همان طور که مشاهده می کنید مقام معظم رهبری تاکید زیادی بر آرمان گرایی، به عنوان یکی از اصلی ترین وظایف دانشجویان وتشکل های دانشجویی دارند. مسا له ای که این روزها در رسانه های اصولگرا به بهانه های مختلف ازآن چشم پوشی می شود. البته بنده خود را درحد واندازه ای نمی بینم که از اشخاصی که سال ها تجربه های سیاسی وتحصیلات حوزوی ودانشگاهی دارند انتقاد کنم ولی به عنوان یک دانشجوی آرمانگرا و حقیقت جو، دراین چند ماهه سخنانی از بعضی از این اصولگرایان شنیدم که در ذهنم شبهات بسیاری ایجاد کرده و مرا مجبور می کند برای رفع این شبهات هم شده، سوالاتی را از این بزرگان داشته باشم. مثلا یکی از این سیاسیون محترم درجواب این سوال که چرا آقایان لاریجانی وقالیباف با وجود داشتن پست های مهم و رسمی وبا توجه به عملکرد مبهمشان در فتنه 88 باز هم باید در جبهه متحد اصولگرایان نماینده ویژه داشته باشند؟ گفته بود:" قالیباف در کل کشور تشکیلات دارد علاوه بر آن برای ما تهران به اندازه کل کشور اهمیت دارد چرا که تهران فرهنگساز است و بر کل کشور تأثیر میگذارد اگر کسی از قالیباف بهتر بود ما او را میآوردیم. بنابراین بحث شخص قالیباف نیست بلکه بحث تهران است و ما نیز بررسی کردیم و دیدید که مردم تهران رضایت مطلوبی از کارهای قالیباف دارند" ودرباره علل حضور نماینده لاریجانی هم گفته بودند:" مجلس ما مجلسی پویا است آیا ما میخواهیم این مجلس را که نماینده کل مردم در آن است در انتخابات دخیل کنیم یا نه. بنابراین قرار شد که مجلس را به بازی بگیریم و بعد از نظرات مختلف تصمیم بر این شد که لاریجانی به عنوان رئیس مجلس نمایندهای را برای این کمیته معرفی کند" واقعا اگر کسی کمی اصولگرا و حقیقت جو باشد از نحوه تحلیل کردن این روحانی محترم تعجب می کند که کجای این حرف ها با معیارهای اصولگرایی تطبیق دارد.بنده فعلا به مواضع دو پهلوی آقایان قالیباف و لاریجانی در فتنه 88 و مجلس هشتم کاری ندارم ولی هنوز نفهمیدم منظور این روحانی محترم از این که آقای قالیباف در سراسر کشور تشکیلا ت دارند چیست؟ خدای نکرده منظورشان این نیست که آقای قالیباف در این چند ساله که در شهرداری تهران بوده اند با پول بیت المال برای خودشان تشکیلات سری ومخفیانه راه انداخته اند؟!!یا در جای دیگر فرموده اند چون مردم تهران از عملکردآقای قالیباف رضایت دارند ما برای ایشان سهم ویژه قائل هستیم !!!واقعا از کجای این حرف ها بوی اصولگرایی وارزش گرایی شنیده می شود مگر معیار ما برای انتخاب یک فرد تعداد طرفدارانش است؟ اگر این طور باشد ما باید از خیلی از هنرمندان و ورزشکاران هم برای کاندیدا شدن دعوت کنیم چون بعضی از آنها شاید از آقای قالیباف هم طرفداران بیشتری داشته باشند. در مورد نمایندگان مجلس هم همین طور، مفهوم شما ازاین جمله که ما" مجلس را به بازی بگیریم" چیست ؟مگر ما داریم با نمایندگان معامله می کنیم؟ یا مگر آقای لاریجانی نماینده تمام طیف های اصولگرایی در مجلس است که تنها او باید نماینده ویژه داشته باشد؟؟. متاسفانه اتفاقی که در این چند ماهه، در جامعه اصولگرایی افتاده، این است که ما به بهانه وحدت داریم از خیلی از اصول خود عدول می کنیم. احساسی که بنده دارم این است که ،از این مدل تحلیل از "وحدت"، بیشتر بوی ائتلاف و" قبیله گرایی سیاسی" می آید تا وحدت.واقعا این بزرگان که اینقدر اصرار بر وحدت دارند آیا تا به الان تعریف درستی از وحدت ارائه کرده اند که جناح رقیب را دائما به وحدت شکنی متهم میکنند . متاسفانه یک کم لطفی دیگری که دراین زمینه دیده میشود این است که ما همیشه در صحبت ها و تحلیل هایمان ولی فقیه را محور وحدت می دانیم .