شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ آذر ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۸

حاتمی کیا سکوتش را شکست

ابراهیم حاتمی‌کیا: احساس می‌کنم بعد از نامه‌ام به رضا میرکریمی، پیاده نظامی در اینترنت آرایش جنگی گرفته که متاسفانه حافظه‌شان مثل ماهی سه ثانیه است و هیچ حریم و حرمتی به گذشته قائل نیست
کد خبر : ۴۶۷۶۸

به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین: ابراهیم حاتمی کیا درپی جنجال اخیر برسر اظهار نظرش درباره فیلم یه حبه قند سکوتش را شکست:

*من در آخر نامه به اقای میرکریمی نوشتم "این عصر وارونگی پایانی دارد برادر" چیزی که من به آن اشاره داشتم هیچ ربطی به سینما به مفهوم هنر سینما ندارد. دردی است فراتر از دنیای سینما که در آن وادی دیگر دوست و همکار و برادر نمی شناسند.

*این فریادی بود و اگر مماشات می کردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی بخشیدند. برای من ایران و ایرانی نامی نیست که صرفا در شناسنامه ام ثبت شده باشد. هشت سال از عمر جوانی‌ام را به بهای جانم هزینه دادم و به عنوان یک سرباز بر خودم حقی قائلم که از آن دفاع کنم. حتی اگر همه دوستدارانم از من برنجند. وارونگی همین بس که متهم به حسادت شدم.

*در حیرتم عزیزی که این اتهام را کلید زد، چگونه سال های پایانی مرتضی آوینی هم نفسش بوده و درکی از مرام این نسل پیدا نکرده است.

*من تاجر نیستم که به ضرر و زیان جیب و آبرویم فکر کنم. بی پرده بگویم که این خرس و پلنگ و شیر و حتی سیمرغ استعداد گوساله سامری شدن را دارد و کجاست آن مفسر شجاع همچون مرتضی آوینی که با بیانی حکمیمانه این وارونگی‌های معنا را توضیح دهد.

* قدرت قلم من به حدی نیست که بتوانم تشریحی عقلانی از این فریادم داشته باشم. و همین مبهم بودن اشاراتم عزیزانی را از من دلخور می‌کند. می فهمم که باعث این سرشکستن‌ها از میل این لیلی نسبت به این مجنون بوده و من باید قدر دان باشم. و البته عزت از آن خداست و باقی هر چه هست عرصه امتحان اوست.

*شما با فیلمسازی صحبت می‌کنید که آخرین ساخته‌اش در محاق توقیف است و خوب می‌دانید چرا. این نگاه آزارم می‌دهد.

*چرا تا این حد دیکتاتور مطلق نگر می‌شویم. البته خوشحالم که هیچ حاشیه امن و هاله قدسی اطرافم نیست و همگن می‌توانند نقد و لعن و تقدیرم کنند. ولی با همه این‌ها من هم انسانم.

*عجبا این حکایت شباهت غریبی دارد با حکایت پادشاه و خیاط که یک جور دیگری گفت. البته زمان بهترین مرهم این آلام است.

*مسئله حاتمی کیا ماندن خودم است که هزینه دارد. بخشی با توقیف فیلم هایم، بخشی با همین فریادها.