ادامه پیدا کرد؟
آشنایی ما حدوداً به اواخر دهه شصت میلادی و بیش از ۵۰ سال پیش باز میگردد. درواقع آشنایی ما به نجف و بیت آیتالله شهید سید محمدباقر صدر باز میگردد. در اوائل دههی هفتاد میلادی بنده نماینده شهید سید محمدباقر صدر و وکیل ایشان در امور رسمی و اداری شدم و از همین طریق بود که با آیتالله هاشمی شاهرودی آشنا شدم. آقای شاهرودی یکی از شاگردان شهید صدر بود و به منزل ایشان هم رفت و آمد داشت و پس از آن در درس خارج ایشان شرکت کرد و رفته رفته از شاگردان ممتاز شهید صدر و از مدرسان و اساتید حوزهی علمیه شد.
ابتدای آشنایی من با سید هاشمی از بیت شهید صدر بود و پس از آن داماد این خانواده شدم و از اینجا رابطهی ما بیشتر شد.
*شما کتابی هم درباره زندگی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی نوشتهاید و به تفصیل از نسب، زندگینامه و مراحل علمی ایشان گفتهاید. به طور خلاصه و برای آشنایی مخاطبان مقداری در این باره بفرمایید.
همانطور که مستحضرید آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی در ۲ ذیالقعده سال ۱۳۶۳ هـ.ق مصادف با ۱۹۴۸ میلادی و برابر با ۱۳۲۷ شمسی در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.
ایشان از خاندان سادات منسوب به امام حسین (علیهالسلام) هستند.
پدر ایشان آیتالله سید علی شاهرودی اولین مُقرر آیتالله خوئی در فقه و اصول به ویژه در کتاب «محاضرات فی الفقه الجعفری» و «دراسات فی علم الاصول» است.
پدر ایشان در سن ۴۷ سالگی از دنیا رفت و آقای هاشمی شاهرودی در آن زمان ۱۰ سال سن داشت.
جدّ پدری ایشان سید علی اکبر فرزند سید محسن شاهرودی است. سید محسن متولد شاهرود است که دوران کودکی خود را در کربلا و جوار مرقد مطهر امام حسین(علیهالسلام) سپری کرد و هنگامی که سید علی اکبر بزرگ شد، شغل تجارت پیشه کرد و در میان مردم به نیکوکاری و تقوا شهرت یافت به گونهای که مرحوم آیتالله سید علی مدد موسوی قائنی به وی لقب سلمان زمان داد.
سید علی اکبر که جدّ آقای هاشمی است به مهماننوازی نیز مشهور بود و خانهاش همیشه مهمان داشت، به ویژه زائرانی که از شاهرود و ایران به زیارت کربلا میآمدند، در خانهی سید علی اکبر اقامت میکردند.
آیتالله بهجت(رحمهالله) خطاب به آیتالله هاشمی میگفت: هنگامی که ما به زیارت سیدالشهدا(علیهالسلام) میرفتیم، من و گروهی از طلاب به منزل سید علی اکبر رفتیم و ایشان از ما پذیرایی کرد.
جدّ مادری ایشان نیز سید علی مدد موسوی قائنی از علمای مشهد است.
آیتالله هاشمی شاهرودی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهی علویه نجف اشرف گذراند و در کنار آن علوم حوزوی را نیز از حجتالاسلاموالمسلمین شیخ هادی سیستانی فراگرفت.
*تحصیلات حوزوی را از چند سالگی شروع کردند؟
از ۱۶ سالگی. پس از آن به مدرسهی «منتدی النشر» منتقل شد که این مدرسه به عنوان یک مدرسهی نمونه و مورد احترام در نجف اشرف میان دانشآموزان و اساتید بود و پذیرش ایشان در این مدرسه به خاطر استعداد و نبوغ و قدرت عالی ذهنی ایشان بود، اما به هر حال ایشان به تحصیلات خود در این مدرسه ادامه نداد و تصمیم گرفت رسماً به حوزهی علمیه برود و اولین تشویقکننده او برای ورود به حوزه، جدّش سید علی اکبر بود که او را تشویق و از او حمایت کرد.
