ویژگی منافقان را بشناسید
نفاق، یک مرض روحى و منافق بیمار است، منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، منافق یک دروغگوست، او چند چهره بودن خود را مردمدارى و اصلاح طلبى مىداند، و همچنین با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافکارىهاى خویش است، منافقان دچار فقدان شعور واقعى مىشوند، اندیشه و فهم نمىکنند و ...
منافق بیمار است!!
فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (بقره 10)
در دلهاى منافقان، بیمارى است پس خداوند بیمارى آنان را بیافزاید. و براى ایشان عذابى دردناک است، به سزاى آنکه دروغ مىگویند.
نفاق در واقع یک نوع بیمارى است، انسان سالم یک چهره بیشتر ندارد، هماهنگى کامل در میان روح و جسم او حکمفرما است، چرا که ظاهر و باطن و روح و جسم همه مکمل یکدیگرند اگر مؤمن است، تمام وجود او فریاد ایمان مىکشد و اگر منحرف شود باز هم ظاهر و باطن او نشان دهنده انحراف است، این دوگانگى جسم و روح درد تازه و بیمارى اضافى است، این یک نوع تضاد و ناهماهنگى و از هم گسستگى است که حاکم بر وجود انسان مىشود.
البته بیمارى، گاهى مربوط به جسم است، نظیر آیهى 185 سوره بقره «وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً» که درباره احکام روزه بیماران مىباشد. و گاهى مربوط به روح، نظیر این آیه«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» که درباره بیمارى نفاق مىباشد.
داستان منافق، به لاشه و مردارى بد بو مىماند که در مخزن آبى افتاده باشد. هر چه آب در آن بیشتر وارد شود، فسادش بیشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگى آن افزایش مىیابد. نفاق، همچون مردارى است که اگر در روح و دل انسان باقى بماند، هر آیه و حکمى که از طرف خداوند نازل شود، به جاى تسلیم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و ریاکارى مىزند و یک گام بر نفاق خود مىافزاید. این روح مریض، تمام افکار و اعمال او را، ریاکارانه و منافقانه مىکند و این نوعى افزایش بیمارى است. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» شاید جملهى «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» نفرین باشد. نظیر «قاتَلَهُمُ اللَّهُ» یعنى اکنون که در دل بیمارى دارند، خدا بیمارى آنان را اضافه کند.
قرآن در چند آیه اخیر به ویژگیهاى منافقان اشاره مىکند که نخستین آنها داعیه اصلاحطلبى است در حالى که مفسد واقعى همانها هستند:" هنگامى که به آنها گفته شود در روى زمین فساد نکنید مىگویند ما فقط اصلاح کنندهایم"! ما برنامهاى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته و نداریم!
پیامهای آیه:
1ـ نفاق، یک مرض روحى و منافق بیمار است. همانطور که بیمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم نه مؤمن است و نه کافر. «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
2ـ اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ» (حقّ این بود که بگوید«فزادها اللَّه مرضاً» یعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض دلها را زیاد نمود. ولى فرمود: مرض خود آنان را زیاد نمود. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زیرا اگر روح و قلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست.) (تفسیر راهنما)
3ـ نفاق، رشد سرطانى دارد. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» (در قرآن، آیاتى را مىخوانیم که در آن اوصاف پسندیدهاى همچون: علم، هدایت و ایمان، قابل افزایش معرّفى شده است. همانند: «زِدْنِی عِلْماً» طه، 114 و«زادَتْهُمْ إِیماناً» انفال، 2 و «زادَهُمْ هُدىً» محمد، 17. همچنین برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نیز قابل ازدیاد دانسته شدهاند. همانند: «فَزادَتْهُمْ رِجْساً» توبه، 125 و «زادَهُمْ نُفُوراً» فرقان، 60 و «ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا» توبه، 47 و «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» اسراء، 82. با توجّه به آیات مذکور، معلوم مىشود که سنّت خداوند، آزادى دادن به هر دو گروه خیر و شر است. «کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» اسراء، 20)
4ـ زمینههاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود مىآورد. «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»
5ـ دروغگویى، از روشهاى متداول منافقان است. «کانُوا یَکْذِبُونَ»
منافقان داعیه اصلاح طلبی دارند!!
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (بقره 11)
هر گاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نکنید، مىگویند: همانا ما اصلاحگریم.
قرآن در چند آیه اخیر به ویژگیهاى منافقان اشاره مىکند که نخستین آنها داعیه اصلاحطلبى است در حالى که مفسد واقعى همانها هستند:" هنگامى که به آنها گفته شود در روى زمین فساد نکنید مىگویند ما فقط اصلاح کنندهایم"! ما برنامهاى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته و نداریم!
پیامهای آیه:
1ـ گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منکر کرد. «قِیلَ لَهُمْ»
2ـ نفاق، عامل فساد است. «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»
3ـ منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى و اصلاح طلبى مىداند.«إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»
4ـ منافق، فقط خود را اصلاحطلب معرّفى مىکند. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (ممکن است کسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال کند که سالم است.)
5ـ منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافکارىهاى خویش است. «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»
اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ»،حقّ این بود که بگوید «فزادها اللَّه مرضاً» یعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض دلها را زیاد نمود. ولى فرمود: مرض خود آنان را زیاد نمود. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زیرا اگر روح و قلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست
منافقان دائماً در حال فساد!!
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (بقره 12)
آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
در یک بررسى اجمالى از آیات قرآن در مىیابیم که نفاق، آثار و عوارض سویى در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد مىکند که او را در دنیا و قیامت گرفتار مىسازد. قرآن در وصف آنها مىفرماید:
1ـ دچار فقدان شعور واقعى مىشوند. ( «لا یَشْعُرُونَ» بقره، 12«هُمُ السُّفَهاءُ» بقره، 13) 2ـ اندیشه و فهم نمىکنند. («لا یَفْقَهُونَ» توبه، 87«لا یَعْلَمُونَ» بقره، 13)
3ـ دچار حیرت و سرگردانى مىشوند. («یَعْمَهُونَ» بقره، 15،«لا یُبْصِرُونَ» بقره، 17)
4ـ به سبب دروغهایى که مىبافند («بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» بقره، 10) در کفر پایدار مىشوند («بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» انعام، 70) و هدایت نمىیابند. ( «ما کانُوا مُهْتَدِینَ» بقره، 16)
5ـ چون اعتقاد قلبى ندارند، وحشت و اضطراب ( «حَذَرَ الْمَوْتِ» بقره، 19) و عذابى دردناک دارند. ( «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» بقره، 10)
پیامهای آیه:
1ـ مسلمانان باید به ترفند و شعارهاى به ظاهر زیباى منافقان، آگاه شوند. «أَلا»
2ـ بلندپروازى و خیالپردازى مغرورانهى منافق، باید شکسته شود. «إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»
3ـ منافقان دائماً در حال فساد هستند.«الْمُفْسِدُونَ»
4ـ زرنگى اگر در مسیر حقّ نباشد، بىشعورى است. «لا یَشْعُرُونَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
.
دقیقا کاری که صراط داره انجام میده!
دنیای دیگری هم هست . .
یاحق