اما بنده دراین چند ماه اخیر، تقریبا در هیچ رسانه ی اصولگرایی ندیدم که ملاک های مقام معظم رهبری برای انتخاب کاندیدای اصلح ،را منتشر کند تا حداقل تحلیل ها و برنامه ریزی های این دوستان بر اساس این ملاک ها باشد : "در بین این كسانی كه اعلام میشوند، افرادی هستند با صلاحیتهای بالاتر، افرادی هستند در سطح پایینتر. هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزههای انتخابیه این است كه دقت كنند، نگاه كنند، نشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب كنند. 12/10/86" و درجای دیگر ایشان معتقدند از بین كاندیداهای نمایندگی بایدكسانی انتخاب شوند كه: "بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در میدانهاى انقلاب؛ دردشناسترین و دردمندترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب كنند. 10/86" اگر به این سخنان با دقت توجه کنیم متوجه می شویم که ایشان از ما می خواهند در انتخاب کاندیدای اصلح همیشه به دنبال بهترین ها باشیم ملاکی که با عرض تاسف این روزها در بازار اصولگرایی رنگ وبوی دیگری به خود گرفته است. اگر ما واقعا به عنوان اصولگرا به دنبال بهترین ها باشیم چگونه می توانیم حضورافرادی که هنوز در سران فتنه بودن خاتمی تردید دارند رادر جبهه اصولگرایی تحمل کنیم ؟یا از کسانی که به بهانه های مختلف با آقای هاشمی جلسه می گذارند انتقاد نکنیم، آقای هاشمی ای که اخیرا باز رای مردم را نمایشی خوانده بود. به نظرم این بزرگان به جای اینکه دائما بر طبل وحدت(ائتلاف) بکوبند باید پاسخ روشنی به شبهات پیش آمده بدهند که چرا رسیدن به لیست واحد را بر داشتن اصول واحد مقدم می دارند؟ واقعا من هنوز نمیدانم این بزرگان از چه چیزی هراس دارند که دائما بر طبل ائتلاف و چشم پوشی می کوبند آیا خدای نکرده فکر می کنند مردم با توجه به حوداث بعد از انتخابات سال 88و دروغ بزرگ" تقلب "، هنوز به حامیان وساکتین فتنه تمایل دارند؟آیا با توجه به بیداری جهانی و درنتیجه شکست گفتمان سرمایه داری و لیبرالی،مگر حرف ها ونظریه های این جماعت در بین مردم خریدار دارد که ما باید از اشتباهات آن ها چشم پوشی کنیم ؟ به نظر بنده ،جسارتا این بزرگان هنوز پیام یوم الله 9دی را عمیقا متوجه نشده اندو هنوز به این واقعیت پی نبرده اند که مردم فطرتا ازاشرافیگری،قانون گریزی،باند بازی،سهم خواهی و... متنفر هستند و گفتمان ولایت محوری،استکبار ستیزی ،عدالت خواهی،ارزش گرایی و...هنوز گفتمان غالب بر مردم است .چرا ما باید خودمان را آنقدر دست کم بگریم تا رفوزه های فتنه برای ما معیار وملاک تعیین کنند؟!! مگرما در شرایط خیلی بحرانی هستیم تا به این دسته باج بدهیم ؟!! یک سوال اساسی که در اینجا برای بنده و بسیاری ازدانشجویان پیش آمده، این است که اگر ما با معیار لیست واحد وشخصیت گرایی به نمایندگان منتخب این بزرگان رای بدهیم آیا تضمینی وجود دارد که همین لیست واحدبه وقف دانشگاه آزاد ،حقوق مادام العمر،لغو طرح نظارت بر نمایندگان و.. رای ندهد؟ مگر به همین طرح ها اصولگریان مجلس هشتم با طعم اصلاح طلبی رای ندادند؟؟ البته این سوال از رسانه های مستقل اصولگرا که متاسفانه در این چند ماهه، به جای تبین و روشنگری به محافظه کاری روی آورده اند هم پرسیده می شود. شاید تنها رسانه ایی که دراین چند ماهه حقیقت گرایی را بر سکوت ترجیح داده باشد رسانه ی حاج حسین شریعتمداری این مجتهد کم رقیب سیاسی است:" امروزه نگاه مردم به خواص متمرکز نیست بلکه نگاه مردم به رهبر است و اگر خواص بلغزند کسی سقوط نمیکند بلکه خود آنها سقوط میکنند....
