سازندگی به قلم عبدالله مؤمنی نوشت: فرجام شهردار شدن نجفی، انفعال شهرداری و شورای شهر صددرصد اصلاحطلب و تحمیل هزینه هنگفت تغییر پیدرپی شهردار تهران و عدم ثبات مدیریتی و ناکارآمدی شهرداری که به حساب ضعف و ناتوانی اصلاحطلبان گذاشته شده است و از اینرو جدا از سرنوشت غمانگیز و سوزناکی که برای یک چهره ملی و ارزشمند رقم زد و به بدبینی و بیاعتمادی بیش از پیش مردم از اصلاحطلبان دامن زد، ویران شدن زندگی دو انسان را نیز رقم زد.
با این توصیف بهرغم آگاهی و اطلاع از روند پیچیده شدن زندگی دکتر نجفی در عین هوشیاری جریان مخالف اصلاحات که اینگونه تغییر در روند زندگی افراد را که بهنوعی در ذهن و ضمیر مردم نابهنجار تلقی میشود بدون هزینه نخواهند گذاشت و به سادگی از کنار آن نخواهند گذشت، اما باز به این انتخاب اصرار شد و تا روزهای انتهای حضور نجفی و بهرغم استعفای ایشان از شهرداری، با مخالفت با استعفای دکتر نجفی حاشیههای زندگی ایشان کش داده شد و فرجام بیآبرویی و بیاعتبار نمودن دکتر نجفی در نتیجه ماندن ایشان در سمت شهرداری و افشای حواشی انتخاب همسر دوم با توجه به رصد نمودن زندگی ایشان کمترین پیشبینی در آن زمان بود.
آیا همچنان اگر فردی یا شخصی- فارغ از انگیزهخوانی و غیبگویی برخی که این هشدار را نیتخوانی میکردند- نسبت به این موضوع که چرا برخی اصرار ناموجه بر انتخاب دکتر نجفی برای شهرداری تهران بدون درنظرگرفتن حساسیتها و ملاحظات امنیتی و سیاسی داشتند، انتقادی داشته یا از روی دلسوزی و دلنگرانی هنگام انتخاب ایشان نیز بیان شده؛ بازگو کردن انتقاد درباره افراد مسئول در این انتخاب باید موجب زمینه هجمه و تهمت و تحلیل و تأویلهای بیربط شود؟!
آنچه مورد انتقاد کلیت جامعه و هواداران اصلاحات در سراسر کشور است این است که چرا بهرغم داشتن چنین آگاهی از وضعیت بغرنج دکتر نجفی عدهای با ابرام و اصرار دنبال چنین انتخاب ویرانگری بودند که در آن نه از تاک نشان ماند و نه از تاکستان؟!
فارغ از انگیزهکاوی و نیتخوانی این اتفاق دهشتناک اما امروز کالبد بیروح و خسته جریان اصلاحات بیش از همیشه در معرض سوال است و این موضوع نشاندهنده این است که جریان اصلاحات بیش از کاهش و زوال سرمایه سیاسیاش و کاسته شدن از حضور موثرش در جامعه با سقوط و زوال و انحطاط اخلاقی نیز مواجه شده است.
منبع: کیهان