سعدالله زارعی در بخش یادداشت روز کیهان نوشت: «اجلاس اضطراری» نهم خرداد ماه مکه که از سوی پادشاه سعودی درخواست شده به تنهایی از بهمریختگی حکومت عربستان پس از عملیات برقآسا و حیرتانگیز بندر حساس «فجیره» و عملیات دیگری که فردای آن روز دو بندر سعودی حاشیه دریای سرخ را هدف قرار داد و برای ساعاتی صادرات نفت عربستان را به صفر رسانید، حکایت میکند.سلمان از سران کشورهای عربی و به خصوص شش عضو شورای همکاری خلیج فارس که روزگاری تحت سیطره مطلق ریاض قرار داشتند، خواسته است تا برای «اتخاذ موضع واحد در خصوص تحولات منطقه» در مکه گرد هم آیند. این درخواست 28 اردیبهشت از طریق وزارت خارجه عربستان تسلیم کشورهای عربی شده و خود این که ریاض برای گرد هم آوردن سران عربی به دو هفته وقت احتیاج دارد، نشاندهنده مشکلات پیش روی رژیم سعودی حتی در حوزه عربی و نیز حتی در میان کشورهای ضعیف عربی عضو شورای همکاری است.
مقامات سعودی با صرف مبالغ زیادی پول در کشورهای اسلامی و به خصوص در کشورهای عربی سعی کردهاند تا جبههای اسلامی - عربی با محوریت خود به وجود آورند.
بر این اساس آنان در جریان آغاز جنگ علیه یمن در ششم فروردین 1394 روی حمایت گسترده و مؤثر این کشورها حساب کرده بودند و این در حالی بود که یمنیها در میان کشورهای عربی و اسلامی- به جز ایران پناهی نداشتند و هیچ دلیل سیاسی برای ترجیح آنان بر رژیم «دست و دل باز» سعودی وجود نداشت. اما وقتی در همان ماههای اول کشورهای بزرگ اسلامی شامل مصر، ترکیه و پاکستان از سیاست ضد یمنی سعودی تبعیت نکردند و بعضاً شروع به انتقاد از ریاض هم نمودند، مقامات عربستان به اشتباه محاسبه خود پی بردند. کمی بعد سه کشور پیرامونی عربستان یعنی عمان، قطر و کویت نیز از ادامه جنگ علیه یمن انتقاد کردند.
از آن طرف، یمنیها 50 ماه پس از تحمل جنگی نابرابر نه تنها ضعیف نشدند بلکه با مقاومت مردانه خود راه حرکت ماشین جنگی سعودی و امارات که آشکارا از سوی قوای نظامی آمریکا، انگلیس و فرانسه در منطقه حمایت جدی میشد را سد کردند. اما امروز آنان تاکتیکهای جدیدی هم اتخاذ کردهاند که سبب وحشت زیاد رژیمهای متجاوز سعودی و امارات شده است. بر این اساس وزیر خارجه امارات حمله برقآسا و پرقدرت موشکی علیه بندر استراتژیک «فجیره» - که دلیلی بر منشأ یمنی آن هم وجود ندارد - را «تحولی خطرناک» خواند و وزیر مشاور در امور خارجی عربستان با اذعان به توقف چند ساعته صادرات نفت کشور خود گفت: سلمان از حمله پهپادی یمنیها به دو بندر مهم صادرات نفت عربستان یعنی «الدوادمی» و «عفیف» بشدت نگران شده است.
یمنیها حمله به نقاط حساس سعودی در عمق این کشور را یک دستور کار جدید و جدی اعلام کردهاند آنان با صراحت میگویند اقدام عملیاتی علیه دو بندر سعودی که در فاصله 800 و 850 کیلومتری از مرزهای شمالی یمن قرار داشته را لااقل به 300 هدف نظامی و حیاتی دیگر عربستان گسترش خواهند داد. در این میان دو نکته اساسی وجود دارد.
نکته اول این است که حرکت پهپادهای یمنی در ارتفاع پایین و در عین حال عبور در یک مسیر طولانی بدون آنکه مورد شناسایی واقع شده باشند و بدون آنکه این مسیر طولانی باعث اتمام سوخت آنان گردد، به رژیم سعودی یادآور میشود که یمنیها به موقعیت جدیدی دست یافته و واقعاً میتوانند صادرات نفت عربستان را به صفر برسانند در واقع پهپادهایی که توانستند علاوه بر حفظ سوخت، موشکهایی را با خود حمل کرده و با دقت به ایستگاههای نفتی عربستان در دو بندر واقع در شمال دریای سرخ شلیک کنند، به یک کابوس برای سران سعودی، اسرائیل و آمریکا تبدیل شدهاند و به قول وزیر خارجه امارات «تحولی خطرناک» در جنگ یمن و به طور کلی در منازعات منطقهای به حساب میآید. این نکته را در نظر داشته باشیم که عربستان و آمریکا برای تضمین امنیت منطقه حساس نفتی شمال غرب عربستان هزینههای هنگفتی کرده بودند و اطمینان داشتند که تهدیدی متوجه تأسیسات این منطقه نیست.