وی(حسین شریعتمداری) خطاب به برخی خواص عنوان کرد: مردم منتظر شما نمیمانند و فکر نکنید اگر دو یا سه لیست ارائه کردید مردم از بین آنها نامزدهای خود را انتخاب میکنند... در این جریان(فتنه) برخی میدانستند و سکوت کردند و برخی درک نکرده بودند که این دو گروه حق ندارند در انتخابات باشند و اکنون شرایط ایجاب میکند واقعیتها را مشاهده کنیم." در آخر بنده به عنوان یک دانشجوی بیدار اعلام می کنم با توجه به سخنان مقام معظم رهبری وظیفه اصلی ما دانشجویان آرمانگرایی و ایستادگی بر روی اصول است و حتی اگر این بزرگان با اغماض و چشم پوشی از بعضی اولویت ها به لیست واحد هم برسند بنده بازهم به دنبال بهترین ها هستم چون احساس می کنم نه شرایط آن قدر بحرانی است و نه مردم آن قدر ناآگاه و بی بصیرت..." من مىخواهم غالب یا بیش از غالب بدنهى دانشجویى كشور، مجموعهاى متعهد و داراى احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهاى دانشجویى باشند... اگر شما جوانان نگاه به قلههاى آرمانى را كنار بگذارید، برآیند غلطى بهوجود خواهد آمد. برآیند آرمانگرایى شما و چالش مسؤولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبى خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحتگرایى رفتید و گرایش مصلحتاندیشانه - یعنى صددرصد با واقعیتها كنار آمدن - وارد محیط فكرى و روحى دانشجو و جوان شد، آنوقت همه چیز بههم مىریزد و بعضى آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمانگرایى را رها كنند. توقع من از شما عزیزان این است كه پایههاى معرفتى خودتان را در همهى زمینهها عمیق و مستحكم كنید.بیانات در دیدار جمعى از اعضاى تشكلها، كانونها، نشریات، هیأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى 15/08/1382"
راز آتش
دانشجو در قبال جبهه های مختلف اصولگرایی چه موضعی می گیرد؟
اگر گشت وگذاری درسخنرانی های معظم له در دیدارهای مختلف دانشجویی داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که از نظر ایشان نه تنها دانشجو ودانشگاه باید سیاسی باشد بلکه دانشجویان باید با تحلیل درست و به موقع از مسائل پیرامون خود داشته باشند
به گزارش سرویس وبلاگ صراط علی واله در وبلاگ راز آتش نوشت:
عزل آقای مصلحی ودر پی آن خانه نشینی 11روزه آقای رئیس جمهور را باید نقطه عطفی در آرایش جریانات سیاسی و مردمی بعد از انتخابات سال88 دانست. چون بعد از این اتفاقات اکثر جریانات سیاسی در تحلیل خود نسبت به عملکرد رئیس جمهور تجدید نظر کردند و جریانات نویی همچون جبهه پایداری با شعار" معنویت ،عقلانیت،عدالت درسایه ولایت" وبا رهبری معنوی آیت الله مصباح یزدی(این مطهری زمان)پا به عرصه وجود گذاشت که درعمل واکنشی بود به نفوذ حلقه انحرافی دربدنه دولت دهم .
