جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۰
سعد الله زارعی:

جنگ نظامی نمی شود

جنگ نظامی نمی شود
ما می‌توانیم به دشمن بگوییم، اگر قصد معارضه داری حق نداری درباره ماهیت سربازی که به مقابله با تو می‌آید حرف بزنی و ما را وادار کنی سربازمان را مطابق با استانداردهای تو انتخاب کنیم.
کد خبر : ۴۶۱۱۵۷

«سعدالله زارعی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «کیهان» نوشت: آمریکا به دنبال تشدید جنگ اقتصادی علیه ماست این جنگ به درازای عمر انقلاب اسلامی امتداد دارد. اما هیئت حاکمه این کشور، هیچ‌گاه به اندازه امروز به عنوان «راه‌حل قطعی» حل مشکل بزرگی تحت عنوان «ایران» به آن نگاه نکرده است. تا زمانی که جمع‌بندی دشمن عوض نشود، آمریکا دنبال تشدید جنگ اقتصادی خواهد رفت. مقامات این کشور بارها از این موضوع با صراحت صحبت کرده‌اند، قرائن و شواهد نیز همین را می‌گویند و علاوه‌بر آن در این موضوع یک اجماع کارشناسی هم وجود دارد.
از آن طرف، در اینکه آمریکا دنبال جنگ نظامی علیه ایران نیست هم تصریحات مقامات دولت ترامپ از جمله تصریحی که در بیانیه دو روز پیش «مایک پمپئو» آمد و هم قرائن و شواهد این را می‌گویند. پنتاگون حتی اعزام یک ناو هواپیمابر به خلیج‌فارس ـ که در طول سال‌های 1370 تاکنون به طور متناوب یا منقطع یک ناو هواپیمابر آمریکا در این آبراه بوده است ـ را با این توضیح همراه کرد که ما نوعی تهدید علیه پایگاه‌ها و نیروهایمان از سوی ایران را استشمام می‌کنیم و این یک «هشدار بازدارنده» به ایران است. پس ما در شرایط تهدید نظامی از سوی آمریکا نیستیم و نباید در این کمترین تردیدی کنیم که راه‌حل ما در تلاش برای کاهش تنش نظامی بین آمریکا و ایران نیست، چون این تنش اصلاً وجود خارجی ندارد تا ما آن را کاهش دهیم و بنا هم نیست عینیت پیدا کند. وقتی آمریکا ـ به دلایل اصولی ـ بنا ندارد با ما از در نظامی وارد شود، چرا ما راه‌حل خود را در تلاش برای کاستن از حساسیت نظامی آمریکا قرار می‌دهیم؟ خب راه‌حل ما در این مواجهه چیست؟
یک بار دیگر صورت مسئله‌ای را که ما به طور واقعی با آن مواجه هستیم مرور کنیم؛ آمریکا نه قصد و نه آرایش نظامی مقابل ایران دارد، این کشور «جنگ اقتصادی» را راه‌حل مشکل خود در مواجهه با ایران می‌داند و در این موضوع متمرکز شده است. جمع‌بندی آمریکا این است که جنگ اقتصادی در حالی که ـ به زعم باطل او ـ ایران را وادار به دادن امتیازات طلایی جدید می‌کند، برای او و وابستگانش در منطقه هزینه‌ای ندارد. راه‌حل ما این است که این جمع‌بندی آمریکا را تغییر دهیم.
راه‌حل ما روشن است، ما باید به ازای هزینه‌هایی که در این جنگ اقتصادی بر ما تحمیل می‌شود، هزینه‌هایی را متوجه طرف مقابل کنیم؛ تا این جنگ از حالت یک‌طرفه خارج شود. پس از آنکه هزینه‌‌های این جنگ دوطرفه شد، آمریکایی‌ها در جنگ اقتصادی علیه ایران به همین جمع‌بندی که در جنگ نظامی علیه ایران رسیدند، می‌رسند و متوقف می‌شوند. وقتی آمریکا در جنگ اقتصادی متوقف شود، وضع بین ما و آمریکا عادی می‌شود. آن موقع می‌توانیم در مورد رابطه با این کشور تصمیم بگیریم و در آن شرایط اگر وارد مذاکره شویم این بار مذاکره‌ای توأم با عزت، حکمت و مصلحت خواهد بود. ما نمی‌توانیم و منطقاً نباید در شرایط تحریم حتی صحبت از مذاکره کنیم چون هزینه‌زاست. در شرایط تحریم، کمترین هزینه صحبت بعضی از نخبگان نزدیک به بخش‌هایی از حکومت ایران، از مذاکره کردن با آمریکا این است که استحکام مواضع نظام مبنی بر عدم مذاکره را با سستی مواجه می‌گرداند. به عبارت دیگر، دشمنی که باید با موضع عدم مذاکره ایران، از تشدید فشارهای اقتصادی منصرف شود، با مواضع این نخبگان نزدیک به حکومت بر سر جمع‌بندی قبلی خود می‌ماند و فشارها را بر مردم و دولت ایران افزایش می‌دهد. پس اگر گفته می‌شود بحث از مذاکره با آمریکا ولو در سطح رسانه و یا در سطح بعضی از محافل سیاسی یک جرم است، کج‌سلیقگی نیست، برای این است که این موضع، هزینه‌های سنگینی را بر کشور تحمیل می‌کند و از این روست که دستگاه قضایی باید به عنوان مدعی‌العموم، ورود کند و جلوی این هزینه‌ها را بگیرد.
