به گزارش سرویس وبلاگ صراط ابر بارانی در وبلاگ باز باران نوشت:
پیرو راه یابی نمایندگانی، از ساکتین فتنه ۸۸ و کانون های قدرت و ثروت در مرکز تصمیم گیری برای اصولگرایان، کلام امام خامنه ای درباره نقش ساکتین فتنه را بازخوانی می کنیم. اینک بیان امام خامنه ای در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى در ۲مهر ۸۸:
پیرو راه یابی نمایندگانی، از ساکتین فتنه ۸۸ و کانون های قدرت و ثروت در مرکز تصمیم گیری برای اصولگرایان، کلام امام خامنه ای درباره نقش ساکتین فتنه را بازخوانی می کنیم. اینک بیان امام خامنه ای در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى در ۲مهر ۸۸:
«اين را هم عرض بكنيم؛ بعضىها در فضاى
فتنه، اين جملهى «كن في الفتنة كابن اللّبون لا ظهر فيركب و لا ضرع
فيحلب»۱ را بد مىفهمند و خيال مىكنند معنايش اين است كه وقتى فتنه شد و
اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلًا در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين
معنايش اين است كه بههيچوجه فتنهگر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ
راه. «لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را
بدوشد؛ مراقب بايد بود.»
«در جنگ صفين ما از آن طرف عمار را داريم
كه جناب عمار ياسر دائم- آثار صفين را نگاه كنيد- مشغول سخنرانى است؛ اين
طرف لشكر، آن طرف لشكر، با گروههاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود ديگر؛
دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهى عظيمى بود؛ يك عدهاى
مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ اين طرف مىرفت، آن طرف مىرفت،
براى گروههاى مختلف سخنرانى مىكرد- كه اينها ضبط شده و همه در تاريخ
هست- از آن طرف هم آن عدهاى كه «نَفرٌ مِن أصحَابِ عَبدِاللهِ بنِ
مَسعودٍ» هستند، در روايت دارد كه آمدند خدمت حضرت و گفتند: «يا امير
المؤمنين- يعنى قبول هم داشتند كه امير المؤمنين است- انّا قَد شَكَكنَا في
هذا القِتال»۲؛ ما شك كرديم. ما را به مرزها بفرست كه در اين قتال داخل
نباشيم! خوب، اين كنار كشيدن، خودش همان «ضَرع«ى است كه يُحلَب؛ همان
«ظَهر»ى است كه يُركَب! گاهى سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك
به فتنه است. در فتنه همه بايستى روشنگرى كنند؛ همه بايستى بصيرت داشته
باشند.» همان
«فَرِحَ المُخَلّفونَ بِمَقعَدهم» توبه 181
امام خامنه ای در ۲۹ تیر ۸۸: «به هم زدن
امنيت يك ملت بزرگترين گناهى است كه ممكن است كسى مرتكب بشود. ... خطاب ما
به نخبگان است؛ آحاد ملت هم هوشيارند؛ نخبگان ما هوشيار باشند! نخبگان
بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحليلى كه به آنها كمك بكند، اين حركت در
مسير خلاف ملت است. همه ما خيلى بايد مراقب باشيم! خيلى بايد مراقب باشيم!
مراقب حرف زدن! مراقب موضعگيرى كردن! مراقب گفتنها! مراقب نگفتنها! يك
چيزهائى را بايد گفت! اگر نگفتيم، به آن وظيفه عمل نكردهايم. يك چيزهائى
را بايد بر زبان نياورد، بايد نگفت؛ اگر گفتيم، برخلاف وظيفه عمل كردهايم.
نخبگان سر جلسه امتحانند! امتحان عظيمى است! در اين امتحان، مردود شدن،
رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است ... عقل، اين
سياسىبازىها و سياسىكارىهاى متعارف نيست؛ اينها خلاف عقل است! ....
اشتباه مىكنند آن كسانى كه خيال مىكنند با سياسىكارى، عقلائى عمل
مىكنند.»
اگر کسانی، خواجه ربیع را به جای مالک
اشتر، به فرماندهی اصولگرایان گماردند، باید منتظر بمانیم تا کم بصیرت ها،
عمار و مالک را با تهمت تندروی زمینگیر کنند؟ و اسم این کردار را بگذاریم
وحدت؟!
۱. نهج البلاغه، حكمت نخست.
۲. وقعة الصفين، ص ۱۱۵. همان خواجه ربیع معروفی که برخی بر زیارتگاه بودن قبرش وحدت کرده اند.