مرحوم سید عبدالرزاق مقرّم که دوست صمیمی پدر آیتالله شاهرودی بود و صاحب مقتل امام حسین(علیهالسلام) است در آن زمان با ورود آیتالله شاهرودی به حوزه مخالف بود و به او گفت ابتدا تحصیلات دانشگاهی خود را تکمیل کن و سپس تحصیلات حوزوی را کامل کن.
سید عبدالرزاق مقرّم پس از آن که دید آقای هاشمی به خاطر فضل و علمی که دارد مورد احترام طلاب و حوزویان است، نظرش تغییر کرد و به تجلیل و تکریم سید هاشمی پرداخت و او را به خانه خود دعوت کرد و بستهای را به او تحویل داد که شامل دفاتر و دستنوشتههای سید علی هاشمی پدر آیتالله شاهرودی بود و به او گفت اینها دست نوشتههای پدر شما در فقه و اصول است و به نظرم شما به تحقیق و چاپ آن اولویت دارید.
هنگامی که سید هاشمی تصمیم گرفت عمّامه بر سر بگذارد و لباس دینی بپوشد، مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ هادی سیستانی که روابط صمیمانهای با بیت هاشمی شاهرودی به ویژه پدر آیتالله شاهرودی داشت، میگوید سید هاشمی را به مسجد خضراء محل درس آیتالله العظمی سید خوئی بردم و هنگامی که سید خوئی میخواست عمّامه بر سر او بگذارد گریه کرد و پس از آن خندید.
شیخ هادی سیستانی میگوید به سید خوئی گفتم: سیّدنا شما ابتدا گریه کردید و پس از آن لبخند زدید. علت چه بود؟
ایشان پاسخ داد به یاد پدرش افتادم و اینکه آرزو داشتم منبر درس به پدرش برسد(و به منبر درس خود اشاره کرد) و پس از آن با خودم گفتم ان شاءالله منبر درس به فرزند آن مرحوم خواهد رسید إن شاءالله.
*اساتید مرحوم آقای شاهرودی در نجف اشرف چه کسانی بودند؟
آیتالله هاشمی شاهرودی در محضر درس علمای بزرگی همچون آیتالله العظمی سید خوئی و آیتالله العظمی امام خمینی و آیتالله العظمی شهید سید محمدباقر صدر حضور یافت.
مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین شیخ علی اصغر مسلمی کاشانی از شاگردان درس خارج حضرت امام خمینی میگوید: زمانی که به درس امام خمینی میرفتم از میان شاگردان شهید صدر، سید هاشمی و شهید سید محمد صدر به درس امام میآمدند و سید هاشمی محور مناقشه با نظریات امام بود به گونهای که هرگاه امام خمینی از جلسه درس بیرون میرفت آقای هاشمی نیز از مسجد شیخ انصاری تا منزل امام او را همراهی میکرد و سؤالات و اشکالات خود را مطرح میکرد.
این را علاوه بر شیخ علی اصغر مسلمی کاشانی، شیخ علی اصغر اوحدی نیز نقل میکند.
*جالب این است که آیتالله شاهرودی از سه استاد با روش علمی متفاوت یعنی امام خمینی و آیتالله خوئی و آیتالله شهید صدر بهره برده و این میتواند در جامعیت فکری ایشان تأثیرگذار باشد.
بله درست است.
هنگامی که در اواخر دههی هفتاد میلادی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، شهید سید صدر تأیید مطلق خود نسبت به انقلاب اسلامی و سید امام خمینی را اعلام کرد و به مردم و شاگردان خود میگفت «در امام خمینی ذوب شوید که او در اسلام ذوب شده است».