راه‌حل ما در جنگ اقتصادی دشمن، ضربه زدن به دشمنی است که در حوزه اقتصادی و تجاری علیه ما آرایش جنگی گرفته است. دشمن از ظرفیت‌های سیاسی و... برای مدیریت جنگ اقتصادی علیه ما استفاده می‌کند و در نهایت در تلاش است تا با جنگ روانی که موفقیت آن وابسته به همکاری بعضی نیروها با آمریکا در داخل ایران است، طرح خود را به نتیجه برساند ما باید حرکت دشمن را متوقف کنیم در اینجا سؤال این است که متقابلاً ما چه ظرفیت‌های برای متوقف کردن جنگ اقتصادی دشمن داریم؟ ما سه ظرفیت داریم، ظرفیت ضربه اقتصادی، ظرفیت ضربه نظامی و ظرفیت عملیات روانی.
در ضربه اقتصادی به دشمن، دست ما باز است؛ وابستگان و به تعبیری انبارداران نفت آمریکا در منطقه شامل عربستان و امارات به شدت وابسته به دو چیز هستند یکی نفت و دیگری برج‌های به ظاهر با عظمت شیشه‌ای که به خصوص در اطراف سواحل خلیج‌فارس و دریای سرخ ساخته شده‌اند. ضربه زدن به اقتصاد ایران از طریق مانع‌تراشی بر سر راه تجارت ایران بدون شک در خود این منطقه و با حضور مقامات آمریکایی و انگلیسی بسته و اجرایی و تحکیم می‌شود. کافی است که ما اظهارات مقامات سعودی و اماراتی را بعد از هر تحریم جدید آمریکا علیه ایران مرور کنیم تا دریابیم که این تصمیمات در ریاض و ابوظبی پخت و پز شده‌اند. سؤال این است که چرا ایران اجازه می‌دهد وضع اقتصادی تجاری این دو کشور در منطقه عادی باشد؟ مگر وضع ما که هیچ جرمی هم علیه آنان مرتکب نشده‌ایم بلکه حوادث سهمگینی مثل کشتار حاجیان خود در منا را تحمل کرده‌ایم، عادی است که وضع آنان که ده‌ها جرم علیه ما مرتکب شده‌اند، عادی باشد؟ ما حتماً باید به ظرفیت صادرات نفت این دو کشور که شریان حیات آنان است، ضربه اساسی بزنیم و این کار را می‌توانیم در اقیانوس هند و دریای سرخ انجام دهیم. این چیزی نیست که به جنگ منتهی شود، چنین اقدامی به طور قطع سران سعودی و امارات را به سمت صلح با ایران سوق می‌دهد چرا که آنان نه خود قادر به درگیری نظامی با ایران هستند و نه آمریکا حتی در صورت درگیر شدن ایران با سعودی، اراده‌ای برای درگیر شدن با ایران دارد. این یک راه‌حل شدنی و بی‌خطر است هر چند بعضی این را مقدمه جنگ به حساب می‌آورند. این دسته باید سری به تئوری‌های رایج نظام بین‌الملل بزنند و نیز تجربه آمریکا و شوروی در دورانی که جهان بین این دو تقسیم شده بود بخصوص ماجرای بحران موشکی 1962 کوبا را مرور نمایند.
در موضوع ضربه و ظرفیت نظامی، ما نباید وقتی می‌توانیم از ظرفیت نظامی برای بهبود وضع اقتصادی استفاده کنیم، از آن پرهیز ‌نماییم. در همه دنیا گفته می‌شود که ارتش در زمان صلح ضمن افزایش آمادگی دفاعی باید در خدمت مصالح دولت باشد. خب این فقط در خدمات اجتماعی مثل سیل نیست که دولت برای حل مشکلات به کمک نظامیان احتیاج دارد. الان در توقف ماشین جنگ اقتصادی دشمن به کمک نظامیان کشور نیاز است. نیروهای دفاعی کشور باید فضا که بخش مهمی از آن فعلاً از طرف دشمن با مخاطره جدی مواجه شده است را برای حرکت اقتصادی ایران باز کنند.
