به گزارش صراط به نقل از روزنامه شرق ماموران پلیس شیراز روز 18 فروردین سالجاری از طریق مرکز فوریتهای پلیسی باخبر شدند، جوانی در خیابان هدف ضربه چاقو قرار گرفته و به قتل رسیده است. کارآگاهان وقتی به آنجا رسیدند جسد غرق در خون جوانی به نام سهیل را دیدند که ضربه چاقو به سینهاش برخورد کرده بود. در تحقیقات مقدماتی هیچ سرنخی از قاتل به دست نیامد و کسی هم شاهد این جنایت نبود. کارآگاهان وقتی به بررسی زندگی خصوصی سهیل پرداختند باز هم به سرنخی دست نیافتند تا اینکه با در اختیارگرفتن فهرست مکالمات تلفنی وی و همچنین پیامکهایی که رد و بدل کرده بود، فهمیدند از یک خط موبایل برای او اساماسی ارسال و وی به محل قتل فراخوانده شده است. تجسسهای نامحسوس پلیس فاش کرد که این خط متعلق به یک دختر جوان به نام افسانه است ولی کارآگاهان اطمینان داشتند قاتل یک مرد است. چراکه سهیل قطعا توان مقابله با یک دختر جوان و ریزنقش را داشت و توسط فردی با چنین مشخصاتی غافلگیر نمیشد. ماموران بعد از چندروز تفحص بالاخره به برادر افسانه که احمد نام دارد ظنین شدند و وی را بازداشت کردند.
این جوان در پاسخ به سوالی درباره اینکه زمان قتل کجا بود، پاسخ روشنی نداد، با این وجود قتل را انکار کرد و گفت اصلا پسری به نام سهیل را نمیشناسد. متهم بعد از چندروز سکوت بالاخره به بنبست رسید و به قتل اقرار کرد. او درباره انگیزهاش از این کار گفت: «چند وقت قبل افسانه به من خبر داد پسری به صورت تلفنی مزاحمش میشود. خواهرم از این موضوع خیلی ناراحت بود و میگفت با اینکه جواب پسرناشناس را نمیدهد و با او بدرفتاری میکند این مزاحم باز هم دستبردار نیست.
اعصاب افسانه بهشدت بههم ریخته بود و من هم از این اتفاق احساس ناراحتی میکردم. اول فکر کردم خود مزاحم بعد از چند روز دست از این رفتارش برمیدارد ولی پیشبینیام درست از آب درنیامد.» متهم به قتل ادامه داد: «روز حادثه خواهرم به من گفت مزاحم یکبار دیگر به او تلفن زده است. بعد از شنیدن این حرف بهشدت عصبانی شدم و تصمیم گرفتم درس ادب به او بدهم به همین دلیل به خواهرم گفتم با آن پسر قرار ملاقات بگذارد. افسانه نیز برای او پیامک فرستاد و وی را به منطقهای که من گفته بودم کشاند. سهیل با این تصور که به هدفش رسیده است، سر قرار آمد. به محض اینکه او را دیدم به وی تذکر دادم که دیگر حق ندارد مزاحم خواهرم بشود. او برایم چاقو کشید ولی من بلافاصله چاقو را از دستش درآوردم و ضربهای به سینهاش زدم و فرار کردم.»
متهم بعد از این اعترافات صحنه قتل را بازسازی کرد و به دادگاه کیفری استان فارس معرفی شد. او در حالی پای میز محاکمه رفت که اولیای دم مقتول خواستار قصاص وی شده بودند. احمد در جلسه دادگاه باردیگر به قتل اقرار و انگیزهاش را همان مسایل اخلاقی عنوان کرد بنا بر این گزارش، هیات قضات بعد از پایان محاکمه تصمیم گرفتند جلسه دیگری را نیز ترتیب بدهند و سپس برای صدور رأی وارد شور شوند.