بر این اساس حدود دو سال پیش شرکت آرامکو - مشترک بین آمریکا و عربستان - در زمانی که فرضیه گسترش جنگ یمن و به مخاطره افتادن امنیت خطوط انتقال نفت در بنادر غرب عربستان مطرح شد، در بیانیهای اعلام کرد، سیستم دفاعی این میادین استراتژیک نفتی امکان تعرض به آنها را از میان برده است. نکته دیگر این است که پهپادهای تهاجمی انصارالله که دوادمی و قطیف را مورد حمله قرار دادند، میتوانند ریاض را نیز مورد حمله قرار دهند. چرا که فاصله این دو شهر از ریاض به ترتیب بیش از 230 و 390 کیلومتر نیست و عملیات پهپادی «نهم رمضان» میتواند در روزهای آینده علیه ریاض به کارگرفته شود. هر چند حساسیت مناطق نفتی سعودی کمتر از اهمیت پایتخت هم نیست.
در شرایطی که مقامات سعودی و امارات از «تحول خطرناک» در مسایل امنیتی منطقه سخن میگویند، توقع هماهنگی کامل عربی با آنان و کنار گذاشتن - ولو موقت - اختلافات تا حدی بدیهی هم به نظر میرسد، اما جالب این است که حتی در این شرایط کشورهای عربی، خود سعودی و امارات را در این رخدادها «مقصر اول» به حساب میآورند!
روزنامه کویتی «القبس» اگرچه مواضع ضد ایرانی آن مشهور است، دو روز پیش نوشت: راهحل، تشدید فشار بر ایران نیست و لااقل سه کشور عربی خلیج فارس - عمان، قطر و کویت - با سعودیها و اماراتیها هم نظر نیستند این روزنامه نوشت: حتی آمریکاییها نیز تمایلی به تنش جدید امنیتی با ایران ندارند. در این میان تهاجم برقآسا و ویرانگر علیه بندر «فجیره»، خطرات بزرگ ادامه جنگ یمن را به مقامات این کشور و به آمریکاییها که حفاظت از این بندر را برعهده دارند و شریک امارات در صادرات نفت از این بندر میباشند، گوشزد کرده است. بندر فجیره به دلیل وجود ترمینالهای بزرگ نفتی و صادرات نفت خام امارات از اهمیت ویژهای برخوردار است.
امارات با هدف رهایی از خطرات ناشی از وابستگی به تنگه هرمز، در دهه اخیر تلاش زیادی کرد تا خط لولهای تا بندر فجیره - در سواحل جنوبی دریای عمان - احداث کند. این خط لوله سه سال پیش عملیاتی شد و توانست حدود 70 درصد صادرات نفت امارات را به این بندر منتقل نماید. بر این اساس حاکم فجیره در آذر 1395 با اشاره به احداث این خط لوله گفت: «تهدید به بستن تنگه هرمز به تاریخ پیوست».
چندی پیش فرمانده مشترک ارتش آمریکا اعلام کرده بود: «آمریکا با همکاری متحدان خود در منطقه، آزادی کشتیرانی و نقل و انتقال نفت از تنگه هرمز را تضمین خواهد کرد.»از این رو واقعه روز دوشنبه هفته پیش واقعاً یک تحول استراتژیک به حساب میآید و سبب نگرانی شدید آمریکاییها، سعودیها و اماراتیها شده و البته متقابلاً ملتها و کشورهای مخالف آنان را بشدت خوشحال کرده است.
عبور محمولههای مرموزی که دستکم به چهار کشتی بزرگ در این بندر اصابت کردهاند، دربردارنده چند نکته مهم میباشد: نکته اول عبور این موشکها با هر محموله دیگر از سامانه پرهزینه دفاعی آمریکایی در این منطقه است.
این ماجرا نشان داد سامانه آمریکا در این منطقه در نادیده گرفتن موشکهای مهاجم دست کمی از سامانه «گنبد آهنین» نداشته! و از این پس جایی برای مانور روی سامانههای پاتریوت و بی 52 و... وجود ندارد. نکته دوم این است که همه اهداف منهدم شدهاند و در این تهاجم خطایی اتفاق نیفتاده است و این برتری تجهیزات نیروی مهاجم به نسبت تجهیزات طرفهای متجاوز در منطقه را ثابت میکند. نکته دیگر این است که دقیقاً کشورهای مورد اشاره برای آنکه ضعفهای اساسی آنان کمتر به چشم آید، ترجیح دادند که از کنار ماجرای فجیره و دو بندر سعودی واقع در مناطق میانی دریای سرخ به آرامی عبور نمایند و بر این افتضاح سرپوش بگذارند. دوم اینکه یمنیها به موازات خارج کردن نیروهای خود از بنادر استان حدیده که براساس توافق استکهلم و به طرزی هوشمندانه صورت گرفت، تهاجم به مناطق از دست رفته در جنوب را آغاز کردهاند.