وقتی دشمن گلوگاه‌های اقتصادی ما را به خصوص در دو حوزه بانک و نفت تحت فشار قرار داده است، نیروی مسلح ایران باید با فشردن گلوی دشمن، گلوی کشور خود را آزاد کند. از قضا این مسئله به طور جدی مورد توجه دشمن است یعنی او به شدت مراقب است که نیروی دفاعی ایران وارد این معادله به ظاهر غیرنظامی نشود. وقتی یک ساعت پس از صدور بیانیه‌ای علیه سپاه پاسداران، یکی از فرماندهان ارشد پنتاگون با نگرانی به وال استریت ژورنال می‌گوید ما به هیچ وجه قصد تحت تعقیب قرار دادن نیروهای سپاه را نداریم و یا کاخ سفید در بیانیه‌ای ـ کاملاً متناقض با اقدام ترامپ در تروریستی خواندن سپاه ـ اعلام می‌کند ما هیچ خارجی طرف قرارداد با سپاه را جریمه نخواهیم کرد، میزان ترس آمریکا از ورود نیروهای مسلح ایران به معادله را نشان می‌دهد. حال سؤال این است که وقتی آمریکا از ورود سپاه، این همه ملاحظه دارد چرا ما نباید این ملاحظات را به «نقد اقتصادی» تبدیل کنیم و با حرکت معکوس، حرکت اقتصادی دشمن که به دلیل آنکه به کشور آسیب می‌رساند، دارای جنبه امنیتی است را متوقف کنیم؟ ما می‌توانیم به دشمن بگوییم، اگر قصد معارضه داری حق نداری درباره ماهیت سربازی که به مقابله با تو می‌آید حرف بزنی و ما را وادار کنی سربازمان را مطابق با استانداردهای تو انتخاب کنیم.
در ضربه و جنگ روانی، آمریکا روی دو دسته حساب ویژه باز کرده است یکی مدیران کشور و دیگری نخبگان که به عنوان کارشناس در این نهاد و آن نهاد مشغول فعالیت می‌باشند. آمریکا به خوبی می‌داند که بنیه‌های اقتصادی ایران قوی است و جنگ اقتصادی آن را از پا درنمی‌آورد این نکته‌ای است که همین روزها کارشناسان صاحب‌نامی از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا به ترامپ و تیم او یادآوری کردند.آمریکا به «مذاکره» نیاز دارد و فکر می‌کند از این طریق می‌تواند ایران را خلع سلاح کند. منتهی پذیرش مذاکره از سوی ایران موضوعی است که فقط در فرایند داخلی شکل می‌گیرد یعنی تصمیم به مذاکره را نمی‌توان از بیرون به ایران دیکته کرد. این چیزی است که دولت به عنوان کانون‌ تصمیم‌گیری و نخبگان به عنوان کانون‌های تصمیم‌ساز باید به آن برسند و بپذیرند که راهی جز مذاکره و دادن امتیازات طلایی ندارند. در این شرایط تحریم و تهدیدات پی‌در‌پی اقتصادی علیه کشوری که بنیه‌های اقتصادی آن قوی است فقط برای اقناع‌سازی مدیر و نخبه‌ای که ضعف نفس دارد و نیز برای موجه‌سازی درخواستی است که این مدیران و نخبگان متوجه نظام سیاسی می‌نمایند، صورت می‌گیرد.
خب حالا ما در عملیات روانی باید دست به اقدامات متقابل بزنیم. بعضی گمان کرده‌اند که ایران چون رسانه قدرتمندی که پیامش را در کل دنیا منعکس سازد و به گوش آمریکایی‌ها هم برساند، ندارد پس نمی‌تواند به عملیات روانی علیه آمریکا دست بزند که این‌اشتباه است. ما برای عملیات روانی علیه آمریکا لزوماً نیاز به رسانه نداریم، نیاز به طراحی و اقدام داریم. مگر نه این است که آمریکا، خود را به امنیت و بقاء «رژیم صهیونیستی» ملزم می‌داند و مگر نه این است که روی بقاء و امنیت رژیم سعودی حساسیت دارد، خب ما می‌توانیم با نشان دادن وضعیتی که حیات اسرائیل و سعودی را با مخاطره مواجه می‌گرداند، آن دسته از نیروهای داخلی آمریکا که واقعاً نگران امنیت همپیمان‌های منطقه‌ای خود هستند را برای مقابله با اقدامات ضدایرانی به صحنه بیاوریم. اگر آنان ـ شامل ایپک و نهادهای پرقدرت رسانه‌ای آمریکا ـ دریابند که ادامه سیاست ضدایرانی آمریکا، به طور جدی به عقبه‌های استراتژیک آنها آسیب می‌زند و ایران را وادار به اقدام علیه این عقبه‌ها می‌کند، حتماً برای متوقف کردن اقدامات اقتصادی ضدایرانی فشارهای خود را روی دولت آمریکا وارد می‌کنند. جالب این است که حدود یک ماه پیش در یک نظرسنجی که «پیو» انجام داد، 70 درصد یهودیان آمریکا از تشدید وضع امنیتی خاورمیانه به شدت ابراز نگرانی کرده بودند.