*این جمله معروفی از شهید صدر است. آیا خودتان هم این جمله را از شهید صدر شنیده بودید؟
بله، شهید صدر حتی فراتر از این میگفت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: امروز آرزوی انبیاء محقق شد. در آن زمان در نجف اشرف تظاهرات حمایت از انقلاب اسلامی برپا شد، تظاهرات از مسجد خضراء پس از نماز مغرب و عشاء آغاز شد و مردم با در دست داشتن پرچمها و پلاکاردهایی در تأیید امام و شهید صدر بیرون آمدند و در آن زمان نظام بعثی مردم را محاصره کرد و به آنها حملهور شد و تعدادی را بازداشت کرد و یک ساعت پس از آن تظاهرات، دستگاه امنیتی صدام با بیت شهید صدر تماس گرفتند و سراغ آقای هاشمی شاهرودی را گرفتند و من در آن زمان به آن تلفن پاسخ دادم. آنها به من گفتند سید هاشمی کجا است؟ من گفتم فعلاً موجود نیست. آنها گفتند تظاهرات کنندگان اعتراف کردهاند که عامل اصلی تحریک آنها در این تظاهرات، سید هاشمی است و من این خبر را به آقای سید محمدباقر صدر دادم و گفتم سیّدنا ماجرا از این قرار است و نیروهای امنیتی سید هاشمی را متهم میکنند که عامل اصلی تظاهرات است و انقلاب اسلامی را تأیید کرده است.
سید صدر به دنبال سید هاشمی فرستاد و ماجرای تماس نیروهای امنیتی را برای ایشان توضیح داد و از او خواست برای اینکه بازداشت و زندانی نشود از عراق خارج شود. آقای هاشمی نپذیرفت که از عراق خارج شود، زیرا آرزوی شهادت داشت و به اصرار شهید صدر از نجف به بصره و از بصره به کویت رفت و از کویت به ایران آمد و در آن زمان امام خمینی در قم بود و ایشان فوراً به منزل امام رفت و با ایشان دیدار کرد و امام خمینی از دیدن ایشان تعجب کرد و از اوضاع عراق و حوزهی علمیه و نجف پرسید.
آقای هاشمی میگفت در آن دیدار اوضاع عراق و نجف اشرف و خطری که شهید صدر را تهدید میکرد برای امام خمینی توضیح دادم.
*برخی تعابیر از شهید صدر درباره مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی نقل کردهاند. با توجه به نزدیکی شما به هر دو بزرگوار چه جملاتی خاطرتان هست؟
در سال ۱۹۷۴ میلادی در سلسله بازداشتهای علما و طلاب و ائمهی جمعه و جماعت، آقای هاشمی هم بازداشت شد و شهید صدر از بازداشت ایشان بسیار متأثر شد.
من به سید صدر گفتم إن شاءالله خدا فرجی حاصل میکند و ایشان آزاد میشود. ایشان گفت: «سید هاشمی نشانهی وجود من است.»
در نامههای سید صدر به برخی شاگردانش نیز آمده است که «سید هاشمی رشد علمی همراه با نبوغ دارد.»
در جای دیگر میگفت: «سید هاشمی برترین نمایندهی مدرسه است» و منظور ایشان از مدرسه، مکتب فکری خودشان در زمینهی اصول فقه بود.
شهید صدر به آقای هاشمی افتخار میکرد و ایشان عزیزترین شاگردان نزد ایشان بود.
*بسیار خوب. به ایران بیاییم. تحلیل شما از دورانی که ایشان ریاست قوهی قضائیه را داشتند چیست؟
در خصوص این دوره، بسیاری از افراد میگفتند از زمان ریاست ایشان تغییراتی ریشهای در قوهی قضائیه ایجاد شد و قوانین جزائی اصلاح شد و قوانین جدیدی برای مجازاتها وضع شد و مجازات زندان برای مجرمان محدود شد و تعداد وکلای کشور زیاد شد و علاوه بر این در دورهی ریاست ایشان ارتباط خوبی میان قوهی قضائیه ایران و کشورهای اسلامی ایجاد شد.
*با توجه به اینکه گفتید داماد این خانواده بودید، علی القاعده میتوان درباره سبک زندگی آیتالله هاشمی شاهرودی در میان خانه و خانواده سؤال کرد. رفتار ایشان با خانواده و بستگان چگونه بود؟
آیتالله هاشمی شاهرودی اهتمام زیادی به خانواده داشت و زیاد به آنها رسیدگی میکرد و آنها را نصیحت میکرد و بر التزام به احکام اسلام و شعائر حسینی و عبادات تأکید میکرد.
آیتالله شاهرودی ۵ فرزند پسر و شش دختر دارد. ایشان به فرزند و اولاد علاقه داشت و دیگران را نیز نصیحت میکرد که بچهدار شوند و آنها را تشویق میکرد.