انصارالله در هفتههای اخیر با وارد کردن ضربات شدید به نیروهای متجاوز سعودی و امارات و عوامل آنها، بخشهایی از دو استان بیضا و ضالع در جنوب را باز پس گرفته و بار دیگر به تنگه بابالمندب نزدیک شدهاند. عملیات جنوب، نیروهای منفعل حراک جنوب را فعال میکند کما اینکه در یک سال گذشته شاهد تظاهرات اعتراضی در استانهای جنوب علیه نیروهای عربستان و امارات بودهایم. سوم اینکه نیروهای یمنی استانهای سعودی همجوار یمن را مورد تهاجم قرار داده و بخشهایی از استان «عسیر» را به تصرف درآوردهاند.
عملیات در جنوب یمن و عملیات علیه استانهای جنوبی عربستان یک تحول استراتژیک به حساب میآید این عملیاتها نشان میدهد که انصارالله پس از یک دوره عملیاتهای تدافعی با هدف خنثی کردن حملات هوایی و زمینی سعودی به شمال یمن، وارد دورهای تهاجمی شدهاند.
این موضوع ضمن آنکه نشاندهنده شکست عملیات نظامی ائتلاف سعودی در یمن میباشد، از دست برتر انصارالله در جنگ فرسایشی حکایت میکند. این در حالی است که سعودیها و اماراتیها گمان میکردند عملیاتهای تهاجمی علیه انصارالله در استانهای صنعا، صعده، حجه و حدیده، قدرت آنان را فرسوده کرده و راه برای غلبه بر آنان فراهم شده است. انصارالله هماینک میتواند علاوه بر تکیه بر قدرت تهاجمی خود که با تولید انواعی از موشکهای بومی همراه میباشد، روی فرسایش نیروهای متجاوز و اختلافات آنان سوار شود و متجاوزان را از یمن اخراج نماید.
کاملاً واضح است که آمریکاییها در طول چهار سال گذشته از هیچ حمایتی از سعودیها دریغ نکردهاند، عربستان و امارات را در اداره جنگ یمن ناتوان دانسته و از این پس در نتیجهبخش بودن سیاست خود دچار تردید شوند.
مصوبه چندی پیش کنگره در توقف حمایت آمریکا از عملیات نظامی سعودی و امارات بر ضد یمن یک علامت مهم از تحول در جنگ یمن به حساب میآید. البته ترامپ این مصوبه را وتو کرد اما در این میان پنتاگون که مسئول ادامه حمایت نظامی از ائتلاف متجاوز در جنگ علیه یمن میباشد نیز بیمیلی خود در ادامه حمایت را به دلیل ناتوانی سعودیها و اماراتیها بروز داده و از این رو لحن مقامات سعودی و امارات نسبت به عملکرد نیروهای نظامی آمریکا در منطقه انتقادی شده است. انفعال آمریکا و سیستم نظامی آن در جریان عملیاتهای فجیره و شمال غرب عربستان نشان داد که آمریکا یا توانایی دفاع از این دو کشور وابسته و سیاستهای آنان ندارد و یا تمایلی به ادامه حمایت بینتیجه از آنان ندارد که در هر دو صورت شرایط ادامه کار برای امارات و عربستان بیش از پیش پیچیدهتر میشود.
اکنون فرصت آن است که این فرضیه دونالد ترامپ که میگوید این حمایت ماست که عربستان و امارات را سرپا نگه داشته است باطل شود. همه باید بدانند که حتی حمایتهای آمریکا هم قادر نیست حیات این رژیمهای نامشروع متجاوز را تضمین نماید.
اکنون وقت آن است که تهاجمات پی در پی برای از صحنه خارج کردن رژیمهای شرور عربستان و امارات ادامه یابد و مهمترین منبع مالی سیاستهای نظامی و سلطهطلبانه آمریکا در منطقه از بین برود. امروز این نه فقط خواستهای ایرانی بلکه خواستهای است که از سوی ملتهای منطقه و بسیاری از دولتهای آن به طور آشکار یا غیرآشکار حمایت میشود.
عملکرد عربستان طی سالهای اخیر نشان داد که منبع تولید تروریزم تکفیری و تأمینکننده مالی تروریزم غربی است. به این جهت امروز عربستان چه از بعد وجهه مذهبی و چه از بعد وجهه سیاسی منفورترین کشور در منطقه پس از رژیم صهیونیستی است. رژیم سعودی با برخورداری از ایدئولوژی تکفیری و با شدت وابستگی به آمریکا قابل اصلاح نیست و از این رو منطقه اسلامی ما باید جراحی شود و این زائده سرطانی از آن جدا گردد.