که البته به جد باید گفت این جبهه نقش بسزایی در جلوگیری از به دام افتادن حامیان گفتمان سوم تیر،درچاه حلقه انحرافی داشت.هنوز چند روزی از تشکیل این جبهه تازه تاسیس نگذشته بود که رسانه های مغرض و وابسته، زمزمه های وجود اختلاف بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان را بلند کردند وسعی کردند از این اختلاف سلیقه، ماهی گیری کنند.حالا فکر می کنید اختلاف بر سر چه چیزی بود ؟سهم ساکتین فتنه در انتخابات مجلس نهم.واقعا چه اختلاف مضحکی!!! البته این رسانه های مغرض هنوز هم نفهمیده اند که اصولگرایان در اصول ومبانی خود، که مهمترین آن پیروی از ولایت فقیه هست هیچ مشکلی باهم ندارند و اگر اختلافی هم وجود داشته باشد بر سر نحوه مدارا و تعامل باحامیان همین رسانه ها و روفوزه های فتنه 88 است. از بحث اصلی خود دور نشویم .
بدون شک این که جبهه پایداری یا جبهه متحد اصولگریان درمورد انتخابات پیش رو چه موضعی دارند برای ما دانشجویانی که حالا لقب" افسر جنگ نرم" هم به خود گرفته ایم خیلی مهم است اما از آن مهم تر، داشتن یک ملاک ومیزان برای تشخیص سره از ناسره است تا ما بتوانیم به بهترین نحو درستی یا احیانا نادرستی مواضع این جریانات را بررسی وتحلیل کنیم.بی شک اصلی ترین ومهم ترین منبع در این مواردسخنان مقام معظم رهبری به عنوان پیر و مرشدما دانشجویان است.اگر گشت وگذاری درسخنرانی های معظم له در دیدارهای مختلف دانشجویی داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که از نظر ایشان نه تنها دانشجو ودانشگاه باید سیاسی باشد بلکه دانشجویان باید با تحلیل درست و به موقع از مسائل پیرامون خود، چراغ راهی برای دیگر دانشجویان وقشرهای مختلف جامعه باشند که ما در ادامه به چند مورد از پیام های ایشان اشاره می کنیم: " تشكل دانشجویی با حزب فرق دارد.
احزاب و سازمانهای سیاسی در وضع رایج و متعارف عالم، تشكیلاتی هستند كه برای رسیدن به قدرت به وجود آمدهاند. احزاب در دنیا اینجورند. یعنی مجموعههایی تشكیل میشوند برای اینكه قدرت سیاسی را در جامعه در دست بگیرند. این خاصیت حزب است. تشكلهای دانشجویی مطلقاً برای این به وجود نمیآیند و نمیخواهند قدرت را در دست بگیرند.
تشكلهای دانشجویی برای رسیدن آرمانها به وجود میآیند كه فراتر از مسئله به قدرت سیاسی رسیدن و حكومت را به دست گرفتن است. این قدرت سیاسی برایشان مطرح نیست. البته احزاب بدشان نمیآید كه از این مجموعههای دانشجویی برای رسیدن به قدرت استفاده كنند. به نظر ما این، روا نیست و خود دانشجوها باید به این توجه داشته باشند24/9/87"یا در جای دیگر در مورد تقابل آرمان ها با واقعیت ها می فرمایند:" بعضیها اشتباه مىكنند كه در مقابل آرمانگرایى، واقعبینى را مطرح مىكنند. در نظر اینها واقعبینى نقطهى مقابل آرمانگرایى است. این خطاى بزرگى است؛ چون آرمانگرایى، خودش واقعیتها را در جامعه مىسازد. یك مجموعهى با آرمان و داراى هدفهاى بلند مىتواند واقعیتها را طبق آرمان خود شكل دهد و بهوجود آورد. دنیا اینطور پیش رفته است. آرمانها را كنار بگذاریم، به بهانهى واقعبینى؟!این كمال غفلت است."