زندگی ایشان بسیار ساده بود چه در لباس و چه در تغذیه و اکثر کسانی که با ایشان رابطه داشتند شاهد این سادگی بودند. ایشان در غذا خوردن بسیار زاهد و ساده بود و در لباس هم همینطور و فرزندان ایشان هم طلبهی عادی بودند.
ایشان هرگاه وارد مؤسسه میشد، نسبت به اسراف حساس بود و تذکر میداد و همیشه چراغهای اضافه را خاموش میکرد و همه در این زمینه از ایشان خاطره دارند. ایشان قبایی داشت که حدود ۱۰ سال بر تن ایشان بود و ما پیشنهاد دادیم که آن را عوض کند و قبای جدیدی تهیه کند، اما ایشان نپذیرفت و گفت: همین خوب است.
گاهی اوقات عبای ایشان خراب و مندرس میشد و ما میگفتیم آن را عوض کن، ایشان میگفت مهم نیست.
*آنچه با مطالعهی زندگی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی می فهمیم یک عالم مجاهد و انقلابی است که متأثر از مکتب فکری امام خمینی و شهید صدر است که از همان نجف به وضوح مشاهده میشود. این روحیهی انقلابی چگونه در زندگی ایشان تداوم داشت؟
کاملاً درست است، ایشان شخصیتی انقلابی و در واقع رابط میان شهید صدر و امام خمینی بود و روحیهی انقلابی ایشان همواره موجود بود. ایشان تعبیری زیبا درباره امام خمینی و انقلاب ایشان دارد که گفت: امروز جهان اسلام به ویژه عراق بیش از هر زمان دیگری نیازمند مدرسه و اندیشه و روش و سیره و خطی است که شهید صدر آن را ترسیم کرد و این اندیشهای است که تمام جهان اسلام به آن نیاز دارد، به ویژه در برابر فتنههایی که استکبار جهانی ایجاد کرده و این اندیشه همان اندیشهای است که امام خمینی جمهوری اسلامی را بر اساس آن بنا نهاد و توانست اسلام اصیل را احیا کند و این نشان میدهد از نظر ایشان فکر شهید صدر همان فکر و مبنای امام خمینی است که جمهوری اسلامی را بر اساس آن بنا نهاد.
*ایشان چگونه این روحیه انقلابی را حفظ کرد؟
با تأیید و حمایت از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب اسلامی.
*ارتباط ایشان با حضرت آیتالله خامنهای چگونه بود؟
ارتباط آنها فوقالعاده بود و آیتالله خامنهای، عزیزترین افراد نزد ایشان بود و از ایشان بسیار با احترام و بزرگی یاد میکرد و به هر وسیله یا حمایت خود از انقلاب و آیتالله خامنهای را اعلام میکرد.
*آیتالله هاشمی با اینکه یک استاد برجسته در حوزه و صاحب کسوت فتوا بود، و طبعاً میدانید که این افراد حیثیت علمی و مجال داشتن برای کوششهای علمی برایشان خیلی مهم است و اساساً ممکن است پذیرفتن برخی مسئولیتها را کسر شأن خود بدانند اما ایشان در برابر مسئولیتهایی که رهبر معظم انقلاب به ایشان میداد هرگز این روحیه را نداشتند. علتش را چه میدانید؟
ایشان از تمام حیثیتها و جایگاههای خود برای نظام و جمهوری اسلامی چشمپوشی میکرد، گویی ایشان همان شهید صدر است که زنده شده، همان شهید صدری که خود را سرباز امام خمینی مینامید. مرحوم شهید سید محمد صدر فرزند آیتالله سید محمدصادق صدر به من گفت: من شخصاً با آیتالله خامنهای گفتوگویی نداشتهام تا شاهد فضل و علم ایشان باشم، اما همین که سید هاشمی به اجتهاد و فقاهت ایشان شهادت میدهد برای من کافی است.
*بسیار ممنون
همچنین از شما. در پایان فقدان و درگذشت این فقیه و رکن اسلام و تشیع را به امت اسلامی تسلیت میگویم، زیرا ایشان از ذخایر علمی حوزهی علمیه نجف و ایران بود و از خدای متعال میخواهم ایشان را با ائمهی طاهرین و شهدا و صالحان محشور سازد.